نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

ازدواج درمانگاه نیست

در سال‌های اخیر یکی از چهره‌های صاحب نام و نظر در موضوعات اجتماعی و از جمله ازدواج، حجت‌الاسلام و المسلمین مرادی بوده است.
وی که بیش از محافل عمومی در گعده‌های جوانی و محفل‌های خودمانی اجتماعی حضور می‌یابد، در سال‌های اخیر توانسته با نظرات متفاوت و به‌روز خود نظر بسیاری را به خود جلب کند. این روحانی از سویی در رسانه‌ها نیز به راحتی و بدون تشریفات حضور می‌یابد و تلاش می‌کند راهی برای شناساندن نظر واقعی دین به جوانان نشان دهد. آنچه در پی می‌آید، نگاهی گذرا به دیدگاه‌های حجت‌الاسلام مرادی در خصوص ازدواج و موضوعات مربوط به آن است.


چشم باز انتخاب کن!
یکی از پرسش‌های اساسی  ازدواج ، نوع نگاه‌ها به این پدیده است. در ابتدای امر باید این نکته مطرح شود که راه درست و قابل اطمینان برای رسیدن به یک ازدواج موفق و سالم چیست و چطور می‌شود به این راه دست یافت؟ انتخاب آگاهانه و دور از هیجانات، تنها راه درست و قابل اطمینان برای رسیدن به یک ازدواج موفق و زندگی عاشقانه است. اگر کسی به قصد رسیدن به ازدواج موفق و عاشقانه، از راه انتخاب آگاهانه و خردمندانه حرکت کند و خدای نکرده به هر علتی قبل یا بعد از ازدواج، متحمل رنجی شود، در پیشگاه خدا معذور و مغفور است ان شاءالله، وگرنه هم کامش تلخ شده و هم باید به خدای متعال بابت تلخ کامی‌هایش پاسخ دهد.

 
شناخت همسر زمان‌بر است
فرایند شناخت کامل همسر و هم زبانی و تفاهم با او پروسه‌ای طولانی دارد و مراحل تکمیلی آن در ایام پس از ازدواج بین ۶ ماه تا ۳ سال پس از ازدواج وتشکیل خانواده اتفاق می‌افتد. ازدواج با برخی افراد ریسک بسیار زیادی دارد و از آغاز آشنایی قابل پیش بینی است و صرف ابراز علاقه، چیزی را عوض نمی‌کند. این گونه ازدواج‌ها در تمام موارد به شکست اعم از طلاق و جدایی و سردی روابط و... منجر می‌شود. راهکار عاقلانه و مطمئن حذف انتخاب‌های نادرست است. بسیاری از طلاق‌ها قبل از انتخاب همسر قابل پیش بینی است یعنی ما می‌توانیم تشخیص دهیم این دختر و پسر اگر ازدواج کنند ازدواج موفقی ندارند. یکی از خردمندانه‌ترین راه‌ها این است که بچه‌های ما انتخاب همسر را یاد بگیرند. انتخاب درست همسر هم ملزوماتی دارد.


سبک زندگی مومنانه یا مهریه نجومی؟
سبک زندگی در تعریف ایرانی‌اش یعنی روش زندگی مومنانه. امروز نگاه و عمل جاهلانه در برخی از روش‌های زندگی ما نمود پیدا می‌کند. متأسفانه برخی از رفتارهای فردی و اجتماعی ما از روی جاهلیت است و شبیه به رفتارهای اهالی سرزمین‌های گذشته مثل قبیله قریش قبل از اسلام. درآن روزگار مردم به دارایی‌هایشان تفاخر می‌کردند، حالا نیز جنگ فخر فروشی وجود دارد. این یعنی زندگی جاهلانه. اینکه عروسی ما باشکوه‌تر باشد یا هدایایی که می‌دهیم بزرگ‌تر باشد یا مباهات به دارایی‌هایمان، همه نشان از جاهلیت ما دارد.

ازدواج درمانگاه نیست
به قصد اصلاح، درمان و یا هدایت با کسی ازدواج نکنید! و فراموش نکنید ازدواج درمانگاه نیست. چشمتان را خوب باز کنید ببینید آیا با همین خواستگارتان بدون هیچ تغییر و اصلاحی در رفتارش، عقایدش، وضع علمی و مالی‌اش می‌توانید زندگی کنید یا نه؟ و بر مبنای همین الان، کاملا واقع بینانه، تصمیم بگیرید.

 
ازدواج مددکاری نیست!
دخترم، پسرم! آیا یک دختر خوب و مومن و سربه راه، باید ازدواج کند تا قربانی شود؟! زخم روی زخم بخورد و صبوری کند؟! دخترم! تو ازدواج نمی‌کنی که قربانی شوی، زخم بخوری و منتظر زخم‌های بعدی باشی، نباید در مرحله انتخاب همسر و قبل از عقد! ترحم کنی، نباید تصمیمت این باشد که نقش پدر یا مادر را برای شوهر آینده‌ات ایفا کنی. ازدواج؛ مددکاری نیست! ازدواج؛ هدفش آرامش است؛ آرامش دو نفر! نه فدا شدن و نابودی تو برای آرامش دیگری
 
 
تفاهم کجای کار است؟
انتخاب همسر به یک مجموعه‌ای از مهارت‌ها نیاز دارد به طور مثال فرد قبل از انتخاب همسر باید بدبین باشد. وقتی انتخاب همسر انجام شد. تعامل و تفاهم. بعداز عروسی باید کاملا خوش بینی حاکم باشد. خودخواهی برود، فداکاری جایگزین آن شود. زیرا توجه به مسائل خودم جایش قبل از ازدواج است. بچه‌ها قبل از انتخاب همسر کاملا ایثارگر هستند اما بعد از انتخاب همسر می‌پرسند پس خودم چی؟ برخی از ازدواج برداشت اشتباهی دارند مثلا پسرشان فردی شرور است می‌گویند زن می‌گیرد خوب می‌شود. ازدواج که برای خوب شدن پسر تو نیست. می‌رود ازدواج می‌کند اوضاع بد‌تر هم می‌شود. اصلا دختر مردم چه گناهی کرده است که باید تربیت بچه تو را تغییر دهد. او را باید برد پیش مشاور و روحانی مسجد.

 
دور کدام مرد‌ها را خط بکشیم؟

باید از آمارهای نگران کننده طلاق و نرخ رو به رشد آن و سایر مشکلات ازدواج نا‌امید نشویم و به جای انفعال، هر یک از ما با عزمی راسخ و همتی مضاعف به سوی تلاش و مجاهدت علمی و فرهنگی گام برداریم و به قدر وسع بکوشیم. اینکه خانواده‌ها پس انداز ۲۰ ساله‌شان را برای مخارج پسرانشان خرج می‌کنند، اشتباه است. دختر خانم‌ها باید گوشه ذهنشان این را به یاد بسپارند که هر پسری گزینه مناسب برای ازدواج نیست، حتی اگر عاشق سینه چاکتان باشد.

از سر ترحم، پُز دادن، حالگیری و یا رقابت و کِنف کردن دیگری با کسی ازدواج نکنید! متاسفانه زمینه بروز این جنس رفتارهای کودکانه در بین جوانان ما کم نیست و باید به این نکته توجه شود. نکته دیگر اینکه از سر عجز، فرار و یا با تئوری از این ستون تا اون ستون فرجی است ازدواج نکنید! دست آخر هم اینکه در امر ازدواج استخاره نکنید و به عقلتان رجوع کنید.

پیشنهاد کاربردی حجت الاسلام مرادی این است که هر کسی، در مواقع خاص و حساس زندگی خود مثلا قبل از تصمیم‌های مهم، خلوتی کند و یا با یک مشاور خردمند، انتخاب‌ها و آرزو‌هایش را بررسی و تحلیل کند. به ویژه با توجه به تاریخ تولید آن‌ها. شاید زمانی که آرزو کرده، یا تصمیم گرفته و یا انتخاب کرده، آن انتخاب، کودکانه و یا خشم گینانه و یا ناآگاهانه و... خلاصه تحت تاثیر هیجان بوده، ولی خودش می‌تواند از سر شعور و آگاهی تاریخ انقضای آن را تعیین کند چون بعضی از آرزو‌ها، هدف‌ها و انتخاب‌های تاریخ گذشته حتما خطرشان از مصرف شیر و شکلات تاریخ گذشته بیشتر است!

 دختر و پسر در مراحل ابتدایی باید برای شناخت نکاتی را رعایت کنند. آن‌گونه که شهاب مرادی پیشنهاد می‌کند، هر دو طرف ازدواج باید هیجاناتشان را بشناسند که نمی‌شناسند. باید روش مدیریت هیجاناتشان را بلد باشند که بلد نیستند. بزرگ‌تر‌هایشان نیز بلد نیستند. جوان‌ها قبل و بعد از ازدواج باید مهارت‌های یک زندگی سالم را یاد بگیرند. البته بخشی از این موضوع مربوط به نظام آموزشی است اما بسیار پیش آمده دختری با پسری حرف می‌زند. احساس می‌کند رفتار پسر با او آمیخته با عفاف و حیا نیست. ناراحت می‌شود، می‌ترسد کسی آن‌ها را ببیند. همین حس و استرس سبب می‌شود ضربان قلبش تند بزند و یا خجالت بکشد که نکند دیگران از این نگاه و حرف من دچار برداشت اشتباه شوند. این تند زدن ضربان قلب به عشق تعبیر می‌شود.

  منبع : بیوته



:: برچسب‌ها: ملاک های ازدواج موفق , رابطه زناشویی , مشاوره ازدواج ,
:: بازدید از این مطلب : 51
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 30 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

یكی از بحث‌های داغی كه این روزها نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی می‌شود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها 16 تا 18 سال و برای پسرها 19 تا 21 سال ذكر می‌شود...
در حالی که از دیدگاه
روان‌شناسی ، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابل‌تامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دكتر سیدعلی احمدی ابهری، روان‌پزشك و استاد دانشگاه علوم پزشكی تهران را جویا شده‌ایم که می‌خوانید.

 

سوال: آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می‌توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم‌پوشی کرد؟
از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است كه برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع می‌شود. بلوغ روانی، عنوانی است كه روان‌پزشكان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می‌برند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می‌شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان‌ها به حداقل كفایت می‌كنند و معتقدند فقط كافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان‌پزشكان و اصولا مكاتب روان‌شناختی بر این است كه فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله‌ای برسد كه نه تنها نسبت به خود شناخت كافی پیدا کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلكه نسبت به فردی كه در نظر دارد با او ازدواج كند نیز شناخت كافی به‌دست آورد.


سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟
بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده،
همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده‌شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی،‌ علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسكن و حداقل نیازهای خانواده را تامین كند.

 

سوال: خصوصیاتی كه ذكر کردید معمولا در چه سنی به‌دست می‌آید؟
بستگی به فرد دارد. یك فرد ممكن است در سن 20 سالگی زمینه‌های فوق را یكجا و كامل پیدا كند. در حالی كه فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم‌ها هم به همین شكل است. یك دختر جوان ممكن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد كامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یك رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی كه با او پیوند می‌خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلكه به جامعه هم كشیده می‌شود. جامعه‌ای كه نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاك اولیه و اصلی برای تشكیل خانواده یا ازدواج قرار نمی‌دهیم.

البته به این نكته هم باید اشاره كنم كه خرده‌گیری و سخت‌گیری و اینكه افراد فكر كنند ابتدا باید همه امكانات را فراهم و تمام دوره‌های تحصیل را طی كنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج كنند را تایید نمی‌كنیم. صحبت ما در مورد حداقل‌هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی‌های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، می‌تواند ازدواج كند كه این اتفاق می‌تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد كه بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممكن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نكنند و انجام این کار مهم به سنین و سال‌های بعدی موكول شود.

 

سوال: آیا جوانان كشور ما این قابلیت را دارند كه در سنین ذكر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟
ممكن است برای تعداد كمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اكثریت افراد جامعه محقق نمی‌شود. البته این تعداد كم نیز وابسته به خانواده‌شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده‌ای تحصیلكرده و هوشمند هستند، خانواده‌هایی كه ازدواج‌‌والدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخاب‌شان برنامه‌ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان‌شان فراهم كرده‌اند.

 

سوال: پس با توجه به گفته‌های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟
بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع كوچك و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یك حداقل‌هایی را نیاز داریم. علت تاكید بر انجام
مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است كه ما ببینیم دو نفری كه می‌خواهند ازدواج كنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده‌اند یا خیر.

 

سوال: بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟
ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب می‌دانیم. در این صورت می‌توانیم بگوییم كه زمینه‌ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع می‌شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندی‌ها، مهارت‌ها، حرفه و تحصیلات.

 

اگر خانمی از همسرش بزرگ‌تر بود چطور؟
این مساله هم اگر به‌صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره‌ های لازم،
شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می‌توان آن را پذیرفت اما به عنوان یك قانون عام مورد تایید نیست.


سوال: همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و كمتر در مورد
فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می‌شود. نظر شما در این رابطه چیست؟
ازدواج كردن به مفهوم این نیست كه بلافاصله زوجین بچه‌دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شوند، مشكل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی كه با حداقل سنینی كه صحبت كردیم ازدواج می‌كنند نباید برای بچه‌دار شدن عجله كنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمان‌هایی است كه زندگی مشترك برای یك زوج بسیار جوان‌ معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال كه یك دامنه وسیعی را شامل می‌شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی كه مطلوب‌ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان‌شان ایجاد می‌شود. به عنوان نمونه برای یك مرد 30 ساله و یك زن 25 ساله بچه‌دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی كه در 23 سالگی و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه كسب كنند و بعد صاحب فرزند شوند.

منبع : بیوته

 



:: برچسب‌ها: مشاوره ازدواج , روانشناس بالینی , روان درمانی ,
:: بازدید از این مطلب : 23
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 28 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

دانستنی های جالب در مورد مسائل روانشناسی


مسائل روانشناسی نکات جالبی دارد که دانستن آنها خالی از لطف نیست و در زندگی می تواند به ما کمک کند.
در جهان صنعتی امروز، تقریباً هیچ فعالیت و حرفه ای یافت نمی شود که به درک و اندیشهٔ انسانی وابسته نباشد؛ در نتیجه روانشناسی با زندگی انسان مدرن پیوندی نا گسستنی ایجاد کرده است. و کسب اطلاعات هرچه بیشتر راجع به مسائل در این زمینه میتواند بسیار مفید واقع شود.

دانستنی های جالب روانشناسی:


1ـ اگر شما اهدافتان را برای دیگران بیان کنید احتمال کمتری وجود دارد که به آنها دست پیدا کنید چرا که با این کار انگیزه ی خود را از دست میدهید.


2ـ تاکنون 400 فوبیای مختلف توسط روانشناسان شناسایی شده است.


3ـ وقتی یک آهنگ مورد علاقه ی شماست به این دلیل است که مرتبط با یک رویداد عاطفی در زندگی شما است.


4ـ نوع موزیکی که گوش میدهید بر درک شما از دنیای اطراف تاثیر گذار است.


5ـ بر اساس یک مطالعه پول خرج کردن برای دیگران باعث خوشحالی بیشتری در مقایسه با پول خرج کردن برای خودتان میشود.


6ـ کلید شادی این است که پولتان را صرف تجربه کنید نه مال و اموال.


7ـ بر طبق یک مطالعه ی صورت گرفته ی جدید، فوبیاها ممکن است از طریق DNA به نسل های بعد افراد منتقل شوند.


8ـ 270 دانشمند دوباره 100 بررسی ای که در مجلات روانشناسی برتر 2008 انجام شده بود را انجام دادند و فقط نیمی از آنها نتایجی مشابه نتایج قبلی را نشان دادند.


9ـ یک اختلال روانی نادر وجود دارد که در آن افراد فکر میکنند مرده اند یا وجود ندارند.


10ـ محققان در حال بحث راجع به اضافه کردن اعتیاد به اینترنت به لیست اختلالات روانی هستند.( بعدم لابد هممون معتاد حساب میشیم!!)


11ـ یک ژنی وجود دارد که میتواند باعث شود اکثر اوقات منفی گرا باشید.


12ـ روانشناسان ترول ها را بررسی کردند و متوجه شدند که آنها خودشیفته، روانی و سادیسمی هستند!


13ـ سندروم ترومن یک اختلال روانی است که در آن بیمار معتقد است که در یک برنامه ی تلویزیونی زندگی میکند.


14ـ 68٪ مردم مبتلا به سندروم ویبره ی فانتوم هستند، یعنی وقتی گوشی آنها روی ویبره نیست حس ویبره دارند.


15ـ سندروم پاریس یک اختلال روانشناسی است که معمولا هم متوجه ژاپنی ها میشود وموقعی اتفاق میوفتد که به پاریس میروند و میبینند آن طوری که انتظار داشتند نیست.


16ـ به طور میانگین دانش آموزان دبیرستانی همان میزان اضطرابی را تجربه میکنند که بیماران روانی در سال 19500 تجربه میکردند.


17ـ اعمال مذهبی مثل دعا کردن باعث کمتر شدن سطح پریشانی روانی میشود.


18ـ هیچ شخص نابینایی تابحال به اسکیزوفرنی مبتلا نشده است.

19ـ Anorexia ( بی اشتهایی بر اثر اختلالات روانی) دارای بالاترین میزان مرگ ومیر نسبت به هرگونه اختلال روانی دیگر است. 5 تا 200 درصد مبتلایان به آن جان سالم به در نمیبرند.


20ـ به نظر می آید که صئاهای توهمی توسط فرهنگ های محلی شکل میگیرد. مثلا این صداها در آمریکا بسیار خشن و تهدید آمیز هستند در حالیکه درهند و آفریقا صداها ملایم و لطیف هستند.


21ـ تحقیقات بر روی کمدین ها و افراد بامزه نشان میدهد که آنها دارای میانگین سطح استرس بالاتری نسبت به دیگران هستند.


22ـ افسردگی حاد با افزایش روند پیری سلول ها میتواند باعث پیری بیولوژیکی زودترس تر شود.


23ـ گریه کردن باعث میشود احساس بهتری پیدا کنید، استرس را کاهش میدهد و به سلامت بدن کمک میکند.


24ـ قدردانی میتواند باعث افزایش ترشح دوپامین و سروتونین شود، درست مثل داروهای ضد افسردگی.


25ـ 82٪ مردم اگر سگشان همراهشان باشد در هنگام نزدیک شدن به افراد جذاب احساس اعتماد بنفس بیشتری دارند.


26ـ زندگی در کنار دریا یا رودخانه باعث میشود آرام تر، شادتر و خلاق تر بشوید.


27ـ بیشتر از یک سوم اروپایی ها دارای یک اختلال سلامت روانی هستند.


28ـ بیشتر راننده ها فکر میکنند که از بقیه ی راننده ها چیره دست تر هستند.


29ـ افرادی که بیشتر قسم میخورند صادق ترند.


30ـ تجربه ی چیزهای جدید حس درونی ما از گذر زمان را آهسته تر میکند یعنی در واقع زمان برایمان زودتر میگذرد.

منبع : نمناک

 



:: برچسب‌ها: مشاوره , دکتر روانشناس , روانشناس بالینی , روان درمانی ,
:: بازدید از این مطلب : 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

بهترین وقت ازدواج

از تنهایی وحشت داشت و خوب می دانست که آرزوی پدر و مادر پیرش را تنها او می تواند برآورده سازد. ازهم سن و سالانش تقریباً تنها او مانده بود. دیگر هیچ بهانه ای نداشت، زیرا دوران سربازی اش را به اتمام رسانده بود و با درآمدی که داشت می توانست به راحتی خرج یک زندگی را بدهد. یکی از مهمترین دلایلش این بود که دلش نمی خواست اختلاف سنی اش با بچه هایش زیاد باشد. دلش می خواست مستقل شود و از طرفی از دست حرف و حدیث مردم راحت شود. به تازگی شنیده بود که اداره به متأهلها خانه یا زمین می دهد...

اینها همگی بخشی از معیارهای ناپخته اما قدرتمندی است که در جامعه امروز اصل انتخاب آگاهانه و هوشمندانه را کمرنگ کرده است. به راستی آیا می توان با قوانین از پیش تعیین شده، وارد سرنوشت و روحیات و خلقیات انسان دیگری شد؟ مگر نه این است که انسان از روحی بزرگ و نامحدود به وجود آمده است، پس چگونه می توان قوانین این روح نامحدود را با قوانین محدود و شرعی شده قیاس کرد و بر مبنای آن مهمترین و جدی ترین تصمیم زندگی را گرفت.

 

وقت ازدواج, بهانه های اشتباه برای یک انتخاب

ازدواج موضوعی نیست که بتوان برای آن قانون و فرمول تعیین کرد و همه را وادار به رعایت این قانون کرد. بر این اساس، سن ازدواج را هم شرایط روحی و آمادگی و نیاز درونی هر فرد مشخص می کند. این که بخواهیم بدون در نظر گرفتن شرایط و آمادگی روحی و روانی، ازدواج کنیم به تبع آن باید شاهد هر گونه اتفاق و رویداد ناخوشایندی هم در زندگی مان باشیم.

 

بهانه های اشتباه برای یک انتخاب

اگر به آمار طلاق و عوامل جدایی ها توجه کنیم، می بینیم که اکثر این ازدواج های بی سرانجام با ظاهری ترین شباهت ها و یا تفاهم بر مبناهای سست و در بعضی موارد، توهمی شکل گرفته است که پس از مدت زمانی کوتاه سطح شکافته و زوجین به عمق حقیقت وجودی فرد مقابل پی خواهند برد و متأسفانه در اکثر مواقع این شناخت زمانی اتفاق می افتد که تقریباً کار از کار گذشته است.

همکلاس بودن، همکار بودن، هم رشته بودن، هم زبان و هم فرهنگ بودن، هم سطح و هم مذهب بودن، تنها رضایت داشتن خانواده ها و هزاران دلیل ریز و درشتی که همگی بر پایه ای از شرطی شدگی های ذهن بنا شده است، می تواند نمونه ای از معیارهایی باشد که تنها در سطح مانده است، اما آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که هدف نهایی از ازدواج چیست و چرا انسانها ازدواج می کنند؟

قرآن می فرماید: که ما زن و مرد را مایه آرامش هم قرار داده ایم تا در کنار هم آرامش یابند، اما اصلاً چگونه می توان به آن آرامش دست یافت؟ این آرامش در کجای زندگی یافت می شود؟

در کنار موهبت های بی انتهای خداوند، ازدواج کردن هم یکی از این نعمتهای بی شماری است که به جرأت می توان گفت، از مهمترین و اساسی ترین و حتی سرنوشت سازترین انتخابهای انسان است.

ازدواج یعنی پیوند دو روح که در دو جسم زندگی می کنند. ژرف اندیشان، ازدواج را تجربه یگانگی و یکی شدن دو فرد دانسته اند، بهتر است بگوییم یکی شدن دو روح و زمانی این آرامش به معنای حقیقی خود می رسد، که این یگانگی با تمام وجود اتفاق افتاده باشد.

یگانگی اتفاق نمی افتد جز با انتخاب هوشیارانه و همذات پنداری. اما این هوشیاری چه زمانی رخ می دهد و چگونه می توان با درایت و تیزبینی تن به ازدواج داد؟ عده ای معتقدند تا زمانی که زیر یک سقف زندگی نکنیم، نخواهیم توانست طرف مقابل را بشناسیم و دیده شده که بسیاری از زوجها زودتر از احساس نیاز به ازدواج، ازدواج کرده اند. البته منظور از نیاز، چیزی فراسوی نیازهای مادی و جسمانی شرطی شده است.

ازدواج تکامل یافتن و تعالی یافتن است. حال اگر این انتخاب آگاهانه و هوشیارانه صورت گیرد، می توان تقریباً به همان آرامشی رسید که قرآن کریم از آن یاد کرده است

 

کی و چه وقت ازدواج کردن، موضوعی است که افراد زیادی از جمله متخصصان تلاش کرده اند تا در این زمینه به یک جواب روشن و قاطع درباره سن ازدواج برسند. جوابی که برای همه کاربرد داشته باشد. چیزی شبیه یک فرمول یا معادله که بی قید و شرط برای همه یکسان باشد. حال در این میلان اصلاً فرقی نمی کند که کسی میل و نیاز به ازدواج را در خود احساس می کند و یا اینکه فردی دیگر اصلاً حس نمی کند، اما به محض اینکه سنش به فرمول معادله نزدیکتر شد، تحت فشار اطرافیان، مجبور است که تن به ازدواج بدهد و یا آنقدر ذهنش در دامهای شرطی شده گیر کرده است که در خیالات خود دچار خودفریبی می شود. اما در حقیقت ازدواج به سن و سال نیست، بلکه به حس و حال درونی است، به احساسی فرای احساسات زمینی.

 

ازدواج تکامل یافتن و تعالی یافتن است. حال اگر این انتخاب آگاهانه و هوشیارانه صورت گیرد، می توان تقریباً به همان آرامشی رسید که قرآن کریم از آن یاد کرده است. زمانی که روح، آمادگی لازم را برای ازدواج کردن مشاهده کرد و این نیاز درونی آشکار شد، دیگر به هیچ قیمتی بیرون راندنی نیست؛ حتی اگر با آن بجنگی و بخواهی از فکرش رهایی یابی، زیرا دیگر جزیی از خودت است...

چه کسی می تواند بگوید که دامنه و عمق تأثیر ازدواج و گستره دگرگونی و تغییری که می تواند در زندگی افراد ایجاد کند تا چه مرزهایی کشیده می شود؟ !پس بهتر است عمیقاً مراقب و هوشیار بود. زیرا به جز خودمان هیچ کس دیگری حاضر نیست تاوان سنگین بزرگترین و جدی ترین تصمیم زندگیمان را بدهد.

 

در چه سنی باید ازدواج کرد؟

برای ازدواج علاوه بر نیاز به رشد جسمی و جنسی ، رشد روانی و اجتماعی نیز مورد نیاز است. در اواخر دوره نوجوانی رشد جنسی تقریبا کامل می شود و فرد توانایی تولید مثل پیدا می کند. در اواخر سنین نوجوانی اغلب دختران به فکر ازدواج می افتند، در حالیکه پسران در این سنین خواهان ازدواج نیستند. گرچه ازدواج تنها راه مشروع و سالم تأمین نیازهای جسمی و روانی نوجوانان است، ولی برای یک ازدواج موفق، آمادگی زیستی، روانی، مادی و اجتماعی لازم است. به همین جهت، متخصصان سن مناسب ازدواج را برای دختران 18 تا 24 سال و برای پسران 24 تا 28 سال توصیه می کنند. معمولا اختلاف سن 2 تا 6 سال بین دختر و پسر برای ازدواج توصیه می شود. در صورت داشتن ازدواج زودهنگام، بهتر است داشتن فرزند تا پس از 20 سالگی به تعویق بیفتد. برای این منظور لازم است که زوجین با روش های صحیح تنظیم خانواده آشنا باشند.

 

معیارهای یک ازدواج موفق چیست؟

انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات فرد در زندگی است، زیرا می تواند آینده فرد را رقم بزند. تشکیل خانواده سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان می بایستی بر اساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. بصورت کلی اصالت خانوادگی به عنوان اساسی ترین معیار انتخاب همسر شناخته می شود. ایمان، اخلاق نیکو و روان سالم، و تناسب زوجین در ویژگیهای ظاهری، سنی، تحصیلی، فرهنگی، تربیتی و اعتقادی از موارد اساسی در انتخاب همسر است

 

منبع : بیوته



:: بازدید از این مطلب : 41
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 25 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

 چرا دچار "افسردگی صبحگاهی" می‌شویم؟

اختلال افسردگی انواع مختلفی دارد که برخی از آنها با عنوان تغییرات خلقی روزانه شناخته می‌شوند و علائم آن در ساعات مشخصی از روز شدت پیدا می‌کند.

به گزارش ایسنا، علائم افسردگی می‌تواند شامل احساس ناامیدی، ناراحتی و درماندگی باشد و این علائم ممکن است هنگام صبح تشدید شوند. اصطلاح رایج برای این تغییرات خلقی روزانه "افسردگی صبحگاهی" است.

تغییرات خلقی روزانه به این معنی است که علائم آن هر روز و در زمان مشخصی شروع شده یا تشدید می‌شود. برای برخی از افراد این علائم بعد از ظهر یا غروب اتفاق می‌افتد.

 

علائم افسردگی صبحگاهی

علائم افسردگی می‌تواند شامل بی‌رغبتی یا عدم لذت بردن از فعالیت‌های روزمره و مشکلات خواب باشد. در فرد مبتلا به افسردگی صبحگاهی ممکن است علائم اختلال افسردگی ماژور (حاد) نیز دیده شود. این علائم که اغلب هنگام صبح تشدید می‌شود در طول روز از بین رفته یا از شدت آن کاسته می‌شود.

به گفته کارشناسان در صورتیکه فرد پنج مورد یا تعداد بیشتری از علائم زیر را برای مدت زمان دو هفته یا بیشتر تجربه کند می‌توان افسردگی را در او تشخیص داد.

 

از علائم این اختلال می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

- احساس افسردگی که در بیشتر طول روز ادامه داشته باشد

- عدم لذت بردن از انجام تمامی فعالیت‌های روزمره

- کاهش شدید وزن بدون داشتن رژیم غذایی

- سخت به خواب رفتن یا خواب زیاد

- احساس بی قراری در بیشتر روزهای هفته

- احساس خستگی یا نداشتن انرژی کافی در طول هفته

- احساس بی ارزشمند بودن

- مشکل در تمرکز کردن یا تصمیم گیری

 

علت ابتلا به افسردگی صبحگاهی

پزشکان دلیل آشکاری را در ابتلا به افسردگی صحبگاهی تشخیص نداده‌اند اما فاکتورهای بسیاری در بروز آن نقش دارند. از آنجاییکه افسردگی صبحگاهی حدود ساعت مشخصی از طول روز ظاهر می‌شود پزشکان اغلب آن را با ناهماهنگی در ساعت زیستی بدن مرتبط می‌دانند. ساعت زیستی فرآیندی است که چرخه خواب – بیداری را تنظیم می‌کند. تغییرات هورمونی در طول روز می‌تواند بر ساعت زیستی تاثیر بگذارد.

برخی تحقیقات نشان می‌دهد علاوه بر تغییرات ریتم طبیعی بدن چندین فاکتور دیگر ممکن است در بروز افسردگی صبحگاهی و اختلال افسردگی ماژور تاثیر داشته باشد.

 

این فاکتورها شامل موارد زیر است:

- سابقه خانوادگی ابتلا به افسردگی

- مصرف مواد مخدر یا مواد الکلی

- ابتلا به بیماری‌هایی که بر خلق و خو تاثیر می‌گذارد

- اضطراب و اختلال کم توجهی – بیش فعالی

- وقوع اتفاقات ناگوار در زندگی

 

منبع : عصر ایران



:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 23 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

آیا مدت زیادی را در شبکه های اجتماعی سپری میکنید؟ بهتر است مراقب سلامت روان خود باشید!


به گزارش آلامتو و به نقل از مردمان؛ محققان دانشکده پزشکی دانشگاه پیتزبرگ اخیراً تحقیقی درمورد تاثیرات شبکه‌های اجتماعی بر روحیات کاربران آنها انجام داده‌اند.
این تحقیق مشخص کرد که هر چه جوانان زمان بیشتری را صرف شبکه‌های اجتماعی کنند، احتمال افسرده بودن آنها بیشتر است. یافته‌های این تحقیق می‌تواند به متخصصین بالینی برای کمک به بیماران افسرده مفید باشد.
دکتر برایان پریماک، محقق پروژه تحقیقاتی و مدیر مرکز تحقیقاتی پیتز در ارتباط با رسانه‌ها، تکنولوژی و سلامت، می‌گوید، «ازآنجاکه شبکه‌های اجتماعی به بخش بسیار مهمی از روابط انسانی تبدیل شده است، برای متخصصین درمان‌های بالینی که با جوانان سروکار دارند، خیلی مهم است که توازن بین مصرف مثبت و مصرف مشکل‌زا را درک کنند.»
دکتر پریماک و تیم تحقیقاتی او روی ۱۷۸۷ فرد بزرگسال امریکایی بین ۱۹ تا ۳۲ ساله تحقیق کردند و در پرسشنامه‌هایی که به شرکت‌کننده‌ها داده شده بود درمورد جزئيات استفاده از شبکه‌های اجتماعی سوال شده بود. سپس پاسخ‌های پرسشنامه‌ها با یک ابزار ارزیابی برای افسردگی تطبیق داده شد.
شبکه‌های اجتماعی سوال‌شده در پرسشنامه عبارت بودند از: Facebook، Youtube، Twitter، Instagram، Google Plus، Snapchat، Tumblr، Pinterest، Vine، LinkedIn
براساس نتیجه پرسشنامه‌ها، شرکت‌کننده‌ها ۶۱ دقیقه در روز از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند و به طور متوسط ۳۰ مرتبه در هفته به رسانه‌های اجتماعی مختلف سر می‌زنند. نکته هشداردهنده در این تحقیق این بود که یک چهارم این افراد جزء افراد با شاخص افسردگی بالا طبقه‌بندی شده بودند.
در این تحقیق ارتباط قابل‌توجه و خطی بین استفاده از شبکه‌های اجتماعی و افسردگی دیده شد، چه بر مدت زمان استفاده از این شبکه‌ها باشد یا دفعات سر زدن به آنها.
درمقایسه با شرکت‌کننده‌هایی که دفعات کمتری به شبکه‌های اجتماعی سر می‌زدند، شرکت‌کننده‌ایی که از رسانه‌های اجتماعی با دفعات بیشتر در روز استفاده می‌کردند، ۲٫۷ مرتبه احتمال افسردگی داشتند. و در مقایسه با آنهایی که مدت زمان کمتری در روز در این شبکه‌ها وقت می‌گذراندند، آنهایی که زمان کلی بیشتری را صرف این شبکه‌ها می‌کردند، ۱٫۷ مرتبه بیشتر در خطر افسردگی بودند.
محققان همچنین سایر عوامل احتمالی افسردگی ازجمله سن، جنسیت، نژاد، وضعیت تاهل، شرایط زندگی، سطح تحصیلات و درآمد را نیز در این تحقیق لحاظ کردند.

برای از بین بردن چین و چروک صورت این روش معجزه می کند


یکی از نویسندگان این تحقیق می‌گوید، این احتمال وجود دارد که افراد افسرده برای پر کردن خلاء درونی خود از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند. ولی استفاده از شبکه‌های اجتماعی خود می‌تواند منجر به افسردگی شود و این نیز متعاقباً به استفاده بیشتر از این شبکه‌ها می‌انجامد.
ولی چرا استفاده زیاد از شبکه‌های اجتماعی می‌تواند منجر به افسردگی شود؟ این تحقیق توضیح می‌دهد که قرارگیری در معرض نمایش همسالان از خود در این شبکه‌ها، احساس حسادت را در افراد ایجاد می‌کند و باعث می‌شود تصور کنند که دیگران همه زندگی‌های بهتر و شادتری نسبت به آنها دارند. افرادیکه در فعالیت‌های بی‌معنی‌تری در شبکه‌های اجتماعی شرکت می‌کنند باعث می‌شود که تصور کنند که وقت خود را تلف می‌کنند.
همچنین استفاده بیشتر از این شبکه‌ها احتمال آزار و اذیت‌های اینترنتی را افزایش می‌دهد که این هم خود می‌تواند منجر به افسردگی در فرد شود. و شبکه‌های اجتماعی «اعتیاد به اینترنت» را افزایش می‌دهد که یک وضعیت روحی-روانی مرتبط به افسردگی است.
یکی از امیدهای این تحقیق تشویق متخصصین برای سوال کردن از بیماران مبتلا به افسردگی درمورد استفاده از شبکه‌های اجتماعی حین ارزیابی آنها است. و یافته‌های این تحقیق می‌تواند بعنوان پایه و اساسی برای تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر مشکلات سلامت عمومی در نظر گرفته شود.
شرکت‌های بسیاری از این شبکه‌های اجتماعی در کمک به افرادی که به نظر افسرده می‌آیند، فعالیت دارند. مثلاً اگر کاربری کلمه “depressed” (افسرده) یا “suicidal” (خودکشی) را روی شبکه Tumblr جستجو کند، منابع بسیار مفیدی برای او نشان داده خواهد شد و از فرد پرسیده خواهد شد که مشکلی دارد یا خیر.
فیسبوک هم به کاربران این امکان را می‌دهد که نوشته‌های دیگران که حالت‌هایی از افسردگی در خود دارد را با فشردن فلش پایین «من تصور می‌کنم این نباید روی فیسبوک قرار گیرد» > «تهدیدآمیز، خشونت‌آمیز یا متمایل به خودکشی است» > «یک مورد را انتخاب کنید…» > ارائه کمک یا پشتیبانی با گفتن اینکه کنارش هستید، درخواست کمک یا صحبت درمورد آن با فردی مورداعتماد یا درخواست از فیسبوک برای بازنگری آن متن و ارائه پشتیبانی.
فیسبوک می‌داند که شبکه اجتماعی آن تاثیر قابل‌ملاحظه‌ای بر روحیه کاربرانش دارد. بعنوان مثال، دانشمندان اطلاعات فیسبوک در سال ۲۰۱۲ یک آزمایش بسیار بحث‌برانگیزی بر رفتارهای انسانی انجام دادند که در آن صفحه اخبار ۶۸۹،۰۰۳ کاربر مورد ارزیابی قرار گرفت که در این ارزیابی یا کلیه پُست‌های مثبت یا کلیه پُست‌های منفی برداشته شد تا ببینند بر روحیات کاربران دیگر اثر می‌گذارد یا خیر.
این آزمایش همانطور که انتظار می‌رفت پیش رفت. کاربرانی که محتویات منفی‌تر ملاحظه می‌کردند، خودشان هم محتویاتی منفی به اشتراک می‌گذاشتند و برعکس.
این تنها تحقیق انجام گرفته درمورد تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر افسردگی نبوده است. سال گذشته، تحقیقی در ژورنال روانشناسی اجتماعی و بالینی که توسط محققان دانشگاه هوستون انجام گرفت، مشخص کرد که افزایش استفاده از فیسبوک با علائم افسردگی در ارتباط است و به یک پدیده روانشناختی به نام «مقایسه اجتماعی» منجر می‌شود.
در آگوست ۲۰۱۳، محققان دانشگاه میشیگان نیز تحقیقی به نام «استفاده از فیسبوک زوال سلامت فردی را در جوانان به دنبال دارد» منتشر کردند که در آن نتیجه‌گیری شد که هر چه افراد طی یک دوره بیشتر از فیسبوک استفاده کنند، میزان خوشحالی‌شان کاهش می‌یابد.
در تحقیق دیگری که در سال ۲۰۱۴ به نام «عواقب احساسی فیسبوک: چرا فیسبوک منجر به بدتر شدن حال ما می‌شود و چرا باز از آن استفاده می‌کنیم» در دانشگاه اینسبرگ در اتریش انجام گرفت و مشخص کرد که فعالیت در فیسبوک تاثیری منفی بر حال و روحیه کاربران آن دارد.
تحقیقات بسیار بیشتری دیگری هم در سایر دانشگاه‌ها در این زمینه انجام گرفته است که همه مصرف زیاد شبکه‌های اجتماعی را با افسردگی مرتبط دانسته‌اند.
اما اگر تصور می‌کنید مصرف زیاد شبکه‌های اجتماعی در شما هم باعث احساس افسردگی شده است، چه باید بکنید؟ به شدت توصیه می‌شود که با یک متخصص روانشناسی در این زمینه صحبت کنید. همچنین استفاده از این شبکه‌ها را تا حد امکان پایین بیاورید و سعی کنید آن را با فعالیت‌هایی مثبت‌تر جایگزین کنید.

منبع : بیوته



:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 21 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

 

کافئین چه تاثیری بر مغز و بدن دارد؟
بسیاری از افراد نمی‌توانند روز خود را بدون مصرف مواد کافئین‌دار شروع کنند.
به گزارش ایسنا، نوشیدنی‌های مختلف حاوی کافئین به شکل‌های گوناگون بر سلامتی تاثیر می‌گذارند. نتایج یک آزمایش نشان می‌دهد قهوه موجب افزایش طول عمر می‌شود در حالی که بسیاری از نوشیدنی‌های انرژی‌زا دارای سطح بالایی از قند هستند.
کافئین خود ماده محرکی است که تاثیرات مثبت و منفی به دنبال دارد. مصرف آن باعث می‌شود بسیاری از افراد احساس هوشیاری و تمرکز بیشتر داشته و کمتر خواب آلود باشند. هرچند زیاده‌روی در مصرف آن نتیجه منفی به جا می‌گذارد.
همچنین مصرف کافئین بر فرآیندهای بدن همچون هضم غذا، متابولیسم و قدرت بینایی تاثیر می‌گذارد.

 

سایت "ساینس الرت" در مطلبی به بررسی تاثیرات مصرف کافئین بر بدن و مغز پرداخته که به شرح زیر است:

 

- کافئین متداول‌ترین داروی "فعال کننده روان" (سایکواکتیو) در جهان است
یکی از نادرترین مطالبی که در مورد کافئین مطرح شده دارو بودن آن است. در حقیقت، کافئین متداول‌ترین داروی "فعال کننده روان" در جهان است. کافئین دارای تاثیرات فعال کننده روان است و شیوه تعامل فرد با جهان اطراف را تغییر می‌دهد.

 

- کافئین حداقل برای مدتی فرد را هوشیار می‌سازد
طبیعی است که افراد در ساعت‌های میانی روز احساس خستگی کنند. مغز به طور طبیعی از زمانی که فرد از خواب بلند می‌شود تا زمان خواب مولکول بیشتری به نام "آدنوزین" تولید می‌کند. متخصصان معتقدند این مولکول به فرد کمک می‌کند تا شب به خواب برود.

 

کافئین از طریق مشابه سازی با آدنوزین در مغز این فرآیند طبیعی را مختل می‌کند. کافئین با متصل شدن به گیرنده‌های طراحی شده برای مولکول آدنوزین، آنها را از مسیر طبیعی خود خارج کرده و در نتیجه فرد احساس هوشیاری می‌کند.

 

- خلق و خوی فرد را تقویت می‌کند
کافئین به عنوان عامل محرک سیستم عصب مرکزی نه تنها هوشیاری را تقویت می‌کند بلکه در خلق و خوی فرد هم تاثیر مثبت می‌گذارد. این اتفاق از تاثیر کافئین در مختل کردن فرآیند تولید مولکول آدنوزین و احساس هوشیاری در فرد ناشی می‌شود.

 

- کافئین سطح آدرنالین را افزایش داده و فرد را حساس می‌کند
کافئین سلول‌های مغز را تحریک می‌کند و این پیام را به غده هیپوفیز می‌رساند که وضعیت اضطراری پیش آمده است. غده هیپوفیز هم پیامی به غدد فوق کلیوی داده تا بدن را از آدرنالین سرشار کنند.

 

- کافئین حافظه را تقویت می‌کند
برخی مطالعات حاکی از آن است که کافئین انواع خاصی از حافظه به خصوص توانایی برای به یاد سپردن فهرست لغات را تقویت می‌کند.

 

- کافئین بازه زمانی توجه را افزایش می‌دهد
یکی از متداول‌ترین دلایلی که افراد از قهوه کافئین دار یا چای مصرف می‌کنند کمک به تمرکز هنگام انجام کارهایشان است.

 

- کافئین برای مدت کوتاهی از میزان اشتها می‌کاهد
مصرف یک فنجان قهوه حداقل برای مدت زمان کوتاهی میزان اشتها را سرکوب می‌کند هرچند شواهد کافی وجود ندارد که مصرف مرتب آن موجب کاهش وزن می‌شود.

 

- کافئین به تاثیرگذاری سریع‌تر داروها کمک می‌کند
افراد مبتلا به میگرن از داروی بدون نسخه "اکسدرین" مصرف می‌کنند. علاوه بر این داروهای دیگر همچون ایبوپروفن و استامینوفن هم حاوی کافئین هستند. به همین دلیل شواهد نشان می‌دهد کافئین به داروهای مسکن کمک می‌کند تاثیر سریع‌تر داشته باشند.

 

- کافئین موجب سوزش معده می‌شود
در حالی که یک فنجان قهوه خستگی را از بدن دور می‌کند کافئین موجب افزایش سطح اسید معده می‌شود و سوزش معده را به دنبال دارد.

 

 

 

منبع :  ایسنا

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 20 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

زنان قوی این 6 ویژگی را حتما دارند
برای شناحت و تخمیت قدرت یک فرد به رفتار و خصوصیات او توجه می کنیم ، وقت می گوییم ویژگی زنان قوی منظور قدرتی است که در شخصیت و رفتار آنها دیگران را جذب می کند.
زنان قوی و قدرتمند با زنان دیگر تفاوت هایی دارد ، تفاوت هایی که در رفتار و شخصیت آنها به وضوح مشاهده می شود . شاید شناخت ویژگی زنان قوی راهی باشد برای افرادی که می خواهند همچون این افراد در تصمیم گیری ها و زندگی شخصی و کاری خود تاثیر گذارتر باشند. در ادامه این بخش از موفقیت نمناک به 6 ویژگی اصلی زنانی قوی اشاره خواهیم کرد.

6 ویژگی اصلی زنان قوی
زنان قوی توسط مجموعه ای از ویژگی ها شناخته می شوند. بدون شک لیست واضحی است که، ، بسیاری از خوانندگان ما با آن شناسایی خواهند شد.

1- قدرت پذیرش آسیب پذیری
دانستن معنای آسیب پذیری و چگونگی ارتباط با احساسات هم چنین یعنی پذیرش چیزی که هستید، چیزی که شما رادرخشان می کند ، چیزی که برایتان مهم است و شما را به دیگران متصل می کند.
آسیب پذیری به معنای ضعف نیست دقیقا برعکس آن است ،برای نمونه ما در مورد افرادی که عواطفشان را پنهان می کنند صحبت می کنیم ؛ آنها انتخاب می کنند تا نبینند ،نپذیرند یا با چیزهایی که به آنها صدمه میزند کنار بیایند، آنها به طور تدریجی دیواری می سازند که خودشان را پشت آن مخفی کنند ، مطمئن میشوند که هیچ کس مشکلات شخصی آنها رانمی داند، آنها همچنین از مدیریت و یا رویارویی با نیازهای داخلی خود اجتناب می کنند.
این نوع محرک منبعی از درد و رنج وحشتناک و عدم بلوغ است  چون کسانی که مخفی کاری می کنند یا راه دیگری را انتخاب می کنند وقتی از چیزی لطمه می خورند چون افراد قوی نیستند نمی توانند آنچنان که باید مواجه شوند . زنان قوی کسانی هستند که به خود اجازه می دهند در معرض تشویق پذیرش، درک شخصی و رشد شخصی باشند.

2- آزادی در انتخاب
زنان قوی انتخاب میکنند، تصمیم می گیرند، و بدون ترس قدم بر می دارند. آنها از کسی الگو نمی گیرند هر گامی که برمی دارند تصمیم شخصی خودشان است. آنها هرگز تسلیم رشد نیستند،اما، به همه چیز محیط پیرامون گوش می دهند و نظرات را قبول می کنند ، دنبال مشاوره اند، و به پیشنهادات ارزش می دهند امادر نهایت خودشان تصمیم می گیرند. در همان زمان، در حالی که آنها ترسی ندارند مسیر خود را انتخاب کرده و از اینکه تسلیم چیزهایی که دوست ندارند بشوند نمی ترسند.

3- عشق به تنهایی
آنها برای تکمیل شدن نیازی ندارند که با فردی باشند چراکه خودشان کامل هستند و از این تنهایی احساس رضایت دارند. زنان قوی روابط شاد  و عاشقانه ای را می سازند بدون اینکه نیاز داشته باشند شخص دیگری خلا آنها را پر کند و زخم هایشان را بهبود بخشد. آنها شریک زندگی مناسب ،شادی هستند و از تنهایی خود لذت می برند. احساس رضایت هدیه ای است که افراد قوی درخود می یابند و می توانند در زمان حال فکر و برای آینده رویا پردازی کنند.

4- رشد شخصی
زنانی که کاملا به دیگران توجه می کنند عقب مانده اند این اتفاق درحدی می افتد که سلامتی و عزت نفس خود را فراموش می کنند و به دیگران فکرمی کنند. زنان قوی ویژگیهای بارزی دارند ، با ارزش هستند سزاوار عشق در جهان اند مخصوصا در دنیای خودشان چون بدون عشق به خود هیچ چیز حس ندارد اگر انرژی ، زمان ، و توجه خود را صرف زندگی خود نکنند برایشان هیچ چیز ارزش ندارد. این طرز تفکر ربطی به خود محوری ندارد و در نقطه مقابل روانشناختی و عاطفه را متعادل می کند.

5- ارائه نظر
زنان قوی قاطع هستند و ازحقوق خود درحالیکه به دیگران احترام می گذارند دفاع می کنند. زندگی ایده آل از نظر آنها شاد و آزاد بودن است یعنی زندگی را در کنار هم سرمایه گذاری می کنند از آنجا که، شما می توانید نظرات خود را بدون ترس و بدون هیچ گونه نگرانی در مورد نظرات بیرونی بیان کنید.

6- دوست داشتن و دوست داشته شدن
زنان قوی این کار را یعنی دوست داشتن و دوست داشته شدن را به شدت می پذیرند و این عشق را در زندگی ،خانواده و دوستان ابراز می کنند آنها این را که عشق الهام بخش است فراموش نمی کنند و باور دارند که سزاوار بهترین عشق هستند عشقی که باعث رشد می شود نه آسیب.

منبع : نمناک

 



:: بازدید از این مطلب : 32
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 19 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

پیش زمینه های موفقیت در ازدواج
بسیاری از جوانان نسل امروز برای تشکیل خانواده دچار تردید هستند. آنها نگران هستند که آیا با تشکیل خانواده می توانند خوشبخت شوند و یا اینکه ازدواج رهاوردی جز سختی و گرفتاری برای آنها نخواهد داشت.
شاید بتوان گفت یکی از دلایل به وجود آمدن این تصور در میان جوانان تغییر شرایط ازدواج و بالا رفتن آمار طلاق و کاهش آمار ازدواج باشد. اما باید خاطر نشان کرد با وجود مشکلاتی که پیش روی ازدواج جوانان است هنوز راهکارهایی طلایی ازدواج برای رسیدن به خوشبختی در زندگی مشترک وجود دارد.

خودتان را بشناسید
رضایت خانواده های دختر و پسر نقش مهمی را در عاقبت بخیری و بقای یک زندگی ایفاء می کند. در واقع ازدواج رابطه میان دو خانواده است نه رابطه یک زن و مرد. در واقع اگر خانواده ها به انجام وصلتی رضایت نداشته باشند به دلایلی مانند لجبازی، سنگ اندازی و .. می توانند باعث متلاشی شدن آن ازدواج گردند.
مهمترین فاکتور برای جوانی که قصد تشکیل زندگی خانوادگی رادارند این است که درک و شناخت دقیقی از خود داشته باشند. آنها باید بداند که از زندگی چه می خواهند و هدفشان از تشکیل خانواده چیست؟ فردی که با عدم خودشناسی برای ازدواج اقدام می کند قطعاً نمی تواند درک درست و شناخت صحیحی نیز از همسر آینده اش داشته باشد لذا همین عدم ناهماهنگی منجر به لجبازی، درگیری و کشمکش و متاسفانه طلاق خواهد شد.

هدف از ازدواج
خیلی ازجوانان تحت تاثیر فشارهای خانواده ، بالارفتن سن ازدواج ، بیرون آمدن از مشکلات و سرو سامان گرفتن تصمیم می گیرند که ازدواج کنند؛ اما هیچ کدام از این موارد نمی تواند هدف مناسبی برای ازدواج باشد. همانگونه که در قرآن آمده است هدف از خلقت زن و مرد آن است که زن و مرد در کنار یکدیگر به آرامش برسند، پس هدف از ازدواج باید رفع نیازهای درونی دختر و پسر و رسیدن به کمال باشد تا ازدواج در مسیر خوشبختی قرار گیرد.

باورهای اشتباه اطرافیان
بعضی از خانواده ها با باورهای اشتباهی که برای خود نهادینه کرده اند زندگی فرزندان خود را به سمت نابودی هدایت می کنند. این گونه از والدین ازدواج را درمان مناسبی برای سر به هوایی، کنار گذاشتن رفیق بازی، سر و سامان گرفتن و درمان اعتیاد و بیماری های روانی می دانند و در واقع  ازدواج را درمانگاهی فرض می کنند که می تواند مشکلات بزرگی را حل کند، در حالی که چنین نیست و مشاهده شده است که ازدواج نتوانسته هیچ کدام از این مشکلات را حل نماید و خود مشکلی به مشکلات قبل افزوده است.

هم کفوی رمز موفقیت
دختر و پس که تصمیم به ازدواج دارند باید به اصل هم کفو بودن اهمیت دهند، هماهنگی از نظر اقتصادی ، فرهنگی، مذهبی و تحصیلاتی می تواند نقش اساسی در خوشبختی زوجین داشته باشد. به عنوان مثال انتخاب همسری با تحصیلات عالیه برای فردی که دیپلمه است می تواند در آینده مشکل ساز شود، البته در این میان استثناهایی نیز وجود دارد که نمی تواند این موارد را برای دیگران نیز تجویز کرد زیرا هر زندگی شرایط خاص خود را دارد.

بلوغ فکری ، عاطفی و اقتصادی
مهمترین فاکتور برای جوانی که قصد تشکیل زندگی خانوادگی رادارند این است که درک و شناخت دقیقی از خود داشته باشند. آنها باید بداند که از زندگی چه می خواهند و هدفشان از تشکیل خانواده چیست؟ فردی که با عدم خودشناسی برای ازدواج اقدام می کند قطعاً نمی تواند درک درست و شناخت صحیحی نیز از همسر آینده اش داشته باشد.
برای ساختن یک زندگی ایده آل رسیدن دختر و پسر جوان به بلوغ فکری ، اقتصادی و عاطفی ضروری است. اگر دخترو پسر نسبت به برقراری ارتباط اجتماعی و ابراز احساسات آشنایی نداشته باشند در برقراری تعامل متقابل با همسرشان به مشکل برخورد خواهند کرد  و یا اگر پسر جوانی نمی تواند دارای درآمد مستقلی باشد و باکمک و حمایت های خانواده  زندگی خود را پیش می برد به طور قطع مورد مناسبی برای یک ازدواج موفق نیست.

رضایت خانواده ها
رضایت خانواده های دختر و پسر نقش مهمی را در عاقبت بخیری و بقای یک زندگی ایفاء می کند. در واقع ازدواج رابطه میان دو خانواده است نه رابطه یک زن و مرد. در واقع اگر خانواده ها به انجام وصلتی رضایت نداشته باشند به دلایلی مانند لجبازی، سنگ اندازی و .. می توانند باعث متلاشی شدن آن ازدواج گردند. پس عدم رضایت والدین می تواند زنگ خطری باشد زوج های جوان.

حرف پایانی
ازدواج سرنوشت ساز ترین مرحله زندگی هر انسانی است. امروزه با افزایش آمار طلاق شاید بتوان نتیجه گرفت ازدواج ها بر پایه درست و منطقی ساخته نمی شوند که هر نسیم کوچکی می تواند آن را متلاشی سازد. در صورتی که اگر ازدواج بر پایه اصول اولیه ، مشورت گرفتن ، فکر و منطق ساخته شود هیچ توفانی نمی تواند آن را ویران سازد.

منبع : ابرتازه ها

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره ازدواج , مسائل زناشویی ,
:: بازدید از این مطلب : 63
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 18 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

حقایق اتاق درمان که قبل از ملاقات با مشاور باید بدانید

اتاق درمان و رفتار درمانگر برای مراجعین به مشاوره و روان درمانی بسیار مهم است و باعث می شود این افراد احساس و صحبت هایشان را با حس امنیت و راحتی به درمانگر بیان کنند.
وقتی شخصی برای روان درمانی یا مشاوره مراجعه می کند اتاق درمان نخستین جایی است که باید شخص در آن حاضر شود تا بتواند با درمانگر یا
مشاور خود ملاقات کند. داشتن حس خوب به اتاق درمان در روند مشاوره و روان درمانی لازم است و این حس خوب می تواند از نوع احساس امنیت و راحتی باشد.

فضای اتاق درمان،چیدمان این اتاق و خود درمانگر میتوانند در ایجاد این حس خوب در مراجع سهیم باشند.مراجع باید بتواند بدون اینکه احساس کند قضاوت می شود،در کمال احساس امنیت تمام حرفها و احساساتش را با درمانگر در میان بگذارد و این امکان پذیر نیست مگر اینکه درمانگر نیز به نوبه خود بتواند ارتباط همدلانه و راحتی در محدوده مقررات درمان با مراجع برقرارکند.

شرایط برگزار کردن جلسات درمان مفید و روش برخورد درمانگر با مراجع و شیوه درمان و مشاوره
جلسات و تمام صحبتهای مراجع محرمانه باشند و هیچ اطلاعاتی به بیرون اتاق درمان و نزد شخص دیگری فاش نشود.
قضاوت وجود نداشته باشد و
درمانگر بر اساس صحبتهای مراجع او را قضاوت نکند.
درمانگر با مراجع همدلی داشته باشد،یعنی قضایا را از دید مراجع میبیند و می تواند شرایط و هیجانات او را کاملا درک کند.
صبورانه به تمام حرفهای مراجع گوش کند و فقط مواقعی که صحبتهای مراجع به درازا کشید و از بحث اصلی منحرف شد یا شنیدن آن حرفها به درد درمان نخورد بصورت دلنشینی به سمت صحبتهای ضروری تر هدایت شود.
در صورتیکه درمانگر تخصصی در مسأله مراجع نداشت یا در درمان او به بن بست می رسد مراجع را به درمانگر شایسته دیگری ارجاع دهد.
درمانگر رابطه درمانی خود را با مراجع حفظ کند و از برقراری ارتباط عاطفی یا دوستی با مراجع امتناع کند.

اتاق درمان برای مشاوره چگونه است؟
اتاق درمان جایی است که مراجع می آید تا در آنجا در کمال امنیت تمام حرفها،باورها،هیجانات،ناکامی ها و آرزوهایش را بدون حس قضاوت شدن بیان کند.
گوش شنوا می خواهد،درمانگر صبوری را می خواهد که بدون آنکه سخنان مهمش را قطع کند به تمامی حرفهایش گوش کند.
می خواهد نصیحت نشنود،مقایسه نشود،برچسب نخورد،دردش نادیده نگرفته نشود،تحقیر نشود و حس کند آنجا دیگر می تواند بدون هیچ ترسی خودش باشد،مکانیسم های دفاعی او بعد از شناسایی شدن تعطیل شود،نقابش را از چهره بردارد و با تمامی ترس هایش روبرو شود.
اتاق درمان جایی است که مراجع می تواند خودش باشد.

رفتار روان درمانگر با مراجع در اتاق درمان
روان درمانگر معجزه گر نیست،او چوب سحرآمیز در دست ندارد و قرار نیست کاری کند که معجزه ای در زندگی مراجع اتفاق بیفتد.
او قرار نیست برای مراجع و زندگیش تعیین تکلیف کند و به جای مراجع تصمیم بگیرد و برایش مسیر زندگی را تعیین کند.
روان درمانگر و مشاور قرار است کنار مراجع باشد و به مراجع کمک کند تا او بتواند مسیرهای موجود را بهتر و با دقت بیشتری ببیند،نقش خود را در ایجاد مشکلاتش پیدا کند و بپذیرد،خودش را بهتر بشناسد،به توانمندیهای خود آگاه شود،هدف نهایی و درست خود را بشناسد و با انتخاب بهترین مسیر و با تلاش،پشتکار ،یادگیری مهارتها و آگاهی بیشتر،راحتتر و با انگیزه و توان بیشتری به سمت حل کردن مسائل،بهبود هیجانات،آرامش بیشتر،پیشرفت و حال خوب حرکت کند.
در همه مسائل تصمیم گیری نهایی با خود مراجع است و مسئولیت این تصمیم گیری با خود او است.هیچ کس به اندازه خود مراجع شایستگی و کفایت تصمیم گیری برای زندگیش را ندارد.
 در اتاق درمان حرفهای مراجع خوب شنیده میشود،مراجع می تواند به راحتی و بدون ترس از فاش شدن اسرارش و بدون ترس از مورد قضاون قرار گرقتن تمامی افکار،هیجانات،باورها و افکارش را با درمانگر خود مطرح کند.
گاهی بعضی از مراجعان در گرفتن تصمیم درست و قطعی در مورد کاری تردید دارند و نمی دانند باید چه کار کنند،آنها انتظار دارند که درمانگرشان برایشان تصمیم بگیرد و آنها را از این بلاتکلیفی و تردید نجات دهد.
آنها به این امید در جلسات
مشاوره و روان درمانی حاضر می شوند که درمانگر به جایشان تصمیم بگیرد و مسیر درست را برایشان انتخاب کند.
یک درمانگر حرفه ای و اخلاقی باید برای مراجع توضیح دهد که نمی تواند جای او تصمیم بگیرد،در جایگاه تصمیم گیری برای او نیست و هیچ کس به جز خود مراجع توان تصمیم درست و کارآمد را برای او ندارد.تصمیم گیری نهایی به عهده خود مراجع است و مسئولیت این تصمیم گیری هم به عهده اوست،درمانگر فقط می تواند در تحلیل مسائل مراجع و شناسایی راههای موجود و مزایا و معایب احتمالی هر راه به مراجع کمک کند.
او می تواند به مراجع کمک کند که خودش را بهتر بشناسد،ولی در نهایت این مراجع است که باید برای خودش و زندگیش تصمیم نهایی بگیرد و مسئولیتش را بپذیرد.

منبع : نمناک

 



:: بازدید از این مطلب : 40
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 17 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

چگونه می توان با هیپنوتیزم فردی را تسخیر کرد؟
هیپنوتیزم یا همان خواب عمیق استفاده زیادی در عمل های جراحی و برطرف کردن درد دارد که بستگی به شرایط خاصی داشته و می تواند خود به عنوان درمانی برای برخی بیماریها باشد.
«ساعت گرد به دنبال زنجیر براق و زیبایش چپ و راست می رود و چشم های دخترک آنقدر دنبال ساعت می دود که دست آخر سنگین می شود و پلک هایش روی هم می افتند...»این صحنه تکراری را تا حالا هزار بار در فیلم ها و سریال ها دیده اید؛ دیده اید وقتی فرد هیپنوتیزم می شود، دیگر اختیار دست خودش نیست و گوش به فرمان فردی است که هیپنوتیزمش کرده... انگار یک آدم مسخ شده که گوش به فرمان هیپنوتیزورش است و اگر او حتی بگوید «خودت را به چاه بینداز»، لحظه ای شک نمی کند و همان کار را انجام می دهد!
اما آیا واقعا هیپنوتیزم یک خواب مصنوعی است که می تواند عقل و منطق فرد را زائل کند؟! آیا می توان با هیپنوتیزم فرد را تسخیر کرد و کنترل رفتارش را دست گرفت؟ اصلا هیپنوتیزم به چه دردی می خورد؛ فقط برای یادآوری خاطرات دور و دراز است یا...؟

یک اسم بی مسما که دردسرساز شد!
کلمه «هیپنوز» را از اسم الهه خواب یونان به نام «هیپنوز» گرفته اند که چشمانش بسته است و انگار خوابیده و از آنجا که فردی که هیپنوتیزم شده، چشم هایش بسته می شود این اسم را برای هیپنوز انتخاب کرده اند اما این اسم بسیار بی مسماست و باعث مشکلات زیادی هم شده!
چون هیپنوز اصلا خواب نیست و کسانی که هیپنوتیزم می شوند، عموما بعد از بیرون آمدن از این حالت ادعا می کنند «ما که خواب نبودیم!» و این ادعا کاملا هم درست است، تنها شباهتی که هیپنوز و خواب به هم دارند، این است که فرد چشمانش بسته و صورتش آرام است اما فرد هیپنوتیزم شده کاملا بیدار و هوشیار است و حتی امواج مغزی اش هم به فردی که خواب است شباهت ندارد.
در واقع هیپنوز حالتی از ذهن است که در آن فرد برای مدتی ذهن نقاد خود را آرام می گذارد و اجازه می دهد جملات فرد هیپنوتیزور (فرد انجام دهنده هیپنوتیزم) به نوعی خودآگاهش را دور زده و به ناخودآگاهش نفوذ کند.
اولین مرحله این است که فرد هیپنوتیزور بتواند اعتماد فرد هیپنوتیزم شونده را جلب کند و ترس ها و باورهای غلط هیپنوتیزم او را از بین ببرد، چون در غیر این صورت شانس هیپنوتیزم شدن بسیار کم می شود. مثلا اگر هیپنوتیزور بدون هیچ توضیحی، بعد از بسته شدن چشم های فرد به او بگوید:«تو خوابی و الان خوابت عمیق تر می شود!»
ممکن است ذهن نقاد فرد سریع فعال شود چون او می داند که خواب نیست! یا اگر تصور فردی از هیپنوتیزم این باشد که در این حالت نمی تواند تکان بخورد اما متوجه شود که می تواند پایش را تکان دهد، قاعدتا ذهن نقادش تحریک می شود و با خود تصور می کند که چون می تواند پایش را تکان دهد، پس هیپنوتیزم نشده و حرف های هیپنوتیزور به دردش نمی خورد! پس پیش از هر اقدامی فرد باید در مورد هیپنوتیزم توسط هیپنوتیزور کاملا توجیه شده باشد.

عمق هیپنوتیزم چقدر است؟!
هر قدر فرد اعتماد بیشتری به هیپنوتیزور داشته باشد، تلقین پذیری اش افزایش می یابد و این حالت می تواند بیانگر «عمق هیپنوز» باشد. برای عمیق شدن هیپنوز و تاثیرگذاری بیشتر تلقین ها بهتر است هیپنوتیزور کارش را با تلقین های ساده شروع کند تا فرد اعتمادش بیشتر و بیشتر شود و هیپنوز عمیق تر شود؛ در این مرحله کار می تواند تا جایی پیشرفت داشته باشد که فرد با چشمان باز، چیزی را که وجود ندارد ببیند یا برعکس، چیزی را که وجود دارد نبیند!
فردی که هیپنوز عمیق را تجربه می کند، درست مثل کسی که غرق کتاب خواندن یا تماشای فیلم شده، تمام حواسش معطوف به هیپنوتیزور و تلقیناتش خواهد بود اما به محض اینکه احساس کند در خطر است، مثل وقتی که صدای آژیر آمبولانس و ... به گوش می رسد، به راحتی از هیپنوز خارج می شود و خودش را نجات می دهد.

سوءاستفاده از هیپنوز؟!
هیپنوتیزم باید یک بازی برد - برد باشد تا ادامه پیدا کند؛ یعنی علاوه بر خواست و توانایی هیپنوتیزور ، فرد هیپنوتیزم شونده هم باید معتقد باشد که این کار به سلامتش کمک می کند و برایش سودمند است؛ در غیر اینصورت هیپنوتیزم هیچ کاری از پیش نخواهد برد؛ بنابراین بسیار بسیار بعید است که بتوان فردی را به زور هیپنوتیزم کرد یا به هر شیوه ای از هیپنوز سوءاستفاده کرد چون فرد کاملا متوجه اوضاع است و می تواند در کسری از ثانیه کنترل اوضاع را به دست بگیرد.
هیپنوز به هیچ وجه زمینه را برای سوءاستفاده بیشتر و بهتر فراهم نمی کند و تبلیغاتی که در فیلم ها دیده ایم، پایه این افکار نادرست هستند. حتی برخی از استادان خارجی هیپنوز معتقدند در حالت هیپنوز، احتمال سوءاستفاده از فرد کاهش می یابد چون فرد در این حالت هوشیاری بیشتری دارد. لحن و آهنگ سخن را بهتر درک می کند و در یک کلام احتمال گول خوردنش کمتر می شود!

حالا کم کم چشمات سنگین میشه!
نکته جالب توجه اینکه جمله های هیپنوتیزور باید در راستای باورهای بنیادین فرد باشد تا او بتواند این جمله ها را باور کند و بپذیرد اما اگر این جمله ها مغایر باورهای بنیادینش باشد یا به گونه ای باشد که منطقش فعال، هوشیار و حساس شود، فرد سریعا از حالت هیپنوز خارج و تلقین بر او بی اثر می شود.
بنابراین در حالت هیپنوز ، حتی در عمیق ترین حالت هایش که فرد می تواند بی حسی را تجربه کند یا دچار توهم شود، فرد کاملا می داند که چه اتفاقی در حال وقوع است و کنترل اوضاع را به دست دارد و اگر مسئله ای پیش بیاید که مخل سلامتش باشد یا با اعتقادها و باورهایش متناقض باشد به راحتی از حالت هیپنوز خارج می شود و در این مورد (خارج شدن از هیپنوز) جای هیچ نگرانی نیست.
البته تنها محدودیت استفاده از هیپنوتیزم برای 2 گروه از افراد مطرح است؛ یکی افرادی که بهره هوشی پایین (زیر 70) دارند زیرا تمرکز کافی برای دنبال کردن صحبت های هیپنوتیزور را ندارند و دوم کسانی که از بیماری های شدید روانی (مثل مانیا، سایکوز یا جنون) رنج می برند چرا که ممکن است استفاده نادرست از هیپنوز بیماری این افراد را تشدید کند.

به چه دردی می خورد؟
هیپنوتیزم کاربردهایی در کارهای درمانی دارد و بیشترین استفاده اش در محدوده روانپزشکی و روان درمانی است. هیپنوتیزم می تواند به عنوان ضد درد در انجام اعمال جراحی (زمانی که فرد در استفاده از مسکن محدودیت دارد)، زایمان بدون درد، کاهش درد بیماران مبتلا به سرطان که به مسکن ها پاسخ نمی دهند و ... کمک کننده باشد.
از آنجا که سیستم عصبی بدن در تمام قسمت های بدن از جمله قلب، گوارش و ... دخالت دارد، اعصاب فرد می تواند روی درمان یا تشدید بیماری ها تاثیر بگذارد؛ پس اگر فرد آرامش بیشتری داشته باشد، احتمال درمان بیشتر یا روند درمان تسریع می شود. به این ترتیب می توان گفت هیپنوز می تواند بر درمان یا تسریع درمان موثر باشد.
به علاوه هیپنوز در کاهش یا رفت تمام بیماری هایی که با استرس و فشار تشدید می شوند، کاربرد دارد؛ مثل سردرد یا اسپاسم هایی که با استرس آغاز می شود.
از دیگر کاربردهای هیپنوز استفاده از آن برای درمان کمکی در ترک سیگار، ناخن جویدن، بازی با مو و کندن آن، کنترل پرخوری های عصبی و لاغری است که البته در بسیاری از موارد، شواهد علمی کافی وجود ندارد.

 منبع : نمناک



:: برچسب‌ها: هیپنوتیزم , هیپنوتیزم درمانی , روانشناس بالینی , روان درمانی ,
:: بازدید از این مطلب : 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 16 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

پرسشنامه مشاوره قبل از ازدواج

این پرسشنامه با سۆالاتی آسان ام کلیدی و مهم طراحی شده است که زوجین با پاسخ دادن به آنهابه صورت فردی سپس بحث با یکدیگر در این باره می توانند به شناخت بهتری از یکدیگر در این 8 زمینه ی کلیدی دست یابند.

این پرسشنامه به زوجین کمک می کند تا نقاط قوت و ضعف ارتباط خود را ارزیابی کنند. این پرسش ها به شکل تمرینی برای خود – ارزشیابی است که زوجین در مرحله ی آمادگی برای ازدواج می توانند آن را تکمیل کنند حتی زوجینی که ازدواج کرده اند نیز می توانند به آن پاسخ دهند.

هدف این پرسشنامه مشاوره قبل ازدواج این است که بتواند تفکر را در زوج ها برانگیزاند و مباحثی را مطرح کند که تعهد آن ها را به عشق ورزیدن و گرامی داشتن یکدیگر در دوران های مختلف و فراز و نشیب های زندگی شان افزایش دهد.

زمینه های ازدواج موفق

تجارب نشان داده است که زمینه های زیر برای یک رابطه ی ازدواج موفقیت آمیز مهم و ضروری است:

1- ارتباط

رابطه کارآمد و مناسب یکی از بهترین عوامل ازدواج موفق است. اگر زوج ها بتوانند به گونه ای صادقانه احساسات خود را بیان کنند شانس شان برای یک ازدواج شاد و موفق افزایش می یابد.

سۆالاتی که زوجین در این زمینه می توانند پاسخ دهند شامل موارد زیراست:

 - آیا هر دو نفر شما درباره اهمیت برقراری ارتباط خوب و مناسب توافق دارید؟

- آیا شما دو نفر از چگونگی برقراری ارتباط با یکد یگر راضی هستید؟

- آیا شما وقت و زمان کافی برای برقراری ارتباط داشته اید؟ (حداقل 6 ماه نامزدی)

- هر یک از شما شخصیت دیگری را چگونه توصیف می کنید؟

- آیا وقتی درباره چیزی که در ذهنتان می گذرد با شریک زندگیتان صحبت می کنید مطلب را می فهمد؟

- آیا شما درباره ی اینکه از او بپرسید خواسته هایش چیست احساس راحتی می کنید؟

- آیا شما دو نفر از سطح هوشی یکسان برخوردار هستید؟

- آیا علایق مشترک دارید؟

- آیا نظام ارزشی و اعتقادی شما مشترک است؟

- اگر شما ناامید یا افسرده باشید آیا شریک زندگی آینده شما حمایت و دلگرمی برای شما ایجاد می کند؟

- آیا از شیوه تصمیم گیری و ارتباطتان راضی هستید؟

- آیا با یکدیگر به تفریح و بازی می پردازید؟

- سرگرمیهای شما دو نفر چیست؟

- آیا به یکدیگر افتخار می کنید؟

- به نظر شما وظایف و مسئولیت های یک زن و یک شوهر چیست؟

- آیا شما روحیه ی مبارزه طلبی دارید یا اهل گذشت هستید؟

2- حل تعارض ها و کشمکش ها

مسائل زناشویی عموما وقتی پیچیده می شود که زوجین با به کارگیری روش های غلط و مخرب سعی در حل آنها داشته باشند مثلا فریاد بزنید، تهدید کنید، قهر کنید و .....

توانایی گفتگو و حل کشمکش ها از طریق مذاکره ی سازنده مشخصه احترام متقابل است هنری است که باید کسب شود.

- آیا شما عموما از نتیجه ی عدم توافق هایی که با یکدیگر دارید ناراضی هستید؟

- آیا شریک زندگی شما وقتی از دست شما عصبانی است آن را نشان می دهد؟

- وقتی شما از او عصبانی هستید به او می گویید؟

- آیا هردو شما دونفر می توانید عصبانیت خود را کنترل کنید؟

- آیا اشتباهات گذشته ی یکدیگر را دوباره مطرح می کنید؟

- آیا در حضور دیگران از یکدیگر انتقاد می کنید؟

- آیا در صورت وجود مسائلی که ازدواجتان را تهدید می کند به خدمات مشاوره ای روی خواهید آورد؟

3-مسائل مالی

در بسیاری از زوجین مسائل مالی آغازگر تعارضات زناشویی است. تعارضات می تواند از چگونگی کنترل در آمد زوج ها ناشی شود به منظور اجتناب از مسائل مالی جدی، زوجین تشویق می شوند که بودجه ای را بپذیرند که توافق دوطرفه آنها را در زمینه اولویت هایشان منعکس کند.

- موقعیت اقتصادی شما چگونه است؟

- آیا می دانید درآمد شریک زندگی تان چقدر است؟

- دیدگاه های شما درباره مسائل مالی چیست؟

- آیا به شریک زندگی تان در زمینه های مالی اعتماد دارید؟

- آیا هر دو نفر شاغل هستید؟ آیا در یان باره به توافق رسیده اید؟

- آیا حساب بانکی مشترک دارید؟

- درباره هزینه ها و درآمدهایتان با یکدیگر صحبت می کنید؟

4- روابط جنسی

عشق می تواند به گونه ای بسیار زیبا و رضایت بخش از طریق رابطه ی جنسی شما ابراز شود. در عین حال که زوجین می توانند حس عمیق صمیمیت را از تجلی جسمانی عشق شان تجربه کنند، گاه روابط جنسی می تواند منشأ ناکامی و اضطراب نیز باشد مبادله ی صادقانه ی احساسات فردی درباره روابط جنسی می تواند احساس و ادراک زوجین را از این خصوصی ترین و صمیمانه ترین فعالیت انسانی افزایش دهد.

- آیا روابط جنسی شما کنترل شده است؟

- آیا شما از شیوه و میزان ابراز عواطف شریک زندگی خود راضی هستید؟

- آیا شما درباره مسائل و روابط جنسی به راحتی می توانید با یکدیگر صحبت کنید؟

- آیا درباره توانایی شریک زندگیتان در مورد وفاداری به زندگی زناشویی اطمینان دارید؟

- آیا معتقدید که احساسات عاشقانه شما به یکدیگر از جذابیت جنسی شما به یکدیگر مهمتر است؟

- آیا از شیوه های برقراری ارتباط همسرتان با جنس مخالف – مثلا در یک مهمانی – راضی هستید؟

- آیا به رابطه جنسی به چشم چیزی لذت بخش می نگرید یا رابطه ای که باید آن را تحمل کرد؟

- آیا خواهان داشتن فرزند هستند؟ در این باره با یکدیگر حرف زده اید؟

 5- کودکان

تعداد و زمان بچه دار شدن مسئله ای مهم درازدواج است زوجین لازم است درباره احساساتشان و عقایدشان در این باره صحبت کنند و درباره مسئولیت ها و برنامه های پس از بچه دار شدن به گفتگو بپردازند.

- آیا درباره تعداد فرزندان در آینده با یکدیگر صحبت کرده اید؟

- آیا درباره ی زمان بچه دار شدن به توافق رسیده اید؟

- چگونه فرزندان خود را تربیت خواهید کرد؟

- چه نظام ارزشی و اعتقادی را در تربیت بچه به کار خواهید برد؟

- برای ایجاد انضباط چه خواهید کرد؟ تنبیه و تشویق ها را برنامه ریزی کرده اید؟

- آیا درباره مباحث فرزند دار شدن دیدگاه های مشابهی دارید – مثلا سقط جنین، فرزند خواندگی، و....

6- مذهب

دیدگاه فردی و مشترک مذهبی می تواند تأثیر اساسی در ازدواج داشته باشد.مطالعات نشان داده است که انجام اعمال مذهبی مشترک در میزان رضایت مندی بیشتر از زندگی زناشویی و کاهش احتمال طلاق نقش مهمی دارد ایمان زوج ها نه تنها برزندگی آنها اثر می گذارد بلکه برزندگی فرزندان و اطرافیانشان نیز مۆثر است.

- آیا هر دو یک مذهب دارید؟

- آیا شما به یکدیگر در نزدیک شدن به خدا کمک می کنید؟ چگونه؟

- آیا برای انجام مراسم مذهبی با یکدیگر برنامه ریزی می کنید؟

- دیدگاه شما نسبت به ازدواج و طلاق چیست؟

- آیا می توانید سه هدف از ازدواج کردن را نام ببرید؟

- احساس شما نسبت به یک ازدواج موفق چیست؟

- آیا درباره تربیت مذهبی کودکانتان با یکدیگر توافق دارید؟

- آیا در نگرش شریک زندگی تان نسبت به باورها و مناسک مذهبی راضی هستید؟

- آیا شما یکدیگر را با یک عشق از منظر الهی دوست دارید؟

ما ضمن اینکه برعواطف مثبت در طی دوران نامزدی تأکید می کنیم در عین حال مسائل عاطفی می تواند یک منطقه حساس و مین گذاری شده باشد! این فرصت را به یکدیگر بدهیم تا به کمک هم از پیچیدگی عواطف زنانه و مردانه عبور کنید.

7- خانواده و دوستان

رابطه شما با خانواده و دوستان پس از ازدواج تا چه حدی تغییر می کند؟ باید دانست که در حالیکه زن و شوهر باید بهترین دوستان هم باشند در عین حال هر کدام به داشتن دوستان خوب و اعضای خانواده شان برای حمایت شدن در سراسر زندگی مشترک نیاز دارند.

- آیا خانواده های یکدیگر را تأیید می کنید؟ آیا آنها رابطه ی شما را تحکیم می کنند؟

- آیا می توانید خانواده های یکدیگر را بپذیرید و آنها را درک کنید؟

- چگونه باخانواده های یکدیگر رابطه برقرار خواهید کرد؟

- آیا از میزان ارتباط خانواده ی همسرتان در رابطه مشترکتان راضی هستید؟

- آیا دوستان مشترک دارید؟

- نحوه ی ارتباط با دوستانتان چگونه است؟ چقدر؟

- آیا شما روابط حل نشده و پیچیده ای در گذشته داشته اید؟

8- مسائل عاطفی

ما ضمن اینکه برعواطف مثبت در طی دوران نامزدی تأکید می کنیم در عین حال مسائل عاطفی می تواند یک منطقه حساس و مین گذاری شده باشد! این فرصت را به یکدیگر بدهیم تا به کمک هم از پیچیدگی عواطف زنانه و مردانه عبور کنید.

- خلق و خوی شما چگونه است و فکر می کنید چطور این خلق وخو روی ازدواجتان تأثیر خواهد گذاشت؟

- آیا شما حالیت های عاطفی و مسائلی دارید که لازم است همسرتان آنها را بداند؟ (مثلا از موردی خاص عصبی می شوید)

- چقدر در روابط منعطف هستید؟

- آیا به لحاظ عاطفی به یکدیگر کمک می کنید و از هم حمایت می کنید؟

- اگر روزی عاشق شوید چگونه متوجه خواهید شد که این احساس زودگذر نیست؟

- روابط شما با والدینتان چطور است؟

برای داشتن یک ازدواج موفق، هر چه شناخت بیشتر باشد می توان انتظار ازدواج پایدارتری داشت در این مقاله برخی از زمینه های ضروری شناخت بیان شد که لازم است زوجین پس از پاسخ دادن به آنها، با مراجعه به یک مشاور خبره در زمینه ی ازدواج به بحث و تبادل نظر بپردازند.

منبع : بیوته

 



:: بازدید از این مطلب : 65
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی
 

نیاز به دیده شدن، نیاز به مرکز توجه بودن، نیاز به اینکه کسی ما را تأیید کند و ... این‌ها شاید تعابیری از خودنمایی باشد.

 نیاز به دیده شدن، نیاز به برطرف کردن یک سری مشکلات از طریق مرکز توجه بودن و ... این‌ها شاید تعابیری از خودنمایی باشد که در برخی افراد وجود دارد، اما سوالی که در این بین به وجود می‌آید این است که چه عواملی سبب بروز چنین حالات و نیازی می‌شود و چطور می‌توان آن را از بین برد.

 

خودنمایی و عوامل بروز آن/ چطور می‌توانیم خودنمایی را از بین ببریم؟

خودنمایی در روانشناسی به چه معناست؟

همه ما در روابط اجتماعی روزانه خود حتما کسی را می‌شناسیم که به خودنمایی کردن علاقه دارد. به طور سطحی کسانی که خودنمایی می‌کنند، افراد خونسرد قابل ستایش و برتری به نظر می‌رسند، اما واقعیت امر به طور کلی فرق می‌کند. در بیشتر موارد افرادی که خودنمایی می‌کنند، احساس ناامنی در وجودشان است که در ذیل به این ناامنی‌ها اشاره می‌شود.

دلایل زیادی وجود دارد که یک فرد خودنما شود. این خصیصه در این افراد به صورت ذاتی است و آن‌ها به هر دلیلی دوست دارند که خودنما باشند.

خودنمایی و عوامل بروز آن/ چطور می‌توانیم خودنمایی را از بین ببریم؟

ناامنی؛ مهم ترین عامل خودنمایی

ناامنی مهمترین عاملی است که پشت خودنمایی وجود دارد. فرد خودنما فقط زمانی به خودنمایی می‌پردازد که احساس می‌کند به آن احتیاج دارد؛ دقیقا وقتی که فکر می‌کند بقیه او را به حساب نمی‌آورند یا او را فرد مهمی تلقی نمی‌کنند. پس فرد خودنما اینجاست که تلاش می‌کند خود را مهم جلوه دهد.

اگر به خودتان ایمان دارید که به اندازه کافی خوب هستید پس دیگر نیازی به خودنمایی ندارید تا به دیگران خوبی خودتان را ثابت کنید، اما اگر افراد نمی‌دانند که شما چه فرد خوبی هستید پس آن‌ها باید زحمت این را به خود دهند تا به خوبی شما پی ببرند.

یک استاد هنر‌های رزمی هرگز به خاطر اینکه مهارت‌هایش را ثابت کند با شما مسابقه نمی‌دهد، به این دلیل که به خودش ایمان دارد و می‌داند که استاد است، اما یک تازه‌کار برای نشان دادن مهارت‌هایش با هر کسی به رقابت می‌پردازد تا اینکه به همه ثابت کند که کارش را بلد است. این کار به دلیل اطمینان نداشتن به خودش است.

تجربیات دوران کودکی

تجربه‌های کودکی ما به مقدار زیادی در رفتار‌های اکنون ما تأثیر داشته است. گاهی اوقات سعی می‌کنیم تجربه‌های خوب کودکیمان را در بزرگی هم تکرار کنیم. کودکی که بیش از حد مورد توجه والدین و دیگران قرار گرفته است، اکنون نیز سعی دارد آن سطح توجه را با خودنمایی از دیگران دریافت کند. این مورد معمولا در کودکان و نوجوانان اتفاق می‌افتد.

به عبارت دیگر آن‌ها هنوز به دنبال مورد توجه قرار گرفتن هستند، اما با روش‌های معمول‌تر. در کودکی آن‌ها با گریه کردن و بالا و پایین پریدن این کار را انجام می‌دادند، اما در بزرگسالی به دنبال راه‌های اجتماعی قابل قبول‌تری می‌گردند.

خودنمایی و عوامل بروز آن/ چطور می‌توانیم خودنمایی را از بین ببریم؟

مرا بپذیرید؛ لطفا!

یک فرد خودنما معمولا پیش همه خودنمایی نمی‌کند و تنها پیش کسانی این کار را انجام می‌دهد که می‌خواهد تحت تاثیر قرارشان دهد. اگر شخصی کسی را دوست بدارد بیشتر مایل است که پیش او خودنمایی کرده و توجه او را به دست آورد.

بار‌ها این مورد به چشم خورده است که افراد خودنما در گفتگو‌ها دقایقی به لاف‌زدن و خودنمایی می‌پردازند. من شک ندارم که شما حداقل یک نفر را در زندگی خود می‌شناسید که در مورد خودش پیش شما به مبالغه بپردازد، اما نه جلوی دیگران. این کار وی به این دلیل است که او دوست دارد شما از او خوشتان بیاید، چون شما برایش مهم هستید و او شما را دوست دارد.

چه عواملی باعث می‌شود که یک فرد بخواهد خودنمایی کند؟

عواملی هستند که باعث تقویت هویتی خاص در فرد می‌شوند و فرد خودنما آن‌ها را دوست دارد؛ مثلا هوش و ذکاوت. فرد این خصوصیات را دوست دارد پس خودش را باهوش و باذکاوت می‌بیند و یقینا رفتار‌هایی را برای خودنمایی انجام می‌دهد تا این خصوصیات را به نمایش بگذارد. به طور مشابه اگر آن‌ها مشخصه باهوشی را در فردی تشخیص دهند دوست دارند که همین مشخصه را با خودنمایی نشان دهند تا ثابت کنند آن‌ها هم باهوش هستند.

اگر شما واقعا فردی شگفت‌انگیز هستید و معتقدید که دیگران هم شما را به این خصوصیت می‌شناسند، پس نیازی به ثابت کردن آن نیست. در واقع ما زمانی خودنمایی می‌کنیم که یا دیگران ما را به طور منفی ارزیابی می‌کنند یا احتیاج به توجه آن‌ها داریم.

خودنمایی فقط تلاش ذهن برای اصلاح تصویر فرد است و در این مورد وی تصویر ذهنی که از خود دارد را اگر مشکلی است، بهبود بخشد.

خودنمایی و عوامل بروز آن/ چطور می‌توانیم خودنمایی را از بین ببریم؟

چگونه عادت خودنمایی را کنار بگذاریم؟

سعی نکنید تصویری از یک سبک زندگی بدون نقص به مخاطبان منتقل کنید. مردم با پست‌هایی در مورد اهداف، آروزها، احساسات و شکست‌ها ارتباط برقرار می‌کنند؛ بنابراین زمانی که سعی می‌کنید تصویر بدون نقصی ارائه دهید، هیچ تأثیر مثبتی روی مخاطبان یا همان فالوئر‌های شبکه‌های اجتماعی نمی‌گذارید.

این روز‌ها کوچک‌ترین اشتباه در شبکه‌های اجتماعی تبدیل به اسناد آنلاین می‌شود؛ بنابراین بهتر است پیش از انتشار هر خبری، خودنمایی را کنار بگذاریم و در مورد نحوه‌ بیان آن به‌خوبی فکر کنیم.

برای همه‌ ما پیش آمده است که به‌طور ناخواسته برای دیگران خودستایی کرده باشیم. به‌عنوان مثال زمانی که با دوستانمان صحبت می‌کنیم از وضعیت ظاهری خود شاکی هستیم، درحالی‌که از نظر آن‌ها اصلا اینطور نیست. یا اینکه دائم در مورد شغل جدیدمان صحبت می‌کنیم و می‌گوییم سرمان تا چه اندازه شلوغ شده است. ممکن است از بوی ماشین نویی که خریده‌ایم شاکی باشیم و در مورد چنین موضوعاتی بدون اینکه متوجه باشیم برای دیگران خودنمایی می‌کنیم. انجام این کار یعنی کم اهمیت جلوه دادن موضوعاتی که واقعا به آن‌ها افتخار می‌کنید از نظر دیگران نوعی جلب توجه حساب می‌شود و باعث می‌شود ارزش و احترام خود را نزد دیگران از دست دهید. این رفتار شاید در محیط‌های دوستانه اهمیت چندانی نداشته باشد، اما تأثیر آن در دنیای کسب‌وکار بسیار بیشتر است.

اینکه فردی بخواهد در مورد موفقیت‌های خود با دیگران صحبت کند یک رفتار اجتماعی و کاملا عادی است. همه‌ ما دوست داریم ارزش خود را بالا ببریم و احساس مهم بودن کنیم، اما نکته‌ اصلی این است که باید طرز بیان خوبی داشته باشیم.

اینکه بخواهیم اخبار را با یک فروتنی ساختگی برای دیگران بیان کنیم، تنها باعث می‌شود در ذهن آن‌ها تصویر بدی از خودمان بسازیم.

اگر می‌خواهید خبری را به دیگران منتقل کنید؛ یا از روش صحیح استفاده کنید یا بهتر است در مورد آن اصلا صحبت نکنید.

  • از عبارات مناسب استفاده کنید

پیش از انتقال اخبار به دیگران کمی فکر کنید. از عبارات مثبت استفاده کنید و خودتان را قدردان زحمات دیگران بدانید؛ نه اینکه فقط از خودتان تعریف کنید و احساس خودشیفتگی را به شنونده منتقل کنید. زمانی که دیگران خوشحالی خود را بابت شنیدن اخبار جدید نشان می‌دهند، مهربان باشید و از آن‌ها تشکر کنید. تصور کنید برند محبوب کفش کتانی‌تان چنین توئیتی به اشتراک می‌گذارد: «ما توانستیم تنها در عرض ۲۴ ساعت ۳۵۰ هزار دلار فروش داشته باشیم. ممنون از مشتری‌ها» خواندن این توئیت چه احساسی به شما می‌دهد؟ احتمالا مانند هر شخص دیگری احساس می‌کنید به شما توهین شده است؛ بنابراین برند مورد نظر را سریع آنفالو می‌کنید و هرگز سراغ خرید محصولات آن‌ها نمی‌روید. درعوض تصور کنید متن توییت به این صورت به اشتراک گذاشته شود: «مردم استقبال خوبی از مجموعه‌ ما داشتند و بابت بازخورد مثبتشان از آن‌ها تشکر می‌کنیم.» مطمئنا عبارت دوم احساس بهتری به مخاطب منتقل می‌کند و حتی مشتری به بازدید محصولات جدید برند تشویق می‌شود. هر دو عبارت پیام یکسانی دارند؛ اما تأثیر کاملا متفاوتی روی خواننده‌ آن می‌گذارند؛ بنابراین برای بیان اخبار مورد نظر خود از عبارات مناسب استفاده کنید.

  •  صداقت بهترین سیاست است

سعی نکنید تصویری از یک سبک زندگی بدون نقص به مخاطبان منتقل کنید. مردم با پست‌هایی در مورد اهداف، آروزها، احساسات و شکست‌ها ارتباط برقرار می‌کنند؛ بنابراین زمانی که سعی می‌کنید تصویر بدون نقصی ارائه دهید، هیچ تأثیر مثبتی روی مخاطبان یا همان فالوئر‌های شبکه‌های اجتماعی نمی‌گذارید.

زمانی که فردی داستان زندگی شخصی خودش را با دیگران در میان می‌گذارد و سعی دارد به آن‌ها بگوید که از گذشته عبور کنند و حال را بسازند، باید اصل مهمی به نام صداقت را رعایت کند. داستانی که ویرایش شده باشد و تنها قسمت‌های خوب آن برای مخاطب نقل شود، هیچ بازخورد مثبتی نخواهد گرفت؛ اما داستانی که بدون اضافه و کم کردن باشد، حمایت مخاطبان را به همراه خواهد داشت. سعی نکنید داستان خود را برای افزایش میزان فروش ویرایش کنید. اکنون در سال ۲۰۱۸ هستیم و مردم این موضوع را متوجه می‌شوند بنابراین صداقت را فراموش نکنید.

خودنمایی و عوامل بروز آن/ چطور می‌توانیم خودنمایی را از بین ببریم؟

  •  موفقیت خود را جلوی چشم دیگران نگیرید

اگر در میان دوستانتان شخصی نیست که برای راه‌اندازی کسب‌وکار کوچک خودش اقدامی کرده باشد، بهتر است اخبار مرتبط با کسب‌وکار خود را با احتیاط به آن‌ها بدهید. نیازی نیست موضوعی را از آن‌ها پنهان کنید. این کار تنها باعث می‌شود احساس بدتری به آن‌ها دست دهد. هرگز به آن‌ها نگویید هیچ درکی از احساساتتان ندارند، زیرا جایگاه شما را تجربه نکرده‌اند. گفتن تجربیات ممکن است انگیزه‌ آن‌ها را افزایش دهد؛ اما به شرطی که از عبارات مناسب استفاده شود و با صداقت همراه باشد. شاید آن‌ها هم بخواهند کسب‌وکار خودشان را راه‌اندازی کنند، بنابراین زمانی که درخواست کمک می‌کنند، تجربیات خود را بدون هیچ منتی در اختیارشان قرار دهید. کمک کردن به دیگران احساس فوق‌العاده خوبی به انسان می‌دهد؛ مخصوصا زمانی که بدانید بخشی از موفقیت‌های دیگران مربوط به نصیحت‌ها و کمک‌های شما بوده است.

  • از تجربیات دیگران استفاده کنید

به یاد داشته باشید همه‌ انسان‌ها دوست دارند خاص باشند و این موضوع را با دیگران مطرح کنند؛ اما معمولا به خودستایی متهم می‌شوند. اگر افراد متواضعی در اطرافتان هستند، کمی زمان بگذارید و ببینید چگونه با دیگران برخورد می‌کنند. سپس سعی کنید این رفتار‌های مثبت را روی گفتار خود به کار بگیرید.

پست‌هایی که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته می‌شوند، به‌نوعی دائمی هستند. مطمئن باشید همیشه افرادی پیدا می‌شوند که از اشتباهات شما عکس بگیرند و اسناد آنلاین درست کنند. فراموش نکنید که گاهی اوقات برند‌های بزرگ نیز دچار لغزش می‌شوند؛ بنابراین با کوچک‌ترین اشتباه فکر نکنید که دنیا به پایان رسیده است، درعوض سعی کنید اشتباه خود را جبران کنید و قدردان مخاطبان خود باشید.

 

 

 

منبع: باشگاه خبرنگاران



:: برچسب‌ها: خودنمایی , روانشناسی , موفقیت ,
:: بازدید از این مطلب : 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

روان درماني چيست و چگونه انجام مي شود؟

روان درماني به شيوه هايي گفته مي شود که در آن مشکلات رواني و عاطفي از طريق بيان مشکلات به يک درمانگر و گفتگو با او درمان مي گردد. روان درمانگر به شناخت شما ازخود و بهتر شدن توانايي مقابله تان کمک مي کند.

 

اهداف روان درماني عبارتند از:

 - تغييرالگوهاي آسيب زاي رفتاري

- بهبود احساس ارزشمندي

- حل و فصل تعارض ها

 

روان درماني به ياد گرفتن در مورد خودتان کمک مي کند. در بعضي از موارد، شما ياد مي گيريد که چگونه گذشته را درک کرده و با زمان حال تطبيق دهيد. در موارد ديگر شما از آن دسته از پاسخ هاي تان که مشکلاتي را در زندگي شما ايجاد مي کنند، آگاه شده و شيوه هاي تغييرآنها را ياد مي گيريد.

 

 چگونه يک درمانگر انتخاب کنم؟

 درمانگرشما بايد شخصي باشد که در حضور او احساس آرامش کنيد. درمانگر ها شامل افراد زير هستند:

 روان پزشکان، روان شناسان، پرستاران و روان پزشکي، مددکاران اجتماعي و مشاوران آموزش ديده. بسياري از مردم از اشخاصي که عقيده آنها را مي پذيرند، اسامي درمانگران را به دست مي آورند. اين اشخاص عبارتند از:

 - دوستان

- اعضاي خانواده

- پزشکان

 حتي با وجود کمک گرفتن ازديگران هم، پيدا کردن يک درمانگر خوب امر بسيار شخصي مي باشد. مراقب باشيد درمانگران زيادي وجود دارند که صلاحيت کافي براي اين کار ندارند. مطمئن باشيد شخصي که شما به عنوان يک درمانگر انتخاب مي کنيد، حتماً داراي مجوزکار باشد و اعتبار کافي براي اين امر داشته باشد.

 

ممکن است که شما قبل ازاين که يک درمانگر انتخاب کنيد، با درمانگران زيادي صحبت کنيد. هنگامي که با اولين درمانگر ملاقات مي کنيد، درباره مطالب زير از او بپرسيد:

 

- حق الزحمه

- نوع درماني که او براي شما به کار مي برد

- مجوز قانوني کار مخصوص درمانگران

 به همان اندازه که شما مسائل شخصي خود را براي درمانگر بيان مي کنيد، انتظار داريد که به همان اندازه هم او در اين رابطه با شما صحبت کند. به مسائل زير با دقت توجه کنيد:

 

- چگونه درمانگر با شما ارتباط برقرار مي کند؟

 داشتن مقداري احساس تنش و عصبيت در جلسه اول طبيعي است. اگر درمانگر داراي صفاتي مي باشد که فکر مي کنيد آن صفات نخواهد گذاشت احساسات خود را به راحتي بيان کرده يا به درمانگرتان اعتماد کنيد، بهترخواهد بود که درمانگر ديگري انتخاب نماييد.

 

دراولين جلسه به احساسات خود اعتماد کنيد. ازاحساسات خود به عنوان يک راهنما جهت تصميم گيري در مورد ادامه کار با آن درمانگر يا تغييراو استفاده کنيد.

 

به محض پيدا کردن شخصي که در حضور او احساس آرامش مي کنيد، ضمن گشودن دريچه هاي ذهن خود، شرايط را براي اعتماد به درمانگر مهيا کنيد. رک و صريح بودن در امر درمان، نکته اي بسيار مهم است.

 

ازچه نوع روان درماني استفاده مي شود؟

امروزه انواع بسياري از درمان ها مورد استفاده قرار مي گيرد. انواع درمان هايي که متداول تراست، عبارتند از:

 

*رفتاردرماني شناختي:

 درمانگر به شناختن نگرش غير واقعي تان نسبت به خود، دنيا و آينده کمک مي کند. اين درمان به شما در تشخيص روش هاي فکري نادرست کمک مي کند. شما الگوهاي رفتاري و فکري جديدي پيدا خواهيد کرد که شما را به سوي زندگي سالم تر رهنمون مي شود.

 

*درمان متمرکز بر درمان جو (روان درماني بي رهنمود):

درمانگر به حرف هاي شما گوش مي دهد و به شما در فهميدن بهتراحساسات کمک مي کند.

روانکاوي:

درمانگر با هدف کشف تجارب و احساسات نيمه آگاه و عميق مربوط به دوران کودکي به شما گوش مي دهد. شما معمولاً درمانگرتان را هر هفته چهار بار يا بيشتربراي چندين بار ملاقات کنيد.

روان درماني پويشي:

در اين روش درمانگر بدون استفاده از روانکاوي رسمي، احساسات ناخود آگاه شما را به آگاهي آورده و آن را تعبير و تفسير مي کند. اين نوع درمان، اغلب متضمن اين است که هر چه به ذهن تان مي آيد، بگوييد.(تداعي آزاد)

پسيکودرام (نقش گذاري رواني):

 از اين نوع درمان براي بيان احساسات پنهان استفاده مي شود. از شما خواسته مي شود در نقش مردم مختلفي که در زندگي تان وجود دارند، بازي کنيد و خود رابه جاي آنان قراردهيد. اين روش هم مي تواند به صورت گروهي انجام شود و هم به صورت دو نفره.

مشاوره زناشويي:

درمانگر زن و شوهر را به بهبودي روابط شان تشويق مي کند و به آنها در فائق آمدن بر مشکلات زندگي شان کمک مي کند. هر دو نفر (زن و شوهر) براي ياد گرفتن الگوهاي رفتاري جديد تلاش مي کنند. گاهي اوقات زوج، پيمان يا توافق نامه اي مبني بر چگونگي تغيير رفتارشان مي نويسند.

روان درماني خانواده:

 اين شکل روان درماني به جاي توجه به تک تک اعضا، خانواده را به عنوان يک کل مورد توجه قرار مي دهد. اين روش بر اين عقيده استواراست که شخص مشکل دار را جداي از محيط خانوادگي اش نمي توان شناخت. درمانگر بيان آزاد احساسات را بين افراد خانواده تشويق مي کند. روان درماني خانواده اغلب براي خانواده هايي که داراي بچه هايي با مشکلات رفتاري هستند و نيز براي خانواده هايي که با سوء استفاده جنسي، بيماري هاي خطرناک و سايرحوادث آسيب زا مواجهند، مناسب مي باشد.

گروه درماني (روان درماني گروهي):

 يک گروه حدوداً از هشت نفر که مشکلات يکساني دارند و به طورمنظم با درمانگر ملاقات مي کنند، تشکيل مي شود. آنان در مورد مشکلات شان با يکديگر و با درمانگر مذاکره مي کنند. گروه درماني بيشتر براي مسائل رفتاري مانند مشکلات شخصيتي، استفاده از الکل و مواد مخدر، اختلالات در خوردن و انواع مشخصي از افسردگي کاربرد دارد.

روان درماني چه مدت وقت مي گيرد؟

 ممکن است روان درماني جلسات محدودي وقت بگيرد و يا ساليان زيادي طول بکشد. اين مساله بستگي به وسعت مشکلات شما و اهدافي که درمعالجه لحظه به لحظه پيشرفت تان را تشخيص مي دهيد. شما بايد به طورجدي در مورد اين که چه مدت تحت درمان باشيد، تصميم بگيريد. شما (نه درمانگر) تصميماتي که مي گيريد، روي زندگي تان تأثير مهمي دارد.

 منبع : بيوته



:: بازدید از این مطلب : 58
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

 چطور نقاشی کودکان را تجزیه و تحلیل کنیم؟

روانشناسی نقاشی کودکان و خردسالان بسیاری از حرفه ای‌ها را در زمینه آموزش و پرورش جذب کرده و علاقه مند می‌کند.

 علم روانشناسی ابعاد و شاخه‌های گسترده‌ای دارد که بخشی از آن به روانشناسی کودک و روانشناسی نقاشی کودک باز می‌گردد و اگر پدر و مادر بتوانند به درستی معنا و مفهوم نقاشی‌هایی که کودکانشان می‌کشند را متوجه شوند شاید بتوانند به افکار و شخصیت و نبوغ آن‌ها زودتر از هر اتفاقی پی ببرند.

اما چطور می‌توان این کار را عملی کرد؟

 

چطور نقاشی کودکان را تجزیه و تحلیل کنیم؟ / چشم‌ها در نقاشی کودکان از چه می‌گویند؟

روانشناسی نقاشی کودکان

روانشناسی نقاشی کودکان و خردسالان بسیاری از حرفه ای‌ها را در زمینه آموزش و پرورش جذب کرده و علاقه مند می‌کند.

محققان، روانشناسان، معلمان و والدین تحقیقات مختلفی را برای روشن ساختن مفهوم و تفسیر نقاشی‌های کودکان انجام داده اند.

از طریق بررسی و تحلیل نقاشی کودکان، می‌توان بینش آن‌ها را در مورد توسعه اجتماعی / احساسی، فیزیکی و فکری هر کودک به دست آورد.

کودکان معمولا از طریق روش‌های فکری، جسمی و احساسی جهان اطراف را کشف می‌کنند. مداد، قلم مو و کاغذ بهترین روش برای انتقال ترس‌ها و امید‌های آنهاست. پیشرفت نقاشی کودکان در طی یک دوره زمانی می‌توانند رشد فکری آن‌ها را نشان دهد و همچنین توانایی‌ها و مهارت‌های علمی آن‌ها را مشخص کند.

کودکان از طریق نقاشی‌های خود، نظرات و تفسیرهایشان را بیان می‌کنند. نقاشی‌های کودکان بخشی از طبیعت درونی آن‌ها است. هنگامی که نقاشی می‌کنند، مواد، مداد رنگی، الگو، اندازه و موقعیت آنچه را که می‌خواهند بکشند با دقت انتخاب می‌کنند که هر کدام نشان دهنده بعدی از درون آنهاست و می‌تواند اطلاعات دقیقی ارائه دهد.

نقاشی‌های کودکان در فرهنگ‌های مختلف متفاوت است. تحقیقات نشان می‌دهد کودکان در فرهنگ‌های مختلف نه تنها در جزئیات طراحی سبک، بلکه در استراتژی‌های اولیه نیز متفاوت هستند. فرهنگ، نقش اساسی در توسعه نماد‌های نهادینه دارد. همچنین می‌تواند یک ابزار ارتباطی باشد. کودکانی که هنوز توانایی کافی برای بیان لغات انتزاعی ندارند، از روش‌های ارتباطی مانند نقاشی استفاده می‌کنند.

از طریق نقاشی کودکان با افراد خانواده ارتباط برقرار می‌کنند و مهارت‌های زندگی را توسعه می‌دهند و حس اعتماد را ایجاد می‌کنند. نقاشی‌های کودکان دارای نظمی است که به توسعه مهارت‌های حرکتی کمک می‌کند. گستردگی دیدکودک، علایق، احساساتی مانند شادی، خشم، غم و اندوه همچنین شیوه زندگی و روش‌های تربیتی تاثیر زیادی بر محتوای آن دارد.

روانشناسی نقاشی کودکان، حاکی از آن است که کودکانی که نقاشی‌های بهتری دارند از درصد هوش عاطفی بالاتری برخوردارند.

بخش ناخودآگاه روح می‌تواند از طریق نقاشی ظاهر شود. طراحی یک ارتباط مستقیم با بخش ناخودآگاه دارد و حاوی اطلاعات روانشناختی زیادی است که عمق روان کودک را می‌توان از طریق آن احساس کرد. کودکانی که نقاشی می‌کنند بچه‌های خوشحال تری هستند. آن‌ها ترس، آرزو، درد و ... را از طریق نقاشی بیان می‌کنند. همچنین اطلاعاتی در مورد رابطه جهان و دیگر افراد بیان می‌کنند.

آثار هنری کودکان نشان دهنده یک دیدگاه از شخصیت خودشان است. کودکان ابزار نقاشی را به طوری تصادفی انتخاب نمی‌کنند، این انتخاب خلق و خوی شخصیتی آن‌ها را نشان می‌دهد. ضخامت مداد، اندازه ورق انتخاب شده، نشان دهنده خصوصیات درونی اوست. هرچه ورق بزرگتر باشد کودک می‌خواهد بیشتر خود را نشان دهد، در حالی که انتخاب یک برگه کوچکتر نشان می‌دهد کودک رضایت بیشتری دارد. در اینجا به تفسیر چند مورد از نقاشی کودکان می‌پردازیم.

طراحی یک شخص در اندازه بزرگ نشانه پرخاشگری است، اما در اندازه کوچک نشانه احساس بی کفایتی، شرم، ترس و افسردگی است. اگر سر شخص را بسیار بزرگ بکشد نشان از مغرور بودن است. بچه‌های معمولی سر را متناسب با بدن طراحی می‌کنند.

چطور نقاشی کودکان را تجزیه و تحلیل کنیم؟ / چشم‌ها در نقاشی کودکان از چه می‌گویند؟

کودکانی که بیشتر صحبت می‌کنند، تهاجمی هستند و دهان را با اندازه بزرگ طراحی می‌کنند. اما بچه‌های معمولی متناسب با بدن نقاشی می‌کنند. کودکانی که فکر می‌کنند مدام تحت کنترل هستند اندازه چشم‌ها را بزرگتر نقاشی می‌کنند. چشم در اندازه کوچک نشان از ضعف احساسات و وابستگی است و اگر چشم حذف شود نشان از عدم تمایل به حضور در جامعه و ارتباط برقرار کردن با دیگران است.

بزرگ نشان دادن بینی تاکید بر پرخاشگری در کودک است. کودکانی که گردن را بلند می‌کشند، نشان از سختی در دستیابی به اهداف و خواسته هایشان است. کودکان مشکل دار اصولا گردن را به طور کامل حذف می‌کنند.

کشیدن دست نشان از تمایل به ارتباط برقرار کردن با محیط و کمک به همنوع است. کوچک کشیدن یا حذف آن نشان از احساسات ناامن و بی نظمی است.

اگر تمام بدن سایه دار باشد نشان از اضطراب کودک و اگر قسمتی از بدن سایه دار باشد اضطراب در آن قسمت از بدن کودک را نشان می‌دهد.

فشار قلم خبر از تنش عضلانی کودک می‌دهد. این پدیده در کودکان پسر منعکس کننده عجولی است. خطوط خفیف سطح انرژی پایین، شرم و افسردگی را منعکس می‌کند.

نقاشی کودکان باید توسط متخصصین تجزیه تحلیل شود. استراتژی‌های مورد استفاده در نقاشی کودکان اطلاعات زیادی در اختیار متخصصین و والدین می‌گذارد که منجر به حل مشکلات درونی آنان می‌شود.

چطور نقاشی کودکان را تجزیه و تحلیل کنیم؟ / چشم‌ها در نقاشی کودکان از چه می‌گویند؟

چطور نقاشی کودکان را می‌توانیم روان شناسی کنیم؟

نقاشی هر کودک بیان گر احساسات درونی اوست. برای تحلیل و قضاوت یک اثر باید به صورت مستمر و پی درپی نقاشی‌های کودک را زیر نظر داشت تا به جنبه‌های درونی کودکان پی برد. در نقاشی کودکان هر شکل، نماد یا رنگ بیان گر یک شخص، یک احساس یا یک ویژگی روحی خاص است. حتی نقطه‌ی شروع نقاشی برای روان شناسان کودک مهم است؛ مثلاً کودک، نقاشی را از مرکز، پایین، بالا و یا کدام گوشه شروع کند.

خانه

در نقاشی‌های کودکان، خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده می‌شود. در شروع کار معمولاً خانه به صورت یک مربع که بر بالای آن یک مثلث قرار دارد، کشیده می‌شود. خانه نماد پناه گاه و هسته‌ی اصلی و گرمی خانواده‌ای است که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. خانه‌هایی که کودکان ترسیم می‌کنند ممکن است دارای باغچه، گل، در‌های بزرگ، پنجره و پرده‌های رنگین باشد. چنین خانه ای، نماد یک زندگی سعادت‌مند است که کودک در آن احساس آرامش می‌کند. برعکس، اگر خانه‌ای بدون در ورودی، با دیوار‌هایی بلند و به گونه‌ای منزوی و دورافتاده ترسیم شود، معنای متفاوتی پیدا می‌کند. اگر این خانه بین سنین پنج تا هشت سالگی ترسیم شود نشان گر خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر است. بعد از هشت سالگی نشان گر احساس خودکوچک بینی و تنهایی کودک و در نوجوانی نشان گر شرم و حیای بیش از حد، و داشتن احساسات رقیق است.

خورشید

خورشید به علت نقش مهمی که برعهده دارد، در نقاشی‌های بیش‌تر کودکان دیده می‌شود. تصویر خورشید بیان گر امنیت، خوش حالی، گرما، قدرت و به نظر بعضی پژوهش گران نماد پدر مطلوب است. وقتی رابطه‌ی پدر و کودک خوب است، خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده می‌شود. هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست، خورشید در پشت کوه ناپدید است و یا به صورت قوسی در افق دیده می‌شود و اگر کودک از پدرش هراس داشته باشد، خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه که مضطرب کننده است، ترسیم می‌شود.

با وجود این نحوه‌ی نمایش خورشید، مانند سایر موضوع‌های نقاشی ممکن است به حال و حوصله‌ی لحظه‌ای کودک و نه به تفاهم و عدم تفاهم بین کودک و پدر بستگی داشته باشد. بنابراین، قبل از هر قضاوت و تعبیری در این مورد، بهتر است چندین نقاشی یک کودک را مورد بررسی قرار داد تا معلوم شود آیا این پدیده مرتب تکرار می‌شود یا خیر. آن گاه به تجزیه و تحلیل آن پرداخت. در تجزیه، تحلیل و تفسیر نقاشی کودک باید به نقش آموزش و یادگیری‌های قبلی نیز توجه داشت.

اگر بدون در نظر گرفتن الگو‌های یاد گرفته شده در گذشته، بخواهید نقاشی کودک را تفسیر کنید، از حقیقت دور شده و به یک تشخیص غلط درباره‌ی حالات عاطفی و روانی کودک می‌رسید. در ثانی، در تفسیر نقاشی کودک، باید جنبه‌های مختلفی از نقاشی را مد نظر قرار داد که عبارتند از: رنگ، محتوا، فضای به کار گرفته شده و خطوط (اشکال). بدیهی است که تفسیر نقاشی کودک بدون در نظرگرفتن هر یک از این جنبه ها، شما را به نتیجه‌ی مطلوب نخواهد رساند.

چطور نقاشی کودکان را تجزیه و تحلیل کنیم؟ / چشم‌ها در نقاشی کودکان از چه می‌گویند؟

درخت

برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت آن را مشخص کرد که عبارتند از: ریشه، تنه، شاخه‌ها و برگ ها.

ریشه در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت می‌کند، نماد ناخودآگاه و فشار‌های غریزی است. تنه، پرثبات‌ترین و مشابه‌ترین عامل به خود کودک است، بنابراین بیان گر مشخصات دائمی و عمیق شخصیت اوست. شاخه‌ها و برگ‌ها بیان گر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است. اگر کودک به ریشه نسبت به بقیه‌ی قسمت‌های درخت اهمیت بیش تری داده باشد، نشان گر طبیعت بدوی، عاشقانه و در عین حال محافظه کار و بی حرکت کودک است. تنه‌ی درخت ممکن است کوتاه و یا بلند کشیده شود. بچه‌ها در سنین قبل از مدرسه، تنه‌ی درخت را بلند ترسیم می‌کنند؛ ولی بعد از این سن، بلند بودن درخت اغلب نشان گر عقب افتادگی فکری، بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل از مدرسه است. تنه‌ی درخت اگر کوتاه کشیده شود نشان گر جاه طلبی و بلندپرواز بودن کودک است. تنه‌ی درخت ممکن است مستقیم، صاف و یا کج کشیده شود و در حالت دوم نشانگر عدم ثبات کودک است. درختی که دارای برگ‌های زیادی و درهم باشد، بیان گر شخصیت بلغمی مزاج و در خودفرورفتگی کودکی است که آمادگی تغییر و تحول ندارد. درختی که شاخه‌های آن مختلف و هر کدام به سویی کشیده شده اند، نشان گر حساسیت شدید کودکی است که مسائل را به سادگی می‌فهمد و قادر به ارتباط با دیگران است؛ و در عین حال به راحتی می‌تواند خود را با محیط سازگار سازد.

شکل آدم

کودک وقتی شکل آدم می‌کشد، قبل از هر چیز شکل خود و یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد، بیان می‌کند. در واقع، بین بعضی خطوط آدم نقاشی شده با خصوصیات روانی و جسمی کودکی که آن را کشیده، ارتباط مشخصی وجود دارد. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملاًً سازگار باشد. اگر برعکس آدمک در اندازه‌ای خیلی کوچک و یا در گوشه‌ای از کاغذ کشیده شده باشد، معنایش این است که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایین‌تر می‌داند.

چطور نقاشی کودکان را تجزیه و تحلیل کنیم؟ / چشم‌ها در نقاشی کودکان از چه می‌گویند؟

به طورکلی نماد‌های اصلی اندام‌ها را این گونه تفسیر می‌کنند

سر

سر معرف مرکز شخصیت، قدرت فکری، هوشی و عامل اصلی مهار فشار‌های درونی است. کودکان، همیشه سر‌های بزرگ ترسیم می‌کنند؛ ولی اگر سر زیاد بزرگ باشد، نشانگر آن است که «من» کودک بیش از حد طبیعی است.

چهره

کلیه‌ صاحب نظرانی که به تفسیر نقاشی فرافکنی معتقدند در این زمینه توافق نظر دارند که اندازه‌ی نقاشی از چهره‌ی انسان مهم‌ترین جنبه‌ی آن است؛ زیرا انعکاس مستقیمی از عزت نفس نقاش است. چهره‌های بلندتر از حد متوسط برای گروه سنی مربوط می‌تواند نشانه‌ی جنبه‌هایی از شخصیت، از قبیل: پرخاش گری یا خودبزرگ بینی باشد. نقاشی‌های ریز و بسیار کوتاه‌تر از حد متوسط می‌تواند حاکی از نارسایی، کهتری، عزت نفس پایین، اضطراب یا افسردگی باشد.

صورت

صورت بسیار اهمیت دارد و اغلب تنها کشیده می‌شود. کودکان پرخاشگر، اجزای صورت را به حداقل اغراق آمیزی بزرگ ترسیم می‌کنند؛ در حالی که کودکان خجالتی جزئیات را از نظر می‌اندازند و فقط دایره‌ی صورت را ترسیم می‌کنند و به ندرت صورتی را از نیم رخ می‌کشند.

دهان و دندان ها

نقاشی دهان ممکن است معنی نیاز به مواد خوراکی را نمایان سازد؛ و هم به معنای پرخاش گری و یا در ارتباط با مسائل جنبی باشد.لب‌ها که بسته باشند نشان دهنده‌ی تنش و فشار است و چانه، نماد قدرت مردانگی است.

چشم ها

نقاشی چشم، دنیای درون نقاشی و اجتماعی بودن کودک را نشان می‌دهد. در کودکان خودخواه، چشم‌ها ارزش زیبایی نیز دارند.

دست‌ها و بازوها

کشیدن دست‌ها و بازوان بزرگ بیان گر قدرت و کنترل است. به عکس ادعا می‌شود که حذف دست‌ها و بازوها، بازتاب احساس فقدان قدرت و بیهودگی و بی یاور بودن است. البته حذف دست‌ها و بازو‌ها در نقاشی کودکان کم‌تر از پنج سال امری متداول است. نقاشی‌هایی از چهره‌ی انسان که در آن‌ها دست‌ها در جیب فرورفته یا پشت سر قرار گرفته، بیان گر احساس گناه و اضطراب درباره‌ی کنترل محرک‌های «ممنوعه» است.

چطور نقاشی کودکان را تجزیه و تحلیل کنیم؟ / چشم‌ها در نقاشی کودکان از چه می‌گویند؟

پاها

کودکان ضعیف و درون گرا اغلب برای آدم‌ها پا نمی‌گذارند و یا او را در حالت نشسته نقاشی می‌کنند.

بالاتنه

اگر باریک و لاغر کشیده شود مشخص کننده‌ی این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاق شدن و بزرگ شدن می‌ترسد. در مواردی دیگر بالاتنه‌ی لاغر ممکن است نشان دهنده‌ی ضعف جسمانی واقعی باشد.

فضا

به طور کلی کودکانی که رسم نقاشی آن‌ها به تناسب بر روی کاغذ ترسیم شده، کودکانی آرام هستند. به نظر روان شناسان کودکانی که فضا را بهتر از دیگران حس می‌کنند، دارای قابلیت درک بهتری هستند. گرایشی که کودک برای خارج شدن از کادر کاغذ دارد نه تنها بیان گر خصوصیات کودکان خردسال یا عقب مانده‌ای است که کنترل عضلانی ندارد؛ بلکه در میان کودکان بزرگ سال هم که از کم بود محبت رنج می‌برند، دیده می‌شود. این کودکان به طور اغراق آمیزی در جست وجوی توجه و کمک هستند تا کم بود اعتماد به خود را که مخصوص انسان‌های نامطمئن است جبران کند.

کودکان خجالتی و کم رو نیز در گوشه‌ی کاغذ و یا در قسمتی محدود از فضای کاغذ و یا بر روی کاغذ کوچکی نقاشی می‌کنند. زیرا در مقابل سطح کاغذ‌های بزرگ خود را گم می‌کنند و این نیز نشان گر عدم اعتماد و اطمینان به خود است. کودکانی که در نقاشی‌ها این حالت را نشان می‌دهند، احتیاج به تشویق و پشت گرمی زیادی دارند.

بعضی دیگر از پژوهش گران متوجه شده اند که کودکان خردسال از بالای کاغذ شروع به نقاشی می‌کنند. علت این امر، مربوط به شکل بدن آدمک و حرکات دست است و نیز این که قسمت بالا نشان دهنده‌ی سر و آسمان و نمادی از ارزش‌های والاست.

چطور نقاشی کودکان را تجزیه و تحلیل کنیم؟ / چشم‌ها در نقاشی کودکان از چه می‌گویند؟

 

کودکی که زیاد به طرف چپ کاغذ متمایل شود، البته اگر کودک دست چپ نباشد، نشانگر غم و اندوه و گوشه گیر بودن و بی اعتمادی نسبت به خود است. این افراد سریعاً تصمیم می‌گیرند و در جست وجوی عواطف و احساسات سرکوب شده‌ی خود می‌باشند. آن‌هایی که تصاویر را در گوشه‌ی راست صفحه می‌کشند اکثراً افرادی حساس هستند که به دنبال ارضا و ارتقای مسائل عقلی و ذهنی خود در تکاپو می‌باشند. ناحیه‌ی راست ناحیه‌ی آینده است.

جا دادن تصویر در سمت چپ از خودمحوری نقاش حکایت می‌کند و عکس آن در افرادی که تحت تأثیر محیط بوده و شرایط و موقعیت محیط بر آن‌ها حاکم است، صدق می‌کند. اگر تصویر کوچک و نزدیک لبه‌ی پایین صفحه باشد، علامت احساس عدم امنیت و عدم استقلال نقاش است و گاهی دلیل بر افسرده بودن اوست. تمایل به ناحیه‌ی پایین صفحه غرایز بنیادی است.

سرانجام کودکانی که نقاشی‌های شان کاملاً در مرکز کاغذ قرار می‌گیرد، به طور کلی بر خود و احساسات شان توجه و تمرکز فکری زیادی دارند. ترسیم از چپ به راست نشان دهنده‌ی یک حرکت طبیعی پیش رونده است. درحالی که ترسیم از راست به چپ به منزله‌ی یک حرکت واپس رونده تلقی می‌شود.

جهت یابی در فضا به منظور چگونگی برداشت و نحوه‌ی استفاده از فضا در نقاشی کودکان نیز اهمیت دارد. کودکان خردسال که به طور صحیح نحوه‌ی جهت یابی در فضا را نمی‌دانند، ممکن است تصویر انسان را سروته یا وارونه بکشند؛ یا مثلاً نقاشی را از پا شروع کنند و به سر برسند. یا تصویر را به صورتی بکشند که به نظر برسد بدون وزن بوده و در فضا معلق است.

چطور نقاشی کودکان را تجزیه و تحلیل کنیم؟ / چشم‌ها در نقاشی کودکان از چه می‌گویند؟

معکوس کشیدن

معکوس کشیدن تصویر در کودکان کم سن و سال هم بسیار غیرمعمول است؛ اما می‌توان آن را به ابتکار کودکان در نقاشی ارتباط داد. اما در کودکان بزرگ‌تر نباید این عمل را به سادگی پذیرفت؛ زیرا این عمل ناشی از مشکلات عدم هماهنگی با محیط است.

اندازه‌ی تصویر

کشیدن تصاویری با حداقل اندازه و کشیدن تصاویر مشابه، تصویر انسان در نقاشی کودکانی که عدم امنیت عاطفی و افسردگی احساس می‌کنند، دیده می‌شود. کودکانی که احساس عدم امنیت می‌کنند، تصویر انسان را کوچک می‌کشند درست برعکس، نقاشی‌های بزرگ و باشجاعت که مشخص کننده‌ی نقاشی اطفالی است که از امنیت خاطر و اعتماد به نفس برخوردارند.

نکته‌ی دیگری که در تفسیر نقاشی‌های کودکان باید مورد توجه قرار داد، اثر الاکلنگی است؛ یعنی، کودک آن چیزی را که برایش از اهمیت بیش تری از لحاظ عاطفی و احساسی برخوردار است، در نقاشی اش بزرگ‌تر از دیگر چیز‌ها می‌کشد. مثلاً فردی که در خانواده نقش غالب را بازی می‌کند و فرمان رواست، بدون توجه به اندازه‌ی واقعی وی، از همه بزرگ‌تر کشیده می‌شود.

 

 

منبع: باشگاه خبرنگارن

 

لینک مرتبط: beheshtiyan.ir

 



:: برچسب‌ها: کودک , افسردگی , نقاشی کودکان , روانشناسی ,
:: بازدید از این مطلب : 44
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

 



ایدز,بیماری ایدز,مشکلات بیماران ایدزی

عفونت HIV دارای سه مرحله اصلی است: عفونت حاد، دوره نهفتگی و ایدز

 

بیماری ایدز و مشکلات روحی و روانی آن
افرادی که به عارضه اچ آوی مثبت مبتلا هستند از لحاظ روحی فشار زیادی را متحمل می شوند و شرایط روحی دشورای را سپری می کنند و بسیار آسیب پذیر هستند آن ها به خاطر رفتار بد جامعه و اطرافیان ممکن است این موضوع را پنهان کنند.


ایدز از آن نوع بیماری هایی است که درد جسمانی آن بخش کوچکی از مشکلاتی است که فرد بیمار با آن دست و پنجه نرم می کند. به جرات می توان گفت که بیماری ایدز در جامعه امروز ایران، مساوی با بدنامی و انگ هایی نظیر بی بند و باری جنسی است. در حالیکه تقریبا بیش از 90 درصد جامعه می دانند که این روابط یکی از دلایل ابتلا به ایدز است و عوامل دیگری نیز وجود دارند.

 

در این میان بیماران ایدزی با مشکلات عدیده ای رو به رو هستند چرا که آنان نمی توانند مانند دیگر بیماری های صعب العلاج نظیر سرطان، ام اس یا... ابراز وجود کنند و گاها از همدردی دیگران بهره مند شوند. چرا که به محض رو شدن بیماری آن ها، تقریبا اغلب اطرافیان آنها را طرد کرده و از آنان دوری می کنند. ایدز از آن نوع بیماری هایی است که تنهایی عجیبی را به همراه دارد. حرف و حدیث و پچ پچه ها که گاها با تهمت و رفتار بد همراه است؛ رفتارهای جامعه به حدی بر پیکره این افراد فشار می آورد که اغلب آنها را وادار به سکوت درباره بیماریشان می کند.


این در حالی است که طی دهه اخیر به گفته برخی از مسئولان ابتلای به ایدز از طریق روابط جنسی در ایران رو به افزایش بوده است. اما سئوال اصلی اینجاست که آیا به خاطر ابتلاء به این بیماری باید شخص بیمار را مورد سرزنش قرار داد؟ آیا جامعه و آسیب های متعدد موجود در آن دلیل شیوع چنین موجی در کشور نیست؟ در این میان برای آنان که مبتلا شده اند چه باید کرد؟ آیا طرد شدن این بیماران از جامعه و آزار روحی و روانی از سوی افراد روش مناسبی برای دوری از شیوع این بیماری است؟ شاید اصلی ترین سئوال این باشد که برای پیشگیری و عدم ابتلای سایرین به ایدز چه باید کرد؟

 

جوانان بیشترین مبتلایان به ایدز
دکتر صداقت، رئیس اداره ایدز وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی کشور اعلام کرد که تا کنون بالغ بر 29 هزار و 414 نفر مبتلا به HIV/AIDS در کشور شناسایی شده اند که 88 درصد آنان را مردان و 12 درصد را زنان تشکیل می دهند. 45.6 درصد از مبتلایان به HIV که سن زمان شناسایی آنان مشخص بوده در گروه سنی 34-25 سال قرار داشتند که بالاترین نسبت در بین گروه های سنی را به خود اختصاص می دهند.


به گفته دکتر صداقت علل ابتلا به HIV در بین کل مواردی که از سال 1365 تاکنون در کشور به ثبت رسیده اند به ترتیب، تزریق با وسایل مشترک در مصرف کنندگان مواد (66.6 درصد)، رابطه جنسی (14.5 درصد) و انتقال از مادر به کودک (1.4 درصد) بوده است و راه انتقال بیماری ایدز در 16.7 درصد از این گروه نامشخص مانده است. در مقایسه این آمار با مواردی که ابتلای آنان در سال 1393 گزارش شده، اعتیاد تزریقی 43.7 درصد، برقراری روابط جنسی 37.3 درصد و انتقال از مادر مبتلا به کودک 4 درصد را تشکیل می دهد.


آمار و ارقام بیانگر رشد این نوع بیماری و صد البته عدم آگاهی افراد برای عدم ابتلاء به این مشکل است. فرهنگسازی از جمله واژگانی است که در این مواقع بسیار از آن نام برده می شود اما دقیقا این فرهنگسازی چیست که همچنان وجود ندارد و موجبات رشد این بیماری را فراهم کرده است؟

 

رفتار بد جامعه دلیل ادامه ابتلا به ایدز
جواد، 35 ساله، یک بیمار ایدزی است که بالغ بر 13 سال با بیماری ایدز دست و پنجه نرم کرده است. او که از راه مصرف مواد مخدر به بیماری ایدز مبتلا شده درباره مشکلات این بیماری می گوید: متاسفانه وقتی اطرافیان مشکل فرد را می فهمند نخستین واکنش انگ هایی است که به بیمار ایدزی می خورد. جامعه ما در مقابل بیماران ایدزی حالت دفاعی می گیرد به نحوی که اغلب این بیماران قضاوت می شوند و به عنوان افراد فاسد جامعه دیده می شوند در حالیکه اینگونه نیست.


او درباره واکنش اطرافیانش نسبت به بیماری می گوید: در بدو امر بسیاری از خانواده ها می ترسند و حتی فرد بیمار را طرد می کنند زیرا فکر می کنند بودن با بیمار زیر یک سقف و استفاده از وسایلی نظیر حوله، قاشق و چنگال و. .. موجب انتقال بیماری می شود در حالیکه اینطور نیست. حتی مواردی بوده که بیمارستان از پذیرش یک خانم باردار مبتلا به ایدز خودداری کردند و ما مجبور شدیم که او را چندین بیمارستان ببریم تا سرانجام یکی از آنها راضی به پذیرش او شوند. متاسفانه این واکنش در مقابل بچه ها هم هست. مواردی بوده که کودک را به دلیل ابتلا به ایدز از مدرسه اخراج کرده اند به همین خاطر افراد از مطرح کردن بیماری خود می ترسند و سعی می کنند که به تنهایی پناه ببرند.

 

ایدز,پیامدهای روحی روانی بیماری ایدز,مشکلات بیماران ایدزی

HIV عمدتاً از طریق آمیزش جنسی محافظت نشده و انتقال خون آلوده منتقل می‌شود

 
جامعه ما را مجبور می کند بیماری ایدز را پنهان کنیم
جواد می گوید: متاسفانه جامعه بیمار ایدزی را مجبور می کند که بیماری خود را پنهان کند و این به نفع هر دو طرف نیست. مثلا خود من بارها به دندانپزشکی رفته ام ولی وقتی بیماری خود را به پزشک گفتم او مرا از مطب بیرون کرد. این رفتار باعث می شود که برخی از بیماران، مشکل خود را کتمان کنند که باعث ایجاد یک فاجعه می شود. مثلا خود من بعد از اینکه در یک برنامه تلویزیونی شرکت کردم، آرایشگری که همیشه موهای مرا کوتاه می کرد، دیگر مرا نپذیرفت. این یک فاجعه است که از نظر روحی بیمار را تحت فشار قرار می دهد.

 

او درباره واکنش بیماران در بدو اطلاع از وضعیت خود می گوید: متاسفانه فرد به محض اینکه از بیماری خود مطلع می شود احساس می کند دیگر تمام شده است. در واقع بیمار ایدزی در یک ابر سیاه فرو می رود. این روند انزوا و شوک گاهی تا چند سال طول می کشد مثلا خود من تا سه سال در اتاق بودم و با هیچ کس ارتباطی نداشتم. برخی افراد نیز دست به کارهای خطرناک می زنند و به اصطلاح سعی در انتقام گرفتن از جامعه ای می کنند که آنها را بیمار کرده و امروز طرد می کند. مواردی نیز اقدام به خودکشی می کنند اما ما در انجمن بیماران ایدزی سعی می کنیم که این روند را آرام کنیم.

 

بعد از ابتلا به ایدز ازدواج کردم
جواد می گوید: ایدز بر خلاف نگاه عموم مردم پایان راه نیست. من خودم بعد از ابتلا به ایدز با یک خانم که او هم بیمار است ازدواج کردم و اکنون دو فرزند سالم داریم. مردم باید بدانند که بیماران ایدزی حق زندگی دارند و بر خلاف تصورات عامه زندگی آنان در یک یا دو سال پایان نمی یابد. من دوستی دارم که از کودکی توسط خون آلوده به این بیماری مبتلا شده و تا امروز 35 سال است که با این بیماری دست و پنجه نرم می کند. من به یک زندگی طولانی امیدوارم و از آنچه که امروز دارم خوشحالم. همسرم بیش از هر کس دیگری مرا درک می کند و ما سعی می کنیم که لحظه لحظه زندگی را تجربه کنیم.
او فرهنگ سازی را نیاز مبرم جامعه برای شناخت ایدز می داند و می گوید: ما در باشگاه مثبت در حال تلاش برای کاهش آسیب این بیماری هستیم اما قطعا مسئله باید از طریق رسانه ها موشکافی شود تا نگاه مردم تغییر کند.

 

بیماران ایدزی محصول شرایط جامعه هستند
دکتر قرایی مقدم، جامعه شناس و مدرس دانشگاه با اشاره به اهمیت فرهنگسازی در راستای پیشگیری از آسیب بیماری ایدز در جامعه می گوید: جامعه از این بیماری هراس دارد که طبیعی هم هست اما در این راستا باید رسانه ها به صورت فعالتری وارد عمل شوند و فرهنگسازی کنند تا هم میزان ابتلا به این بیماری کاهش یابد و هم آسیب دیدگان کمتر دچار فشار روانی از سوی جامعه شوند. وی در ادامه افزود: این افراد معلول شرایط نامناسب جامعه هستند.

 

در واقع این آسیب های اجتماع است که آنان را به این سمت سوق داده است لذا مهربانی مردم و جامعه در وهله نخست می تواند روی رفتار این افراد تاثیرگذار باشد و در عین حال باعث پیشگیری از افزایش آسیب ها شود. این جامعه شناس تاکید کرد: برخورد بد جامعه گاها باعث شده که این افراد خود را پنهان کنند و از ترس برخورد نامناسب مردم به رفتارهای پرخطر رو بیاورند که این در مجموع روی جامعه تاثیر منفی دارد.

 

آموزش رفتارهای جنسی در نوجوانان الزامی است
قرایی مقدم با اشاره به افزایش ایدز از راه جنسی گفت: باید آموزش را در مدارس بخصوص بین نوجوانان قبل از بلوغ داشته باشیم و بخشی از کتاب های درسی را به این مقوله اختصاص دهیم تا جوانان و نوجوانان رفتارهای پرخطر را بشناسند و از آن دوری کنند. وی تاکید کرد: نباید مسئله آموزش را سطحی بگیریم و سعی کنیم با کتمان کردن مشکل صورت مسئله را پاک کنیم زیرا ایدز و مشکلات آن در جامعه وجود دارد و قابل فراموش کردن نیست. ایدز یا هر بیماری دیگری در وهله نخست یک آسیب و درد است. به طور حتم یک بیمار در گام نخست نیازمند محبت، رافت و رفتار مناسب افراد یک جامعه است و این در مورد ایدز نیز صادق است.

 

 

منبع: beytoote.com



:: برچسب‌ها: ایدز , روابط جنسی , آسیب روانی , روانشناسی ,
:: بازدید از این مطلب : 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 13 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

 

در حضور کودکان خودآرایی کمتری داشته و برای او توضیح دهید که این کار مخصوص بزرگ ترهاست و برای سلامت شما مضر است و همواره دختران را به آراستگی متناسب با سن شان تشویق کنید.

منتظر دردسر‌های بلوغ زودرس باشید! مدیر نظارت بر مواد غذایی و بهداشتی معاونت غذا و دارو در جدیدترین اظهاراتش از کاهش سن مصرف لوازم آرایشی به ویژه در بین کودکان خبر داده و گفته: «رواج مصرف لوازم آرایشی و بهداشتی در کودکان با سنین پایین، زنگ خطری است که در مهد‌های کودک و در جشن‌های تولد کودکان به صدا در آمده است.

مصرف بی محابای این محصولات، باعث ورود مقدار قابل توجهی ماده سمی به بدن این کودکان خردسال می‌شود که در طولانی مدت می‌تواند صدمات جبران ناپذیری به سلامت آنان وارد کند.»

آسیب‌های تشویق دختران خردسال به آرایش کردن

در این بین، باید دانست که آسیب‌های روانی این ماجرا به هیچ وجه کمتر از آسیب‌های جسمانی آن نخواهد بود که در ادامه نکاتی در همین باره مطرح خواهد شد.

هم اکنون یکی از محبوب‌ترین کار‌ها در میان خانم‌ها و دختر بچه ها، آرایش کردن است. دختران خردسال با الگو گرفتن و همانندسازی با مادر یا خواهر خود، در بازی‌های کودکانه با برداشتن لوازم آرایشی بزرگ تر‌ها و آرایش کردن خود یا عروسک شان، شور و اشتیاق آرایش کردن را نشان‌ می‌دهند و متاسفانه در برخی موارد، مادرانی با اعتماد به نفس پایین و تحت تاثیر برخی چالش‌های سِت مادر-دختری در فضا‌های مجازی، دختران خود را به صورت مستقیم و غیر مستقیم تشویق به آرایش کردن و پوشش هماهنگ با خود می‌کنند. در این رقابت، معصومیت دختر بچه‌های کوچک دستمایه امیال فخر فروشانه بزرگ سالان می‌شود و این خود القای نوعی بلوغ زودرس در دختران خردسال است که به آن‌ها این مجوز را می‌دهد که تو می‌توانی مانند مامان پوشش و آرایش داشته باشی!
تضعیف اعتماد به نفس دختر بچه‌ها با آرایش کردن
از دیگر عوارض آرایش دختر بچه ها، تضعیف اعتماد به نفس آن هاست، زیرا وقتی آن‌ها به سنین بالاتر برسند، دیگر نمی‌توانند در اجتماع بدون آرایش حضور یابند. در بررسی روان کاوانه مشخص شده این گرایش ممکن است تبدیل به اختلال شخصیت شود و زندگی روزمره فرد را مختل کند. همچنین میل به نشان دادن خود به صورت هرچه زیباتر باعث افسردگی ناشی از زیبا نبودن و بروزصدمات پوست به خصوص در سنین کم می‌شود و این دستاورد روش‌های تربیتی غلط والدین در کودکی فرزندانشان است.
۵ توصیه به والدین دختر بچه‌های علاقه‌مند به آرایش کردن
با توجه به آسیب‌های مطرح شده، بهتر است این رفتار‌ها را در مواجهه با کودکانی که تمایل زیادی به آرایش پیدا کرده اند، انجام دهید.
۱- از بیان هر کلام تند و کوبنده پرهیز کنید. اگر‌ می‌خواهید دخترتان به جای استفاده از لوازم آرایش به دنبال زیبایی‌های دیگری باشد، باید کمی در شیوه تربیتی تان تجدید نظر کنید و سعی در تقویت اعتماد به نفس فرزندتان داشته باشید.
۲- زیبایی‌های ظاهری و باطنی او را تشویق کنید. با تمجید از زیبایی دخترتان نه تنها نیاز به توجه او را اغنا می‌کنید بلکه وجود او را سرشار از امید و انرژی و اعتماد او را به خود جلب می‌کنید. این عبارات مثبت را به دخترتان هدیه کنید: «از این که امروز در جمع خوب و مودبانه صحبت کردی، به تو افتخار می‌کنم»، «این مدل مو خیلی بهت میاد»، «همیشه فوق العاده زیبا هستی» و ....
۳- وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون، کتاب‌ها و رمان ها، مجلات، فیلم ها، سایت‌ها و حتی بازی‌های کامپیوتری، گاهی کودک را تحریک می‌کنند؛ بنابراین لازم است والدین قبل از تهیه آن برای فرزندانشان از محتوا و اثراتش آگاه باشند.
۴- در حضور کودکان خودآرایی کمتری داشته و برای او توضیح دهید که این کار مخصوص بزرگ ترهاست و برای سلامت شما مضر است و همواره دختران را به آراستگی متناسب با سن شان تشویق کنید.
۵- لوازم آرایشی کودکانه‌ای برای آن‌ها بخرید که بیشتر جنبه سرگرمی دارند. در صورت علاقه کودک شما به استفاده از وسایل آرایشی، به کودک تان بیاموزید به جای استفاده از کرم پودر از مرطوب کننده ها، ضد آفتاب‌های با درجه ۳۰ تا ۵۰ و به جای لاک برای براق شدن ناخن از وازلین استفاده کند.

منبع: www.yjc.ir



:: برچسب‌ها: آسیب روانی , آرایش کردن کودکان , بلوغ زودرس ,
:: بازدید از این مطلب : 62
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 13 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

یک روانشناس با بیان اینکه علل فرهنگی جای عوامل اقتصادی و اجتماعی را در وقوع طلاق گرفته است، اظهار کرد: نبود توافق در تعریف ارزش‌های اجتماعی هنجاری ناظر بر نقش‌های خانواده وجود دارد و این روابط نحوه عملکرد زن و مرد را در چارچوب خانواده تعریف می‌کند و تشکیل دهنده بنیان خانواده نیز هست.

استانها/ طلاق

 

دکتر مهدی رستگارخالد  افزود: یکی از دلایل اختلاف زوجین نبود توافق میان انتظارات و توزیع نقش‌های خانوادگی است و این موضوع ممکن است حتی به جدایی نیز منجر شود.

وی دلیل اصلی اختلاف زوجین جوان را تاخر فرهنگی دانست و تاکید کرد: نبود توافق میان شیوه‌های جامعه پذیری دختران و پسران یکی از نشانه‌های تاخر فرهنگی است.

این روانشناس در ادامه گفت: برخی معتقدند که بخشی از طلاق‌ها به این علت رخ می‌دهد که دختران، مدرن و پسران بر اساس شیوه‌های سنتی جامعه‌پذیر می‌شوند. در حال حاضر تعداد فرزندان کاهش یافته و به یک یا دو فرزند محدود شده است.

رستگارخالد با بیان اینکه امروزه فرزندان در خانواده از اهمیت زیادی برخوردار شده‌اند،اظهارکرد: در روند جامعه‌پذیری دختران تنها نقش‌های زنانه به آنان آموزش داده نمی‌شود و والدین آنان را به عنوان موجوداتی مستقل تربیت و به ورود به قلمروهای مردانه تشویق می‌کنند.

وی با اشاره به نحوه جامعه‌پذیری فرزندان پسر گفت: جامعه‌پذیری سنتی در این حوزه همچنان ادامه دارد و پسران صرفا برای برعهده گرفتن نقش‌های اجتماعی تربیت می‌شوند و تعریف خاصی از مردانگی به آنان آموزش داده می‌شود. بر اساس این تعریف پسران نباید در کارهای منزل مشارکت داشته باشد.

رستگار خالد با بیان اینکه جامعه ایرانی مرکب، پیچیده و به طور کامل قشربندی شده است، اظهارکرد: همین موضوع موجب می‌شود که نتوانیم درباره دلایل طلاق با قاطعیت نظر بدهیم. در قشرهای مختلف اثر نبود توافق بین توزیع و تعریف نقش‌ها در روابط خانوادگی و ایجاد طلاق متفاوت است. نبود توافق فرهنگی بیشتر در خانواده‌های طبقه متوسط به بالا و بالا دیده می‌شود و زنان در خانواده‌های سنتی و مذهبی کمتر با چنین مسائلی مواجه می‌شوند.

وی با اشاره به سرمایه‌های فرهنگی زنان اظهار کرد: هرچقدر سرمایه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی زنان بیشتر باشد، علل فرهنگی مانند نبود توافق میان نقش‌ زن و مرد بیشتر در طلاق نمود پیدا می‌کند.

این روانشناس در ادامه گفت: تغییرفرهنگی در بخشی از جامعه، ارزشها و نهادها و اقشار جامعه رخ داده است و در قالب شکاف بین سنت و مدرنیته به آن پرداخته می‌شود. اگر قرار است ارزشهای مدرن را بپذیریم باید کل جامعه این تحول ارزشی را تجربه کنند.

 

وی افزود: این اتفاق زمان بر است و به تغییرات نسلی احتیاج دارد. در حال حاضر عوامل فرهنگی جای عوامل اقتصادی و اجتماعی را در بروز طلاق گرفته‌اند. نبود توافق بین تعریف از ارزشها، هنجارهای اجتماعی ناظر بر نقش‌های خانوادگی که روابط زن و شوهر را در چارچوب نهاد خانواده تنظیم می‌کند، باعث می‌شود که با ایفای این نقش‌ها خانواده کارکرد خود را به انجام برساند و نقش‌های خود را در جامعه ایفا کند.

 

وی افزود: در گذشته با وجود نامتقارن بودن روابط خانوادگی و مرد سالاری، رابطه برد – برد بر خانواده حاکم بود. زنان می‌پذیرفتند که نقش‌های خانوادگی خود را انجام دهند و در حوزه روابط مادری و همسری ایفای نقش کنند و خود را فدای خانواده می‌کردند. آنان از انجام این کار احساس بدی نداشتند.

این روانشناس با اشاره به وضعیت زنان روستایی اظهار کرد: آنان در تولید هم نقش داشتند ولی تصمیم‌گیری درباره نحوه صرف درآمد با مردان بود. آنان از روی اجبار یا ناآگاهی این کار را نمی‌کردند؛ بلکه زنان احساس می‌کردند که برای خانواده تلاش می‌کنند و پیشرفت شوهر و فرزندان خود را پیشرفت خود می‌دانستند بنابراین خودشان را وقف خانواده می‌کردند.

وی افزود: مبنای خانواده‌های هسته‌ای هم، عاطفه و عشق و علاقه بود و اهداف جمعی بر اهداف فردی تقدم داشت همچنین رابطه بین اعضا برد – برد بود؛ اما با ورود زنان به عرصه عمومی، هم مردان و هم زنان اهداف فردگرایانه پیدا کردند و پیشرفت خود را مقدم بر پیشرفت خانواده دانستند. غلبه رابطه فردگرایانه باعث شد که رابطه بین اعضای خانواده به ویژه میان زنان و مردان به برد – باخت تبدیل شود و زنان نیز نبود توافق این نقش‌ها را نمی‌پذیرفتند. همین امر موجب بروز اختلاف میان خانواده‌ها شد که نتیجه آن بروز اختلافات زناشویی، طلاق عاطفی و طلاق شرعی بوده است.

 

رستگارخالد در ادامه گفت: با غلبه دیدگاه‌های فردگرایانه، زنان به مادر شدن میلی ندارند و حتی پس از طلاق ممکن است به دنبال روابطی بروند که در چارچوب خانواده تعریف نمی‌شود.

وی درباره علل بروز تحولات ارزشی اظهار کرد: بسط و تامین ارزشهای فردگرایانه، میل به خودمختاری را از قلمرو مردان به حوزه زنان گسترش داده است.

 

رستگارخالد در ادامه گفت: تمایل زنان برای ورود به عرصه‌های عمومی، کسب سرمایه‌های اجتماعی و اقتصادی، پیشرفت فردی و تصاحب قدرت در دوران مدرن دیده می‌شود و همین امر موجب بازتعریف حوزه زنان می‌شود و با عقلایی شدن جوامع، شاهد گسترش عقلانیت ابزاری و ارزش‌های عام‌گرایانه هستیم.

 

وی افزود: در این شرایط فردیت از حوزه مردان به حوزه زنان گسترش می‌یابد و مساله جنسیت منتفی می‌شود. بین این ارزش‌های غالب شده و عقلانیت ابزاری و ارزش‌های فردگرایانه همبستگی و پیوستگی ذاتی وجود دارد. حاکمیت ارزش‌های عقل‌گرا موجب تمایل جامعه به ارزش‌های فردگرا می‌شود. عواملی نیز این وضعیت را تشدید می‌کنند که یکی از آن‌ها جهانی شدن فرهنگ و گسترش ارتباطات در نسل جدید به ویژه دختران است.

این روانشناس در ادامه گفت: در حال حاضر دختران با سبک‌های زندگی جدید آشنا می‌شوند و خانواده به دختر و پسر به یک اندازه اهمیت می‌دهد. در این شرایط دختران محدودیت‌ها را نمی‌پذیرند و میل به آزادی، تجربه‌خواهی و نوگرایی پیدا می‌کنند. مصرف صنایع فرهنگی و افزایش تحصیلات نیز این خواسته را تشدید می‌کند و در نهایت زن، سلطه مرد را نمی‌پذیرد و علاقه دارد که خودش تصمیم‌گیری کند و علایق شخصی‌اش را دنبال کند همچنین هنجارهای سنتی را نفی می‌کند.

وی با اشاره به تحول در ارزش‌های خانوادگی به ویژه خانواده هسته‌ای گفت: تضعیف خانواده سنتی در ایران به صورت اشتغال زنان دیده می‌شود. بر اساس این دیدگاه، با افزایش اشتغال زنان، آنان نمی‌توانند نقش‌های جنسیتی خود را به طور کامل انجام دهند، چراکه انرژی و قدرت محدودی دارند. زنان در این شرایط دچار اضافه بار نقش می‌شوند و یکی از دلایل کاهش باروری نیز همین مساله است. علاوه بر آن زنان از شوهران خود توقع دارند که در انجام امور منزل همکاری کنند.

رستگارخالد در پایان اظهارکرد: خانواده هسته‌ای شاید بهترین الگوی خانواده از دیدگاه کارکردهای خانواده مانند ایجاد نظم اخلاقی و اجتماعی باشد، اما با افزایش اشتغال زنان و تضعیف خانواده هسته‌ای ممکن است این زنان به شیوه‌های دیگری از رابطه رو بیاورند و حتی برای ایفای نقش مادری خود، کودکانی را به فرزندخواندگی قبول کنند تا بدین ترتیب استقلال خود را از دست ندهند. در این شرایط خانواده به جای آنکه به صورت نهاد باشد، بیشتر به یک رابطه تبدیل می‌شود.

 

 

منبع: www.isna.ir



:: بازدید از این مطلب : 30
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 13 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی
اگر شما و همسرتان، بر سر روش‌های تربیت فرزندان توافق نظر ندارید بدانید که تنها نیستید. شما و همسرتان دو انسان متفاوت هستید با دو زمینه و شخصیت متفاوت، پس طبیعی است که دیدگاه‌ها و خلق و خو‌های متفاوتی هم داشته باشید.

 اگر شما و همسرتان، بر سر ِ روش‌های تربیت فرزندان توافق نظر ندارید بدانید که تنها نیستید.

شما و همسرتان دو انسان متفاوت هستید با دو زمینه و شخصیت متفاوت، پس طبیعی است که دیدگاه‌ها و خلق و خوهای متفاوتی هم داشته باشید.

ممکن است شما خونسرد و سهل گیر باشید اما همسرتان سخت‌ گیر و جدی‌تر. هر چند این تفاوت‌ها گاهی می‌توانند کامل کننده باشند اما می‌توانند منجر به اختلاف نیز بشوند.

اگر به عنوان یک پدر و مادر، شیوه‌های فرزندپروری متفاوتی با همسرتان دارید چه باید بکنید؟

وقتی که پدر و مادر اختلاف دارند

وقتی صحبت از نظم و انظباط می‌شود بیشتر همسران تا حدودی اختلاف‌هایی دارند. مثلا پدر و مادرها اغلب در مورد اینکه رفتاری نادرست از جانب کودک را گوشزد کنند یا نادیده بگیرند اختلاف نظر دارند.

یکی از والدین ممکن است عقیده داشته باشد اگر کودک تکالیفش را به موقع انجام نمی‌دهد نباید مدام به او یادآوری کرد و فقط باید از امتیازی که قرار بوده به دست بیاورد محروم شود.

اما آن دیگری ممکن است عقیده داشته باشد «باید» به کودک فرصت‌های مکرر و بیشتر داد.

اگر شیوه‌های فرزندپروری متفاوتی با همسرتان دارید چه باید بکنید

مشکلی که در چنین مواقعی بروز می‌کند این است که مشکل اصلی (در مثال ذکر شده، انجام ندادن به موقع تکالیف)، کنار گذاشته شده و مشکلی جدید به وجود می‌آید: اختلاف و ناهماهنگی پدر و مادر و داد و قال‌های زن و شوهری!

وقتی مشکل و ناسازگاری به وجود می‌آید باید در مورش بحث و گفتگو کرد، وگرنه منجر به مشکلی بزرگ‌تر در آینده خواهد شد.

در ادامه به این می‌پردازیم که اختلافات والدین در مورد روش‌های تربینی فرزندان چرا و چگونه بروز می‌کند، و شما برای اینکه پدر و مادر هماهنگی برای فرزندان‌تان باشید چه می‌توانید بکنید.

پیامدهای ناهماهنگی والدین

عدم توافق و ناهماهنگی در مورد شیوه‌های تربیت فرزند می‌تواند منجر به مشکلات و اختلافات زناشویی بشود. گاهی یک از والدین ممکن است از کودک جانبداری کرده و با هم در مقابل آن دیگری قرار بگیرند.

در چنین شرایطی به جای اینکه پدر و مادر با هم به عنوان یک تیم عمل کنند، روبروی هم قرا می‌گیرند.

ضمنا اگر پدر و مادر مکررا اختلاف و بگومگو بر سر تربیت فرزند داشته باشند، برای بچه‌ها نیز خوب نیست. اگر شما نسبت به فرزندتان سخت‌ گیرتر باشید، احتمالا آدم بده خواهید شد و فرزندتان هم یاد می‌گیرد برای درخواست‌هایش فورا سراغ همسرتان برود.

این موقعیت باعث مشکلات ارتباطی نه فقط میان همسران بلکه بین یکی از همسران و فرزند نیز خواهد شد.

اما عواقب ناهماهنگی‌های والدین از این ها نیز فراتر است: عدم توافق شما و همسرتان در مورد روش‌های برخورد با فرزندان‌تان می‌تواند موجب اضطراب‌شان شود زیرا آنها مطمئن نیستند انتظار چه چیزی را باید داشته باشند.

وقتی با همسرتان صحبت می‌کنید یادتان باشد مشکل شما فقط همین موضوع مورد بحث‌تان نیست. پشت این موضوع، عشق پدر و مادر به بچه‌ها نیز نهفته است.

وقتی یکی از والدین با اطمینان و قاطعیت فکر می‌کند روشش بهتر از روش آن دیگری است، تمام احساسات و هیجانات نیز وارد میدان می‌شوند.

حمله به روش و طرزفکر همسرتان می‌تواند این احساس را به او بدهد که به عشق و محبت و توجه او نسبت به بچه‌هایش حمله کرده‌اید.

حل اختلاف‌ها

اگر شیوه‌های فرزندپروری متفاوتی با همسرتان دارید چه باید بکنید

روشن است که اختلاف داشتن در مورد روش‌های تربیت فرزندان نه به نفع بچه‌هاست و نه به نفع پدر و مادر. اما اگر با همسرتان اختلاف نظر دارید چه می‌شود کرد؟

توصیه‌هایی برای‌تان داریم که چگونه بتوانید با همسرتان متحدتر و هماهنگ‌تر شوید. یادتان باشد که تربیت و پرورش بچه‌ها و هماهنگ بودن شما و همسرتان یک پروسه‌ی طولانی (به اندازه‌ی تمام عمرتان!) است.

نکات و ریزه‌کاری‌های تربیتی با بالا رفتن سن تغییر می‌کنند و والدین نیز به دلیل تجربیاتی که در این مسیر کسب می‌کنند دستخوش تغییراتی می‌شوند.

تفاوت‌های‌تان را بپذیرید

باید بپذیرید که شما و همسرتان چه بخواهید و چه نه، گهگاه دچار اختلاف نظرهایی در مورد تربیت بچه‌ها خواهید شد، مگر اینکه یکی از شما عقیده‌اش را بیان نکند!

که این هم مشکلی است که باید بررسی شود. برای پرورش فرزندان، راههای گوناگونی وجود دارد.

وقتی شما و همسرتان در مورد اینکه چه روشی برای فرزند‌تان بهترین است، ایده‌های متفاوتی دارید، باید بدانید که احترام به نظر همسر، از ضروریات است.

این احترام به معنی این نیست که چشم بسته با همسرتان موافقت کنید، بلکه باید این آزادی را داشته باشید که نظر مخالف‌تان را بیان کنید.

اگر با اظهار نظر مخالف همسرتان مشکل دارید، فراموش نکنید که تفاوت‌ها در روش‌های تربیتی نشاندهنده‌ی این است که هر دوی شما می‌خواهید بهترین پدر یا مادر ممکن باشید و این برای شروع عالیست!

می‌توانید با بررسی شیوه‌های تربیتی گوناگون شروع کنید و فکر کنید کدام‌شان با طرزفکر شما جورتر است. سپس مشخص کنید آیا همسرتان هم نظرش با شما یکیست یا متفاوت است.

فهم و درک اینکه هر کدام از شما چگونه مشکل واحدی را با نظر و دیدگاه متفاوت‌تان حل می‌کنید، می‌تواند بسیار مفید باشد.

ضمنا شما و همسرتان به احتمال زیاد خلق و خوهای نسبتا متفاوتی از جهت پدر یا مادر بودن نیز دارید. شاید شما نسبت به رفتاری صبورتر باشید و همسرتان نسبت به رفتاری دیگر این ویژگی را داشته باشد.

ببینید خلق و خوی هر کدام‌تان چگونه با خلق و خوی فرزندتان سازگار است؛ این یکی از پنج فاکتوری است که موثر بودن روش‌‌های انظباطی را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

جنبه‌های مشترک را پیدا کنید

وقتی تفاوت‌های‌تان را شناسایی کردید، به دنبال زمینه‌های مشترک نیز بگردید. مثلا ممکن است شما و همسرتان هدف‌های مشترکی برای بچه‌ها داشته باشید.

احتمالا هر دوی شما برای بیمه یا آینده‌ی فرزندان‌تان سرمایه گزاری می‌کنید و دوست دارید فرزندان‌تان در آینده بزرگسالانی بامسئولیت باشند.

اگر شیوه‌های فرزندپروری متفاوتی با همسرتان دارید چه باید بکنید

با همسرتان بنشینید و برنامه‌ای بریزید که هر دو بتوانید بر سر پیگیری آن توافق کنید. لزوما نباید سر هر موضوع کوچکی با هم موافق باشید، بلکه باید بر سر اینکه جلوی بچه‌ها بتوانید پیگیر برنامه‌تان باشید توافق داشته باشید.

برای رسیدن به این سطح لازم است که هر دو طرف انعطاف پذیری و کمی گذشت داشته باشند.

مثلا شاید هر دوی شما بتوانید سر این موضوع هماهنگ شوید که به فرزند 10 ساله‌تان هر شب فقط یک بار یادآوری کنید که تکالیفش را انجام دهد. و اگر انجامش نداد، از امتیازی یا اجازه‌ای که قرار بوده بگیرد محروم شود.

این رویکرد پیامدی مثبت دارد و به فرزندتان انگیزه خواهد داد تا شب بعد، تکالیفش را به موقع انجام دهد.

قوانینی برای خانه وضع کنید

همه با هم قوانینی برای خانه وضع کنید. لیستی ساده از قوانینی تهیه کنید که برای هر دوی شما مهم هستند. معمولا تقریبا 10 قانون کافیست. قوانین کلی شامل احترام گذاشتن، انجام به موقع تکالیف و کمک در کارهای خانه را حتما در این لیست بیاورید.

سپس لیستی از پیامدهای احتمالی ِ عمل نکردن به قوانین تهیه کنید که هر دوی شما سر آن توافق داشته باشید. شاید لازم باشد برای هر کدام از فرزندان‌تان، عواقب جداگانه‌ای در نظر بگیرید. همچنین بابت عمل کردن به قوانین، پاداش‌هایی تعیین کنید.

خودتان هم تابع قوانین باشید

با همسرتان توافق کنید که شما نیز تابع قوانینی که وضع می‌کنید باشید. این کار شما به بچه‌ها احساس اطمینان خاطر می‌دهد که با هم در یک تیم هستید و خودتان هم به این اصول پایبندید.

خیلی مهم است که شما به عنوان پدر و مادر الگوی مناسبی از رفتارها برای فرزندان باشید. اگر بچه‌ها ببینند که با همسرتان می‌جنگید تا مشکلات را حل کنید، آنها نیز یاد می‌گیرند که اختلافات خود را اینگونه حل کنند.

مخالفت‌های‌تان با همسرتان را برای زمانی بگذارید که به دور از حضور بچه‌ها بتوانید خصوصی با هم حرف بزنید.

اگر فرزندتان درخواستی از شما دارد، در صورت ممکن تا زمانی که اول با همسرتان مشورت نکرده‌اید به او جوابی ندهید.

اگر پسرتان از شما اجازه می‌خواهد که فرداشب به خانه‌ی دوستش برود، به او بگویید اول باید با پدر یا مادرش مشورت کنید. این کار شما این پیام را به او می‌رساند که شما دو نفر با هم همفکری می‌کنید و تصمیم می‌گیرید.

درصورت نیاز، کمک بخواهید

شما حتی اگر بهترین هدف‌ها و روش‌ها را داشته باشید، با هم تلاش کردن برای پرورش بچه‌ها باز هم چالش برانگیز است. اگر شما هم به مشکل برخوردید و دو نفر به تنهایی نتوانستید راه حلی پیدا کنید، از درخواست کمک حرفه‌ای نترسید.

خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که همسر شما حرف شما را را از زبان یک نفر دیگر، بهتر درک می‌کند و می‌فهمد! این موضوع بسیار متداول است!

اگر شیوه‌های فرزندپروری متفاوتی با همسرتان دارید چه باید بکنید

کمک خواستن از مشاوران حرفه‌ای و باتجربه در این زمینه واقعا می‌تواند مفید باشد از فشاری که شما و همسرتان در زمینه‌ی تربیت بچه‌ها و مواجهه با چالش‌ها احساس می‌کنید کم کند.

رویکردهایی که مشاوران از آن استفاده می‌کنند نه تنها شما و همسرتان را به هم نزدیک‌تر و با هم هماهنگ‌تر می‌کند، بلکه از بروز مشکلات پیچیده‌تر در آینده نیز پیشگیری می‌کند.

برنامه‌های‌تان را هر هفته بازبینی کنید

هر هفته وقت بگذارید و با همسرتان در مورد برنامه‌ای که چیده‌اید و مشکلات احتمالی حرف بزنید. از امتحان کردن روش‌های جدید نترسید و اگر لازم بود تغییراتی ایجاد کنید، پذیرا باشید. فقط قبل از اعمال هر گونه تغییری، از قبل بچه‌ها را مطلع کنید.

طبیعی است که بچه‌ها بزرگ می‌شوند و به طبع، اصول و شیوه‌ها نیز باید تغییر کنند. اگر روشی جواب نداد، با همفکری هم روش دیگری را امتحان کنید.

راههای بسیار زیادی برای حل مشکلات رفتاری وجود دارد و مهم است که در تمام مراحل، انعطاف پذیری را حفظ کنید.

حرف آخر

پدر و مادر بودن و تربیت بچه‌ها کار ساده‌ای نیست و با توجه به تفاوت‌های ریز و درشتی که میان آدمها وجود دارد، اگر پدر و مادری در انتخاب‌ها و نظرها پیرامون روش‌های تربیتی بچه‌ها اختلاف نظر نداشته باشند باید تعجب کرد!

اما باید همزمان توجه داشته باشید که اگر این اختلاف‌ها به خوبی مدیریت نشوند می‌توانند اختلافات زناشویی ایجاد کرده و روی بچه‌ها تاثیر منفی بگذارند.

یاد بگیرید که می‌توانید بدون بی‌احترامی به همدیگر، نظرات متفاوت داشته باشید. این را هم بدانید که متحد و هماهنگ بودن به عنوان پدر و مادر، یکی از بهترین هدیه‌هایی است که می‌توانید به فرزندان‌تان بدهید.

هر دوی شما یک هدف دارید و آن هم عشق ورزیدن و هدایت بچه‌ها به بهترین نحو ممکن است، پس پیدا کردن زمینه‌های مشترک، توافق کردن و کمی هم گذشت داشتن نباید برای شما کار سختی باشد.

 

 

منبع: www.bartarinha.ir



:: برچسب‌ها: اختلافات خانوادگی , همسر , تربیت کودکان , فرزندان ,
:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 13 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

وحید اکبری متخصص و کارشناس  روانشناس بالینی در گفتگو با خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، اظهار کرد: گاهی اشتباهی از همسرمان سرمی‌زند که عمدی نبوده؛ حتی ممکن است خودش هم نداند که کارش اشتباه است یا نه. بنابر این جدای از ناراحتی پیش آمده، باید خیلی آرام با او درباره مسئله صحبت کنیم؛ زیرا ممکن است بازهم این رفتار را اشتباه را تکرار کند و شما ناراحتی تان بیشتر شود.

اکبری ادامه داد: ممکن است همسرمان بگوید که «من که نمی دانستم این کارم از نظر تو اشتباه است.» بنابر این وقتی حس می کنیم تکرار یک رفتار می تواند ما را برنجاند و همسرمان هم از آن بی خبر است، آن را حتما به شریک زندگیمان بگوییم.

وی با اشاره به اینکه برای عنوان کردن اشتباه ملایمت رفتاری نباید فراموش شود، افزود: هنگام عنوان‌کردن اشتباهات همسرتان، ملایمت رفتاری و گفتاری را فراموش نکنید. سر او داد نکشید و با توهین یا کلمات نامناسب اشتباهش را یادآور نشوید؛ علت ناراحتی تان را عنوان کنید تا اگر سوء تفاهمی ایجاد شده، برطرف شود.

این روانشناس تصریح کرد: وقتی یک اشتباه عنوان شد و همسرتان آن را پذیرفت، لطفا دیگر ادامه ندهید و مسئله‌ای دیگر و اشتباه دیگری که ربطی به این موضوع ندارد را پیش نکشید؛ این را بدانید که اگر یک اشتباه را بارها یادآوری کنید، باعث لجبازی و تزریق حس انتقام در ناخودآگاه طرف مقابلتان می شوید.

اکبری عنوان کرد: گاهی تنها با تاکید روی واژه‌ای یا بالا‌بردن صدا هنگام گفتن جمله‌ای، منظور سخن ما متفاوت می‌شود. اگر می‌خواهید همسرتان را متوجه‌ اشتباهی که مرتکب شده کنید، آن را به طرز بد منتقل نکنید؛ سرکوفت نزنید و لحن تحقیرکننده در پیش نگیرید. باید فرصت پاسخگویی به همسرتان هم بدهید و مانند نصیحت‌های والدین به کودکان، بحث را یک‌طرفه جلو نبرید. شاید این شما هستید که اشتباه متوجه شده‌اید؛ این یک‌طرفه رفتن‌ها باعث می‌شود همسرتان نسبت به شما حس ناخوشایندی پیدا کند و دلزده شود.

 

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان



:: برچسب‌ها: اشتباهات همسر ,
:: بازدید از این مطلب : 33
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 12 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

عادات صبحگاهی و ابتدای روز افراد موفق دنیا

تا به حال باخودتان فکر کرده اید که عادات افراد موفق چیست؟ جمله ی "موفقیت اتفاقی پیش نمی آید" این را ثابت می کند که این افراد برای موفقیت رازها و روش هایی دارند که از اول صبح آغاز می شود.عادات افراد موفق

عادات افراد موفق

خوب می دانید که موفقیت اتفاقی پیش نمی آید ؛ افراد موفق و مشهور دنیا از تخت خواب بلند نمی شوند تا هرچیزی را از قفسه بردارند و برای صبحانه آماده کنند و بعد به سمت محل کارشان بروند تا هر چه پیش آمد خوش آمد بلکه طبق آنچه در این بخش گفته ایم آنها برنامه ریزی می کنند، آماده می ­شوند و اجرا می کنند.

عادات افراد موفق

عادات صبحگاهی افراد موفق چیست؟

عادات صبحگاهی افراد موفق که بهتر است بدانید

1. زود از خواب بیدار می شوند:

24 ساعت در روز وجود دارد و شما فقط از ان عبور می کنید. یک ساعت زودتر از موعد بیدار شدن، زمان می برد تا خود را با آن تطبیق دهید، اما زمانی که به آن عادت کنید، هرگز به عقب نگاه نخواهید کرد.

تحقیقات نشان داده اند که نه تنها افراد سحرخیز خوش بینانه تر و با وجدان هستند، بلکه آن ها هم چنین مشکلاتی را پیش بینی می کنند و آن ها را به طور موثر به حداقل می رسانند. که البته برای موفقیت در دنیای کسب و کار بسیار مهم است.

2. مجسم کردن و تمرکز روی هدف!

از سکوت لذت ببرید و کمی زمان صرف کنید تا روز خود را برنامه ریزی کنید. به اهداف خود و به آنچه باید انجام دهید فکر کنید. هرآنچه نیاز دارید را در نظر بگیرید تا مطمئن شوید که روز تان آرام تر و کارآمدتر خواهد بود. تحقیقات نشان داده است که حتی دو دقیقه تصویرسازی و تفکر مثبت می تواند حالت و وضوح شما را برای کل روز پیش رو بهبود بخشد.

تمرکز روی هدف

تمرکز و تفکر مثبت برای اهداف

3. صبحانه خوردن:

زمان یک تجملات رسیده، از آن لذت ببرید و یک صبحانه سالم بخورید. با خانواده خود بنشینید بدن خود را برای کارهایی که پیش روی شماست، سوخت دهی کنید. این کار به شما در حفظ تمرکز مداوم در طول روز کمک خواهد کرد.

4. با کارهای سخت و بزرگ خداحافظی کنید:

لیست کارهایتان را بنویسید و ترسناک ترین کار را در اول لیست خود قرار دهید. به جای اجازه دادن به زجر کشیدن, تمام روز خود را از رنج و استرس نجات دهید و اولین کار را انجام دهید.

احساس راحتی خواهید کرد و آمادگی بیشتری برای مقابله با هر وظیفه جزئی خواهید داشت.

کارهای افراد موفق

کارهایی که افراد موفق انجام میدهند

5. منشا انگیزه:

گام اول و عمیق، درک کنید و بفهمید چه چیزی به شما الهام می بخشد. مرحله دوم - ایجاد یک شعار. گام سوم:هر روز صبح همین را تکرار کنید. گام چهارم:نفس بکشید و استراحت کنید. شما احساس انگیزه بیشتری خواهید کرد و بیش از هر زمان دیگری تمرکز خواهید داشت.

6. تحرک داشتن و ورزش صبحگاهی :

ورزش صبحگاهی نه تنها باعث افزایش انرژی می شود، بلکه به شما انرژی می دهند و باعث تحرک شما خواهند شد. شما احساس خواهید کرد که برای مقابله با هر مشکلی که به طرف شما می آید، آماده هستید.

7. میان وعده خود را بردارید!

خوردن باعث سوخت مغز، بهبود تمرکز، بهره وری و حافظه است. خوردن میان وعده را برنامه ریزی کنید و مقداری خرت و پرت را در کیف خود بریزید. می توانید پرک های پروتیینی را انتخاب کنید که کاملا طبیعی هستند و مانع از افتادن قند خونتان می شود. برنامه هوشمند برای نگه داشتن سوخت و سازتان حیاتی است و مغزتان را در طول روز شلوغتان سرحال نگه می دارد.

میان وعده برای کار

خوردن میان وعده برای بهبود تمرکز و حافظه

8.سکوت:

بیدار شدن زود از خواب، فرصت هایی را برای لذت بردن از طلوع خورشید، شنیدن صدای پرندگانی که جیک جیک می کنند و تازه باز هم وجود دارد، به شما ارائه می دهد.ما همیشه در حال حرکت هستیم. بنشینید و از آرامش صبح لذت ببرید. زمان کوتاهی است که می توانید با افکار خود تنها باشید. فقط نفس بکشید.

9.بیرون بریزید:

یاد بگیرید که چیزهایی که نیاز ندارید را دور بریزید. این چیز مهمی برای روشن کردن ذهن شماست، اما گاهی اوقات شما باید چیزی را به شکل فیزیکی بیرون بریزید تا احساس سبکی بکنید. بنابراین از مجلات قدیمی، ژورنال ها، برنامه های تلفنی و یا روزنامه را دور بریزیر و ببینید که چگونه رفتار شما در طول روز تغییر می کند.

رفتار و خصوصیات افراد موفق

عادات روزانه افراد موفق

افراد موفق دنیا در مورد عادات صبحگاهی خود چه می گویند؟

طبیعی و ثابت قدم باشید

دن مارتل کارآفرین در مورد عادات صبحگاهی خود می گوید :نرمش، نوشیدنی سبز، مدیتیشن. در همه حال و وضعیت اینها اولینکارهایی است که من صبح ها انجام می دهم. مدتهاست که به این نتیجه رسیده ام که اینها به بازسازی بدن و ذهنم و البته رساندن سوخت لازم برای به اجرا در آوردن نهایت استعدادم لازم است و کمک می کند.

زیر دوش برنامه ریزی کنید

کُلین متیوز می گوید:هنگامی که در حال دوش گرفتن هستید ، به طور ذهنی هر آنچه را که باید در طول روز انجام دهم برنامه ریزی می کنم. سپس دقیقا همین کار را برای آن چیزهایی که قصد دارم انجام گیرد تکرار می کنم .

فکر کردن زیر دوش

برنامه ریزی روزانه زیر دوش

زمانی برای شکرگزاری در ابتدای روز اختصاص دهید

بکی رایت میگوید :من پنح علت مهم شکرگزاری ام را در مقاله ام نوشته ام که در طول روز مرا با انرژی مثبت و ذهنی باز و سالم نگاه می دارد.

برای روز و هفته تان هدف تعیین کنید

دن مرفی می گوید:به طور کلی من عادت دارم برای هدف هفته ام، صبح های دوشنبه، دو سه کار مهمی را که باید از ساعت هفت صبح انجام دهم تعیین کنم. زمانی که روزی کارهایم مرا دچار سردرگمی می کند می توانم به آن کارهایی که مشخص کرده ام نگاهی داشته و برای دستیابی به آنها تمرکز کنم.

تعیین هدف

کارها و اهدف روزانه خود را تعیین کنید

دست آوردهای آینده را مجسم کنید

ای جی کومار می گوید:من یک عادت صبحگاهی خاص دارم و برای اتجام آن چشم هایم را به مدت ده دقیقه می بندم و سپس در کمال آرامش اهدافم را تصویر سازی می کنم. به حدی حقیقی مجسم می کنم که انگار به واقع به آنها دست یافته ام و تنها تصور نیست.

ذهنتان را پاک کنید و برای امروزتان آماده باشید

برد کریسپ می گوید :کار مهمی است و من تمام صبحم را مشغول پاک کردن ذهنم هستم تا برای آنکه از پس چالش های روز بر بیایم آمادگی داشته باشم. من صبح ها را با ورزش، صبحانه ای سبک و قهوه آغاز می کنم تا کارها را به روان ترین شکل ممکن پیش ببرم ؛ علاوه بر اینها موسیقی نیز در کنار کارهای صبحگاهی من همیشه حاضر است.

 

منبع : نمناک



:: برچسب‌ها: عادات صبحگاهی , افراد موفق ,
:: بازدید از این مطلب : 21
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 10 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی
برای بسیاری از افراد این موضوع سوال است که بعد از خیانت برای حفظ زندگی مشترک چه باید کنیم؟ در ادامه از روش هایی مناسب برای حفظ زندگی مشترک بعد از خیانت آگاه می شوید.
 
خیانت، رابطه جنسی، احساسات،زندگی زناشویی، رابطه نامشروع،خانواده ایرانی، عشاق موفق
 
خیانت یکی از موضوعات بسیار دردناک در زندگی زناشویی است که به دلایل مختلفی رخ می دهد و تیشه به ریشه پیمان مقدس زناشویی می زند. اما زندگی زناشویی بسیار مقدس است و باید بعد از دیدن خیانت از سوی همسر مدتی دست نگه دارید و همه چیز را فدا نکنید بخصوص هنگامی که صاحب فرزند هستید چرا که شرایط بازگشت هم وجود دارد. 

اگر شما به تازگی پی بردید که همسرتان به شما خیانت کرده فوراً اقدام به طلاق و جدایی نکنید و بهتر است قبل از این اقدامات این بخش را مطالعه فرمایید تا بتوانید با راهنمایی های مشاوران خانواده زندگیتان را حفظ کنید.

مدیریت بحران بعد از برملا شدن یک رابطه نامشروع

برخی از افراد هنگام روبرو شدن با خیانت همسرشان دچار افسردگی ، مشکلات خواب ، استرس و مختل شدن کارهای روزانه شان می شوند . این افراد درباره برقراری رابطه جنسی همسرشان با افراد دیگر نیز کنجکاوی می کنند و وضع روح و روانشان کاملا به هم می ریزد و دچار اضطراب و افسردگی می شوند و واکنش های افراطی به کشف خیانت همسرشان نشان می دهند. لازم است در این مواقع احساسات خود را کنترل کنید تا بتوانید به زندگی خود بازگردید.

برقراری امنیت دوباره در رابطه بعد از خیانت همسر

اگر متوجه خیانت همسرتان شده اید و می خواهید با او به زندگی ادامه دهید اول باید اطمینان حاصل کنید که او دیگر قطع ارتباط کرده است و رابطه نامشروع ندارد . برای اطمینان حاصل نمودن از این امر فرد خیانتکار باید کارهای روزمره اش را تغییر دهد به طور مثال اگر خیانت در محیط کار صورت گرفته به فکر تغییر شغل و یا واحد کاریش باشد . فرد خیانتکار باید صحبتهای همسرش را بشنود و درد و خشمی که به او القا نموده است را بپذیرد .

کشف رابطه نامشروع

داشتن روابط نامشروع نوعی فریب همسر است و فرد خطا کار ترجیح می دهد همسرش این مسئله را به سادگی فراموش کند.

یکی از روش های بسیار مفید، روش بیان عاطفی کنترل شده است که عبارت است از این که زوج آشفته در شرایط کنترل شده خاصی احساساتش را بیان کند . فرد خیانت دیده باید به بیان مکرر عواطف، بدون هیچ تقویتی بپردازد. خیلی از افراد هنگامی که به موضوع خیانت همسرشان فکر می کنند این افکار را متوقف می سازند و سر خود را با دیدن تلویزیون، یا انجام دادن کاری ، یا عصبانی شدن از همسرشان ، یا شروع کردن یک بحث، از موضوع پرت می کنند اما این فرار احساسات را تقویت می کند بنابراین بهتر است در این مواقع احساسات خود را بیان کنید و آن ها را سازماندهی نمایید.

بعد از خیانت همسر به تردید پایان دهید 

هر سوالی که دوست دارید از او بپرسید. او باید به سوالات تان پاسخ دهد و اشتباهات خود را بپذیرد و دست از پنهان کردن حقیقت بردارد.

بعد از خیانت همسر به خانواده تان چیزی نگویید

اگر تصمیم گرفته اید این زندگی را حفظ کنید ، دیگران را از خیانت همسرتان مطلع نسازید زیرا این کار، می تواند قضاوت شان را تا مدت ها نسبت به همسرتان تغییر دهد و زندگی شما را با چالش های بیشتری روبه رو کند.

برقراری مجدد رابطه درست بعد از خیانت همسر

گاهی اوقات زوجین یکدیگر را بخشیده اند اما احساس می کنند که رابطه شان ، آن چیزی نیست که آن ها دوست دارند. آن ها باید از رابطه خود درس بگیرند تا بتوانند با مشکلات کمتری وارد رابطه بعدی شوند.

در برخی از موارد روابط نامشروع به علت مشکلات زناشویی مانند تعامل ضعیف، رابطه جنسی ضعیف و کمبود هیجان و علاقه در رابطه، اتفاق می افتد . پس بهتر است بعد از خیانت این مشکلات را رفع کنیم و جذابیت رابطه جنسی خود را تقویت نماییم.

نقص های خودتان را نیز ببینید

در رابطه ای که در آن خیانت رخ داده باید منصفانه رفتار کنیم و تنها فرد خیانتکار را مقصر ندانیم، بلکه باید نواقصی را در خود بیابیم که باعث بروز خیانت شده است؛ البته بسیاری از خیانت ها تنها به دلیل هوس های زودگذر رخ می دهد.

برای فراموش کردن خیانت همسر به خودتان زمان بدهید 

شما برای فراموش کردن خیانت همسرتان به زمان احتیاج دارید. فکر نکنید ظرف چند روز همان صمیمیت اولیه و سلامت فکرتان را به دست می اورید. شما و هم ارتباط تان به زمان برای ترمیم شدن نیاز دارید.

برای حل مشکلتان به روان شناس مراجعه کنید

در برخی از موارد مواجه شدن با خیانت همسر آنقدر سنگین است که قدرت فکرکردن را از شما می گیرد و به سادگی نمی توانید با آن کنار بیایید. درچنین مواقعی از یک روان شناس کمک بگیرید تا راه درست را به شما نشان دهد.
 
منبع : تبیان


:: برچسب‌ها: زندگی مشترک , خیانت , حفظ زندگی مشترک ,
:: بازدید از این مطلب : 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 8 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

یکی از رسومات ما ایرانی ها قبل از ازدواج رسم خواستگاری است که از گذشته تا به امروز انجام می شود و دارای آداب مخصوصی می باشد . یکی از این آداب تعیین وقت قبلی برای خواستگاری رفتن است به این معنا که خانواده پسر وقتی را برای دیدار با خانواده دختر معین می کنند تا آنها بتوانند شرایط خواستگاری و خانه را برای حضور خواستگاران مهیا کنند.در این بخش با بهترین زمان برای خواستگاری رفتن آشنا شوید.خواستگاری رفتن

خواستگاری رفتن

پیشنهاد ازدواج

خواستگاری رفتن چگونه باید باشد؟

چه زمانی برای خواستگاری رفتن مناسب است

بهترین وقت برای خواستگاری رفتن در پایان هفته و میانه های ماه است زیرا پژهشگران دریافتند خانم ها در اواسط ماه آرامش بیشتری نسبت به اوایل و اواخر ماه دارند. در اوایل ماه اغلب افراد درگیری های ذهنی زیادتری برای ترقی وضعیت مالی خود دارند و میزان استرس و تنش های عصبی آنان بیشتر است بنابراین همه خانواده در اواسط ماه به ویژه آخر هفته از آرامش بیشتری برخوردارند .

زمان خواستگاری

بهترین زمان برای خواستگاری رفتن

رفتار مناسب خواستگاری

یکی دیگر از مسائلی که در خواستگاری بسیار مهم است رفتار شما در اولین جلسه آشنایی است . بنابراین اگر می خواهیدبه خواستگاری بروید دقت کنید در اولین جلسه خواستگاری بهترین نوع رفتار را داشته باشید و این مراسم راهمراه با خانواده خود انجام دهید و به صورت رسمی و سنگین انجام دهید و زمانی برای خواستگاری اقدام کنید که در شرایط روحی خوبی قرار داشته باشید.

وقت جلسه اول خواستگاری محدود است. از 45 دقیقه تا یک ساعت. معمولا کمتر و بیشتر از آن نتیجه بخش نیست. همواره صحبت های مهم در فرصت نه خیلی کوتاه و نه زیاد ارائه می شود.

رفتار در خواستگاری

چگونگی خواستگاری رفتن و آداب آن

زمان خواستگاری رفتن از قبل تعیین شود

قبل از رفتن به خواستگاری خانواده پسر باید نزد خانواده دختر تماس بگیرند و زمان و ساعت خواستگاری را با خانواده دختر هماهنگ کنند. این هماهنگی بسیار ضروری است زیرا اگر هماهنگی صورت نگیرد ممکن است خانواده پسر پشت در معطل شوند و برایشان سوء تفاهم ایجاد گردد و یا آن ها بپندارند خانواده دختر برایشان احترام قائل نیستند .

مراسم خواستگاری چگونه باشد

تعیین زمان دقیق خواستگاری رفتن

پس لازم است این هماهنگی برای اینکه خانواده دختر بتوانند شرایط خواستگاری و خانه را برای حضور خواستگاران مهیا کنند انجام گیرد تا مراسم خواستگاری به بهترین نحو ممکن صورت پذیرد.

بهتر است خواستگاری در ساعت 7-4 بعد از ظهر و یا ساعات اولیه شب برگزار گردد زیرا در این وقت روز همه اعضا خانواده دختر و پسر در خانه هستند و می توانند در خواستگاری شرکت کنند. 

 

منیع : نمناک



:: بازدید از این مطلب : 22
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 6 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

شاید این توصیه را شنیده باشید که: وانمود کن خوشحالی تا واقعا خوشحال شوی! معمولا زمانی که نیاز داریم اعتماد بنفس‌مان بیشتر شود این توصیه را می‌شنویم یا وقتی که می‌خواهیم روحیه‌مان تقویت شود.

به طور کل برای کاهش استرس یا تلقین افکار مثبت هم می‌گویند که لبخند بزنید و جملات مثبت را پیش خود تکرار کنید. اما آیا واقعا این وانمود کردن‌ها مفیدند یا مضر؟ در ادامه برای‌تان می‌گوییم چه زمانی تظاهر به شاد و خوشحال بودن به نفع‌تان است و چه زمانی نه.

لبخند مصنوعی بزنیم؟

چه زمانی تظاهر به شاد بودن خوب است و چه زمانی بد

شاید هر دو اینها را شنیده باشید: وقتی حال‌تان خوب نیست، زورکی لبخند زدن می‌تواند حال‌تان را بدتر کند و، ادای لبخند زدن و خندیدن را درآورید تا واقعا بخندید و شاد شوید! این را هم می‌دانید که هر دو توصیه پشتوانه‌ی علمی دارند؟ پس بالاخره کدام درست است؟!

در واقع هر دوی این توصیه‌ها درست‌اند و این موقعیت است که موضوع را کمی پیچیده می‌کند. وقتی شما به عنوان راهی برای سرکوب احساسات منفی خود لبخند می‌زنید ممکن است حال‌تان را بدتر کنید. همه‌ی ما گاهی وقتی که نیاز داریم (مثلا اجبارا درمیان جمع قرار می‌گیریم) این کار را می‌کنیم.

از آن طرف تحقیقات علمی نشان داده الکی لبخند زدن حتی به آدمهای افسرده کمک می‌کند احساس بهتری پیدا کنند. اما اگر شما بخواهید «همیشه» با لبخندهای مصنوعی و وانمود کردن به اندوهگین نبودن، ظاهر خود را جور دیگری نشان دهید می‌توانید مشکلات دیگری برای خود بتراشید.

ممکن است این احساسات غیرواقعی باعث شوند با احساسات واقعی و منفی خود کنار نیایید. اگر همیشه با یک لبخند تصنعی پیش اطرافیان‌تان ظاهر شوید، آنهایی که می‌توانند از شما حمایت کنند از کجا بدانند مشکلی دارید و نیازمند کمک و پشتیبانی‌شان هستید؟

در نتیجه از حمایتی که می‌تواند حال‌تان را بهتر کند محروم خواهید شد. پس هر وقت لازم بود می‌توانید لبخند بزنید اما هر وقت هم که توانستید خود واقعی‌تان باشید و احساسات حقیقی‌تان را بروز دهید و به آنها رسیدگی کنید.

اگر احساس‌تان خنثی‌ است یا فقط کمی احساس بد دارید، لبخند زدن می‌تواند کمک‌تان کند. در مطالعه‌ای از افراد خواسته شد ظاهرا لبخند بزنند و سپس ارزیابی شد که بعد از چند دقیقه چه احساسی دارند.

نتایج نشان داد لبخند زدن باعث شده بود کمی احساس مثبت پیدا کنند؛ در چنین مواردی لبخند مصنوعی این قابلیت را دارد که به لبخندی واقعی تبدیل شود. محققان عقیده دارند علت این اتفاق این است که ذهن و بدن با هم ارتباط برقرار می‌کنند.

از نظر روانشناسی ما با تماشا و حس رفتارهای خودمان (همانگونه که دیگران ما را می‌بینند)،طرز فکرمان را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهیم. بنابراین می‌توانیم با تظاهر فیزیکی یک احساس، آن را تشدید کنیم.

مثلا دانشمندان می‌گویند صاف و کشیده ایستادن می‌تواند احساس اعتماد بنفس بیشتری به شما بدهد.

در مطالعه‌ی دیگری از افراد خواسته شد مدادی را بین دندانها نگه دارند تا همان عضلاتی که هنگام لبخند زدن به کار گرفته می‌شوند، فعال شوند.

دانشمندان می‌خواستند بدانند آیا خود ِ عمل لبخند زدن موجب احساسات مثبت می‌شود یا اینکه وقتی به اجبار لبخند می‌زنیم به چیزهایی فکر می‌کنیم که ما را خوشحال می‌کنند و این افکار منجر به لبخند زدن می‌شوند. نتیجه این بود: حتی افرادی که به دلیل نگه داشتن مداد میان دندانها در حال لبخند زدن بودند، احساسات مثبت بیشتری پیدا کرده بودند.

برای تکمیل این مطالعات، تحقیقات دیگری نیز صورت گرفت و دانشمندان دریافتند باورهای ما در مورد لبخند زدن هم می‌تواند در احساسی که داریم تفاوت‌هایی ایجاد کند.

مطالعه‌ای در دانشگاه نورث وسترن نشان داد آنهایی که فکر می‌کنند لبخند، «بازتابی» از حس و حال خوب‌شان است اگر مکررا لبخند بزنند بیشتر احساس شادی خواهند داشت.

اما افرادی که تصور می‌کنند لبخند، «دلیل» شادی آنهاست نه نتیجه‌ و بازتاب شادی‌شان، اگر مکررا لبخند بزنند، تاثیر منفی خواهند گرفت!

اینجا نکته‌ی اصلی این است که اگر شما فکر کنید لبخند زدن حرکتی است که به دلیل داشتن حال خوب انجام می‌دهید، بیشتر لبخند زدن باید حال‌تان را بهتر بکند.

چه زمانی تظاهر به شاد بودن خوب است و چه زمانی بد

اما اگر فکر کنید لبخند زدن حرکتی است که صرفا برای داشتن ِ حال خوب انجام می‌دهید، تاثیر مثبتی از آن عایدتان نخواهد شد.

البته فراموش نکنید با وجود اینکه هر دو نوع لبخند می‌توانند مفید باشند اما همیشه لبخندهای واقعی برتری دارند.

اگر می‌توانید به چیزهایی فکر کنید که باعث شوند از صمیم قلب لبخند بزنید و شاد شوید پس این کار را بکنید و با تغییر طرز فکر و نگرش‌تان حال‌تان را خوب کنید و لبخند اصیل به لب‌های‌تان بیاورید.

اما اگر نمی‌توانید در عرض چند ثانیه خودتان را به این سطح از شادی برسانید، وانمود کردن به لبخند زدن به عنوان یک راه میانبر، اغلب مفید خواهد بود.

لبخند زدن علاوه بر فواید حسی و هیجانی می‌تواند استرس‌تان را نیز کنترل کند. یکی از بارزترین اثرات لبخند زدن این است که وقتی شما ژست مثبتی می‌گیرید، آن را سرایت می‌دهید.

حتما شنیده‌اید که می‌گویند: بخند تا دنیا به رویت بخندد! و این جمله کاملا واقعیت دارد. حتما تجربه داشته‌اید که حتی قدم زدن در کنار یک آدم خوشبین و شاد و خندان، حال‌تان را چقدر بهتر می‌کند.

نکته!

زورکی لبخند بزنید، اما فقط تحت شرایطی خاص! اگر اجبارا لبخند بزنید که جنبه‌ی مثبت افکارتان را تقویت کنید، واقعا نتیجه می‌گیرید چون باور دارید که لبخند شما بازتابی از حال خوب شماست.

اما اگر اجبارا لبخند بزنید تا از قبول احساسات منفی‌تان فرار کنید و از چیزهایی که حال‌تان را بد کرده‌اند غافل شوید یا اینکه فکر می‌کنید لبخند مصنوعی حقه‌ای برای شاد شدن است، مطمئن باشید این کار شما در بلند مدت باعث تشدید حال بدتان خواهد شد.

پس به هر حال همه چیز به باور و طرز فکرتان برمی‌گردد!

درمورد جملات تاکیدی مثبت چطور؟

تکرار جملات مثبت و تفکر مثبت نیز چیزی است که بسیار به آن توصیه می‌شود. در واقع این کار شیوه‌ای است که با یک سری باورها و تفکرات غیرواقعی در مورد خودتان و زندگی‌تان سعی می‌کنید این باورها را به واقعیت نزدیک‌تر کنید.

تکنیک جملات تاکیدی مثبت در سالهای اخیر رواج زیادی پیدا کرده است.

جملات تاکیدی مثبت می‌توانند تبدیل به شعارهای شخصی شوند و به عنوان راهی برای برنامه ریزی مجدد ضمیر ناخودآگاه و جایگزین کردن باورهای منفی با باورهای مثبت توصیه می‌شوند.

اما آیا این جملات موثرند؟ عده‌ای عقیده دارند آنهایی که جملات تاکیدی مثبت را بارها و بارها با خود تکرار می‌کنند فقط خودشان را گول می‌زنند و در بلند مدت هم هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیرند و یا حتی ممکن است به خود آسیب هم بزنند زیرا دچار نوعی خود فریبی می‌شوند.

آیا این عقیده درست است؟

چه زمانی تظاهر به شاد بودن خوب است و چه زمانی بد

جالب است بدانید وقتی پای جملات تاکیدی مثبت به میان می‌آید، حق با منفی‌باف‌هاست. تحقیقات نشان می‌دهد جملات تاکیدی مثبت در برخی موقعیت‌ها می‌توانند به ضررتان تمام شوند.

وقتی شما جملات مثبتی را با خود تکرار می‌کنید که واقعا عقیده‌ای به آنها ندارید یا حتی متضاد با باور واقعی‌تان هستند، ضمیر ناخودآگاه‌تان این جملات را پس می‌زند و در واقع، نسبت به این جملات مثبت، مقاوم‌تر شده و بیشتر دچار استرس خواهید شد!

بنابراین جملات تاکیدی مثبتی که اشتباهی باشند بیشتر مضرند تا مفید.

نکته‌ی اصلی اینجا این است که جملات تاکیدی مثبت زمانی آسیب می‌زنند که در شرایطی تکرارشان کنید که کاملا مخالف آن را باور دارید یا دست کم با آنچه واقعا قبول دارید فاصله‌ی زیادی دارند.

اما اگر جملات تاکیدی که با خود تکرار می‌کنید مورد قبول‌تان باشند یا عقیده داشته باشید که می‌توانند واقعی باشند، مطمئمنا به سودتان خواهند بود.

این تفاوت ظریف و مهم را باید میان جملات تاکیدی مثبت که مفیدند و جملات تاکیدی مثبت که بیشتر آسیب رسانند تشخیص دهید. جملات تاکیدی مثبتی که هم راستا با تفکر واقعی‌تان هستند، قدرت تاثیرگزاری زیادی دارند.

یک نمونه از جملات تاکیدی مثبتی که می‌تواند مضر باشد: مثلا کسی که در مورد ظاهرش حس خوبی ندارد و از خودش راضی نیست اگر مدام با خودش تکرار کند: من زیباترین زن روی زمین هستم، سودی نمی‌برد زیرا این جمله با احساس واقعی این فرد نسبت به خودش کیلومترها فاصله دارد و ضمیر ناخودآگاه او با او خواهد جنگید و این جمله‌ی تاکیدی مثبت بدون هیچ تاثیر مثبتی، موجب تشدید استرس خواهد شد.

درمورد تظاهر به خوش برخورد بودن چطور؟

پژوهش‌ها نشان می‌دهد برونگراها شادتر از درونگراها هستند و در زندگی نیز موفق‌ترند.

این می‌تواند خبر بدی برای افرادی که ذاتا درونگرا هستند باشند زیرا تمایل به برونگرا یا درونگرا بودن چیزی است که با آن متولد می‌شویم.

اما خبر خوب اینکه ما می‌توانیم این دو گرایش را به صورت هدفمند و با رفتار آگاهانه در برخی از موقعیت‌ها تغییر دهیم، این موضوع پشتوانه‌ی علمی نیز دارد.

در مطالعه‌ای محققان از درونگراها و برونگراها خواستند مانند برونگراها رفتار کنند و دریافتند درونگراها و برونگراها هر دو افزایشی در میزان شادی داشتند.

در این تحقیق، رفتار برونگرایانه به معنی رفتار با اعتماد بنفس و خوش مشرب بودن در موقعیت‌های اجتماعی بود که تقریبا یک ساعت تداوم داشته باشد.

این شرایط با مجبور کردن خود به تغییر چیزی که ذاتی است تفاوت دارد. مثلا درونگراها بعد از داشتن تعاملات اجتماعی نیاز به زمانی برای تنها بودن دارند و اگر این فرصت را پیدا نکنند، خسته و فرسوده خواهند شد.

اما اگر شما بیشتر درونگرا هستید با رفتاری بر پایه‌ی اعتماد بنفس ِ بیشتر و خوش برخورد بودن در موقعیت‌های اجتماعی، سود خواهید برد زیرا نه تنها با افراد بیشتری ارتباط برقرار می‌کنید و شبکه‌ی اجتماعی‌تان را گسترش می‌دهید بلکه احساس شادی و رضایت‌تان بیشتر شده و در نتیجه از میزان استرس‌تان کاسته خواهد شد.

چه زمانی تظاهر به شاد بودن خوب است و چه زمانی بد

اگر به نظرتان غیرواقعی می‌آید از مطالعه‌ی جالب دیگری برای‌تان می‌گوییم که نشان می‌دهد شما در این طرز فکر تنها نیستید.

در این تحقیق از افراد درونگرا خواسته شد پیش بینی کنند با رفتارهای برونگرایانه چقدر احساس شادی خواهند داشت، آنها باور داشتند با رفتارهای برونگرایانه‌تر نمی‌توانند چندان احساس بهتری پیدا کنند.

این باور می‌تواند توجیه کننده‌ی این موضوع باشد که افراد درونگرا معمولا برای بیرون آمدن از لاک خود چندان پذیرا نیستند و به سختی این کار را انجام می‌دهند چون نمی‌دانند یا تردید دارند که تلاش آنها برای برونگراتر بودن، پاداش خوبی برای‌شان دارد و می‌ارزد.

اما باید بدانید اگر تلاش‌تان را بکنید تا علی رغم اینکه برای‌تان دشوار است، برونگراتر باشید، از نتیجه‌ای که می‌گیرید شاد و راضی خواهید بود. این راهی بسیار موثر برای تسکین استرس درمورد درونگراهاست.

 

منبع : برترین ها



:: بازدید از این مطلب : 61
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 4 آذر 1397 | نظرات ()