نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

سلامت نیوز: در جلسه اول ویزیت روانشناسی و روانپزشکی، ما روانشناسان همیشه باید شرح مبسوطی از زندگی و مشکلات مراجعان‌مان بگیریم.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ،یکی از سوالاتی که باید پرسیده شود و من هم همیشه می‌پرسم، این است که تاکنون این مشکلات به قدری غیر قابل تحمل بوده که به فکر پایان زندگی خود بیفتید؟ آیا تا به حال به خودکشی فکر کرده‌اید؟ اگر مراجع پاسخ دهد، بله، سوال بعدی را می‌پرسم: آیا به راه‌های خودکشی هم فکر کرده‌اید؟ و باز هم اگر بگوید بله، سوال بعدی: آیا تا به حال اقدامی هم کرده‌اید؟ صرف نظر از اقدامات بالینی و درمانی بعدی که باید انجام دهیم، همیشه آن چند ثانیه آخری که منتظر پاسخ فرد هستم، جریانی سریع از فکرهای گوناگون از ذهنم می‌گذرد.

چرا این فرد به این نقطه رسیده است؟ چگونه است که حاضر است، یا دستکم به این فکر است که با پایان زندگی خود، بر رنج و مشکلاتش پایانی بزند؟ و من، به عنوان کسی که شاید آخرین پناه این فرد باشم، چه کمکی می‌توانم بکنم؟ در خلال درمان‌های روانشناختی و علوم اعصاب که روی فرد پیاده می‌کنم، جایی می‌رسد که در مقابل تمایل فرد به خودکشی، باید استدلال کرد و دلیل محکمی بر ضد این تمایل و به نفع ادامه زندگی به وی داد. به تجربه دیده‌ام که اگر فرد مقابل باورهای مذهبی داشته باشد، استدلال متقابل در مقابل تمایل خودکشی کار سختی نیست. کافی است از برخی باورهای دیگر مذهبی کمک گرفت و فرد را به چالش کشید.

می‌توان به راحتی به ناسازگاری خودکشی با باورهای مذهبی‌اش اشاره کرد، به رنج بیشتری که ممکن است، فرد پس از خودکشی بکشد و به نتیجه و عقوبت کار اشاره کرد. هرچند کار سخت، در مقابل فردی است که باور مذهبی ندارد، یا دست‌کم استدلال‌های کمک گرفته از مذهب، جذابیتی برایش ندارد. در سال‌های اخیر هم تعداد این افراد، حداقل در میان مراجعان من، به مرور زیادتر شده‌اند و واقعیت آن است که در مقابل این افراد نمی‌توان از ناسازگاری رفتار خودکشی و باورهای آنها استفاده کرد. حتی گاهی می‌بینم که باور آنها و خودکشی، اتفاقا کاملا سازگار و در یک سو هستند و عملا جای چندانی برای به چالش کشیدن فرد نیست. خب در مقابل این افراد چه باید بکنیم؟ آیا می‌توان رهایشان کرد؟ البته که نه. اینجا باید چه کرد؟ در این گونه موارد، به خصوص اگر فرد مقابل آدم علمی و نسبتا باهوشی باشد، از علم آمار و احتمالات و کمی هم زیست شناسی تکاملی کمک می‌گیرم و استدلالی را برایشان می‌آورم. اسم این استدلال را گذاشته‌ام استدلال خوش شانسی وجود. ادامه این استدلال را به شکلی که معمولا اتفاق می‌افتد، و با کمی ساده‌سازی، می‌نویسم.

من: می‌دانستی چقدر خوش شانسی؟

مراجع: اگر خوش شانس بودم این همه بدبختی نداشتم که.

من: ولی تو خیلی خوش شانسی.

مراجع: چرا؟

من: چون تو وجود داری. هستی. این شانس رو داشتی که به وجود بیای و زندگی رو تجربه کنی

مراجع: چه ربطی داره؟

من: بزار یک مثال برات بزنم. فرض کن من برم بیرون وسط خیابون یه دایره بکشم و از تو بخوام که شانس اینکه یه رعد و برق به این دایره بخوره رو حساب کنی. فکر می‌کنی این شانس چقدر می‌شه؟

مراجع: شاید یک بار در یک میلیون سال! و شاید یک بار در یک میلیارد رعد و برق در این منطقه!

من: و شاید کمتر. درسته؟ خب حالا بیا شانس به وجود آمدن خود تو رو بررسی کنیم. در نظر بگیر که برای اینکه تو به وجود بیای، حتما باید پدر و مادرت با هم ازدواج می‌کردند که کردند. اگر هر کدوم با فرد دیگری ازدواج می‌کردند، بچه‌دار می‌شدند، اما اون بچه دیگه تو نبودی. حالا از بین میلیون‌ها اسپرم پدرت و هزاران تخمک مادرت و میلیاردها حالت مختلفی که در ترکیب این‌ها ممکنه تشکیل بشه، اون ترکیبی برنده شده و به وجود اومده که در نهایت شدی تو! در نظر بگیر که چند بچه دیگر می‌تونست تشکیل بشه که نشده ولی بلیت به نام تو در اومده؟

مراجع: اوهوم!

من: در واقع احتمال و در نتیجه خوش شانسی تو باز هم بیشتر از این حرف‌هاست، اگر یک نسل عقب‌تر بریم و پدر بزرگ و مادربزرگ‌ها رو هم در نظر بگیریم. واقعا اگر همه این احتمالات و شانس‌ها رو برای این که تو به وجود بیای در نظر بگیریم، شاید به شانسی در حدود یک در هزارمیلیارد برسیم! این شانس به مراتب و میلیون‌ها بار کمتر از شانس اصابت رعد و برق به دایره وسط خیابونه!

مراجع: درسته. ولی که چی؟

من: همین قدم اول تو در رقابت با میلیاردها ترکیب دیگه، شانس آوردی و برنده شدی. تو این شانس رو آوردی که به دنیا بیای، زندگی کنی و تا اینجا برسی. همین شانس، همین بلیت، می‌ارزه به همه بدشانسی‌ها و مشکلات بعدی که داشتی و خواهی داشت. زنده بودن تو، بزرگترین شانس تو هست. یک خوش شانسی محض و کامل. بنابراین این شانس بزرگ رو نباید به راحتی از دست بدی. نباید این بلیت رو پاره کنی و بندازی دور! بی‌خیال شدن این شانس، و از بین بردن خودتم البته یک راه حله، ولی، خیلی راه حل گرونیه و کم فایده و نامعقول. کلی راه حل‌های دیگه است که فایدش بیشتره و هزینش کمتر. دوباره این شانس رو به خودت بده که از شانس بزرگ اولت همچنان استفاده کنی و راه حل‌های دیگر رو امتحان کنی!

و اما نتیجه

می‌دانید معمولا بعدش چه می‌شود؟ افراد فکر می‌کنند. همیشه دیده‌ام که چند ثانیه‌ای سکوت می‌شود، فرد به فکر فرو می‌رود و انگار کل زندگیش را، و حتی قبل از زندگیش را مرور می‌کند. بعد اتفاق بزرگتر می‌افتد: امیدوار می‌شود. وقتی مراجع من، به‌رغم همه مشکلاتش، و با وجود تمایل شدیدش به خودکشی، امیدوار می‌شود، می‌فهمم که اتفاق مهمی در وی رخ داده است. به اهمیت زندگی و زنده بودن پی برده است و به اهمیت تلاش کردن تا جایی که می‌تواند. این مراجع از نظر من نجات یافته است... درباره خودتان هم فکر کنید: چقدر خوش شانس بوده‌اید که هستید و یکبار از این دید هم به کل زندگی و زنده بودن نگاه کنید. دید قدرتمندی است، مگر نه؟

 منبع : سلامت نیوز

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , متخصص بالینی ,
:: بازدید از این مطلب : 58
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 30 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

سلامت نیوز: داشتن سبک زندگی سالم، مساله‌ای فراتر از تغذیه سالم و ورزش کردن منظم است. احساس کردن شادی و خوش‌بختی در زندگی روزمره می‌تواند بر سلامت عمومی همه انسان‌ها، تاثیر مثبت و خاصی بگذارد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت سلام دکتر، داشتن سبک زندگی سالم، مساله‌ای فراتر از تغذیه سالم و ورزش کردن منظم است. احساس کردن شادی و خوش‌بختی در زندگی روزمره می‌تواند بر سلامت عمومی همه انسان‌ها، تاثیر مثبت و خاصی بگذارد. بنابراین اگر می‌خواهید زندگی شادتری داشته باشید، حتما به این چند نکته دقت کنید.

 

اولین چیزی که در شروع روز به آن فکر می‌کنید، باید یک موضوع شادی‌بخش و پُرانرژی باشد. وقتی که هر روز صبح در آینه به خودمان نگاه می‌کنیم و به همه مسائلی فکر می‌کنیم که آزارمان می‌دهد، باقی روز را با ناراحتی می‌گذرانیم. بنابراین به خودتان تعهد بدهید که از فردا صبح، نگرش تازه‌ای درباره خودتان داشته باشید و به خودتان یادآوری کنید که شادی، اولین چیزی است که هر روز باید آن را لمس کنید.

 

برخی متخصصان  بالینی توصیه می‌کنند که صبح‌ها به‌جای کار کردن با تلفن همراه هوشمند یا تماشای تلویزیون، به موسیقی گوش دهید. می‌توانید از روز قبل، موسیقی‌های شادی‌بخش و خلاقانه‌ای را انتخاب کنید که به تقویت خُلق‌وخو کمک می‌کنند و احساس رهایی به روان شما می‌بخشند. اگر صبح‌ها وقت کمی برای گوش دادن به موسیقی دارید، باز هم بنشینید و حداقل به یک یا دو قطعه موسیقی گوش دهید.

 

نکته مهم دیگر این است که افکار منفی را از ذهن‌تان دور کنید. نباید درباره خودتان و انسان‌های دیگر، دائما منفی‌بافی کنید یا افکار مخربی داشته باشید. برخی فنون مدیتیشن می‌توانند در دور کردن افکار منفی از ذهن به شما کمک کنند. وقتی مدتی برای کنار گذاشتن افکار منفی با خودتان تمرین کنید، متوجه تغییرات زیادی می‌شوید.

 منبع :سلامت نیوز

 

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره آنلاین ,
:: بازدید از این مطلب : 21
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 26 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

اعتماد به نفس به میزان علاقه، اطمینان و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.

 اعتماد به نفس نقش بسزایی بر کیفیت زندگی، بهبود رشد شخصیتی و عملکرد فرد دارد، اعتماد به نفس از بعد رفتاری خودباوری فرد نسبت به خویش است که قابلیت و توانایی انجام دادن امور در هر سطحی را دارد.اعتماد به نفس

 

 اعتماد به نفس از بعد عاطفی نشانگر تسلط بر کنترل احساسات و عواطف است، افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند هنگام مقابله با مشکلات، آسیب ها و رنج ها کنترل هیجانات و احساسات برایشان راحت تر است و به دنبال حل مسئله هستند. این اشخاص خودآگاهی خود را افزایش می دهند و براساس این چارچوب، به بازسازی خود می پردازند.

 

فرد باید نظام باورش را تقویت کند و به این حس برسد که انسان بی همتایی است. الگوپذیری های مناسب داشته باشد و تا حد امکان نسبت به خود واقع گرا و مثبت اندیش باشد. از بعد انسانی و اخلاقی روابط خود با اطرافیان را تقویت کند و برای خود و دیگران ارزش قایل شود.

 

توصیه می شود فردی که به دنبال افزایش اعتماد به نفس است باید با مشاور و متخصص بالینی در ارتباط باشد و مشاوره آموزشی را پیش بگیرد

منبع : نمناک

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره آنلاین ,
:: بازدید از این مطلب : 19
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

استرس تاثیرات فراوانی بر انسان می‌گذارد. خواب آدمی را پریشان می‌کند، بر سلامت روان او اثر منفی می‌نهد و او را بیمار می‌کند. نتایج یک تحقیق جدید نشان می‌دهد که استرس می‌تواند به مغز هم آسیب برساند.

به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاری تسنیم، اینکه انسا‌ن‌ها گاهی دچار استرس بشوند و متحمل فشارهای روانی، پدیده عجیبی نیست. اما استرس مداوم می‌تواند بر جسم و روان انسان تاثیرات عمیقی داشته باشد.

استرس باعث خستگی ما می‌شود، ما را عصبی و زودرنج می‌کند و می‌تواند خواب ما را مختل کند. استرس دائمی حتی اشتهای انسان را کاهش می‌دهد و از میل جنسی انسان می‌کاهد.

افزون بر آن، استرس می‌تواند پیامدها و عوارض دیگری نیز به‌ همراه داشته باشد. استرس از جمله می‌تواند خطر بروز بیماری‌هایی همچون اختلال در گردش خون، اختلالات گوارشی نظیر ناراحتی معده و روده را افزایش دهد یا باعث بیماری دیابت، سکته قلبی و سکته مغزی شود.

 

تاثیر استرس بر مغز

اما تاثیر استرس بر مغز انسان چیست؟ گروهی از پژوهشگران و دانشمندان دانشکده پزشکی هاروارد در بوستون در ایالت ماساچوست به تحقیق درباره تاثیرات استرس بر مغز پرداخته‌اند.

در این تحقیق پژوهشگران روانشناسی بالینی بر روی بیش از دو هزار فرد میانسال به مدت هشت سال آزمایش کرده‌اند.

این افراد در آغاز این تحقیقات از چند منظر مورد آزمایش قرار گرفته‌اند؛ آزمایش‌هایی نظیر معاینه وضعیت روانی آنها. در عین حال قوه حافظه و قوه اندیشیدن این افراد مورد سنجش قرار گرفته است.

ورزش و گشت و گذار در طبیعت از راههای کاهش استرس است

افزون بر آن، پژوهشگران میزان کورتیزول موجود در خون این افراد را محاسبه کرده‌اند. از کورتیزول به عنوان هورمون‌ استرس‌زا سخن می‌گویند. در واقع استرس باعث افزایش سطح کورتیزول در خون آدم می‌شود.

 

نتایج پژوهش یاد شده نشان می‌دهد که افزایش کورتیزول در خون بر روی حافظه تاثیر می‌گذارد؛ هرچه مقدار کورتیزول در خون یک فرد بیشتر باشد، حافظه او ضعیف‌تر می‌شود. افزایش سطح کورتیزول در اثر افزایش استرس حتی می‌تواند باعث فراموشی شود.

دکتر جاستین ب‌. اکوفو-چویگویی، نویسنده ناظر بر این پروژه، درباره تاثیرات افزایش کورتیزول بر مغز می‌گوید: «پژوهش ما نشان می‌دهد که در افراد میانسال فراموشی و تحلیل مغز، پیش از آنکه علائم آنها نمایان شوند، آغاز شده‌اند.»

به باور این پژوهشگر، از این رو اهمیت بسیاری دارد که افراد راه‌هایی را برای کاهش استرس در زندگی‌شان بیابند؛ راه‌هایی مانند خواب کافی و ورزش منظم.

از آن گذشته با بهره گرفتن از تکنیک‌های آرامش‌بخش نیز می‌توان با استرس مقابله کرد. افرادی که در اثر استرس زیاد سطح کورتیزول خون‌‌شان بالا رفته است، می‌توانند به پزشک نیز مراجعه کنند. پزشکان در صورت نیاز می‌توانند با کمک دارو سطح کورتیزول خون ‌آن‌ها را کاهش دهند

منبع : تسنیم نیوز

 

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره آنلاین ,
:: بازدید از این مطلب : 30
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 24 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن می‌توان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغه‌های متعدد و گاه فلج‌کننده است.

سلامت روح و روان

سازمان جهانی بهداشت که هدف خود را دستیابی به عالی‌ترین سطح ممکن بهداشت برای همه مردم تعیین کرده، در اساسنامه خود در تعریف سلامت می‌گوید: «منظور از سلامت، حالت رفاه کامل جسمانی، روانی و اجتماعی است، نه صرفا فقدان بیماری یا علیلی.»

بر اساس این تعریف، فردی دارای سلامت روان است که: «توانمندی‌های خود را بشناسد و توانایی مقابله با استرس‌های روزمره را داشته باشد و به شکل مفید و موثری در جامعه مشارکت و فعالیت داشته باشد.»

هرچند بر اساس تعریف سازمان جهانی بهداشت، منظور از سلامت فقط بیمار نبودن نیست، اما هیچ راهکاری درباره اینکه چگونه می توان در تمام زمینه‌های جسمانی، روانی و اجتماعی رفاه را به دست آورد، ارائه نشده است.

البته پژوهشگران و محققان در هر دو میدان؛ یعنی بهداشت جسم و بهداشت روان، گام‌های جدی برداشته‌اند.

بروز احساسات باید به‌گونه‌ای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساس‌هایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد

اگر بخواهیم تعریفی سخت‌گیرانه برای روان سالم مطرح کنیم باید فردی را در نظر بگیریم که از هر نظر هیچ‌گونه مشکلی نداشته باشد و در شرایطی هم که در معرض استرس‌های گوناگون قرار می‌گیرد حتی به‌طور موقت، دچار مشکل نشود.

چنین افرادی علاوه بر اینکه از کیفیت زندگی خوبی برخوردارند و به خوبی زندگی می‌کنند، باید به سایر افراد در داشتن زندگی خوب کمک ‌کنند، در حالی که در جامعه امروزی، کمتر کسی را می‌توان یافت که با این تعریف، روان سالمی داشته باشد.

بیشتر افراد در برخورد با مسایل روزمره زندگی، علاوه بر اینکه مشکلاتی با شدت‌های مختلف را تجربه می‌کنند، دچار استرس‌ نیز می‌شوند. برخی از این مشکلات، زودگذر هستند و برخی نقشی ماندگارتر دارند.

اول، آرامش

بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن می‌توان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغه‌های متعدد و گاه فلج‌کننده است.

البته در دنیای امروز، هیچ‌کس بدون دغدغه و گرفتاری نیست، اما نکته مهم این است که فرد بتواند به درستی شرایط را ارزیابی و برای رفع و کاهش این نگرانی‌ها اقدام کند و در صورتی هم که مشکلات قابل‌ حل نیستند به‌گونه‌ای با آنها کنار بیاید، نه اینکه گرفتاری‌ها، عملکرد و زندگی او را تحت‌تاثیر قرار دهند و باعث سلب آرامش از او شوند.

دوم، مدیریت هیجان

از دیگر ویژگی‌های مهم سلامت روان، توانایی کنترل و بروز مناسب احساسات و هیجان‌ها است. بروز احساسات باید به‌گونه‌ای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساس‌هایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد.

همچنین انتظار می‌رود ذهن سالم بتواند محیط پیرامون خود را به‌درستی ادراک کند. انسان به کمک حواس پنجگانه، جهان را درک می‌کند، درکی که با واقعیت بیرونی هماهنگ است؛ چیزی نه بیشتر و نه کمتر از آن.

ممکن است تعجب کنید و بپرسید مگر ممکن است ادراک‌ها با واقعیت همخوان نباشند؟ بله! در برخی شرایط بیمارگونه، ممکن است فرد درکی درست از عالم خارج نداشته باشد، برای مثال صدایی بشنود یا چیزی ببیند که وجود خارجی ندارد.

البته این موضوع در صورتی غیرطبیعی خواهد بود که این مساله تکرار شود و بیش از یکی، دو بار اتفاق بیفتد.

بررسی رفتار، عینی‌ترین روشی است که با ارزیابی آن می‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد

سوم، شناخت

یکی دیگر از خصوصیات ذهن سالم، شناخت است. منظور از شناخت، مجموعه‌ای از توانایی‌های مغز شامل هوشیاری، توجه و تمرکز، حافظه، زبان و... است که هر فردی با توجه به شرایط خود از آن بهره‌مند است. سالم بودن این توانایی‌ها تامین‌کننده و نشانگر بخشی از سلامت روان ما هستند.

شاید در این نوشته همه خصوصیات یک روان سالم بیان نشده باشد، اما به بخشی از مهم‌ترین خصوصیات آن اشاره شده است.

همه توانایی‌ها و خصوصیات گفته شده خود را به صورت یک نماد بیرونی و عینی بروز می‌دهند که آن «رفتار» است.

بررسی رفتار، عینی‌ترین روشی است که با ارزیابی آن می‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد. بنابراین داشتن رفتاری متناسب با شرایط پیرامونی از اصلی‌ترین خصوصیت‌های نشانگر سلامت روانی افراد است.

شاید به همین دلیل است که علوم رفتاری همواره در کنار روانپزشکی و سلامت روان به عنوان علمی ذکر می‌شود که تلاش می‌کند با شناخت بهتر ذهن و مغز به سمت بهبود کیفیت زندگی و ارتقای سلامت حرکت کند.

 

منبع: تبیان

 

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره آنلاین ,
:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 23 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

آکاایران: متخصصان حوزه ی سلامتی معتقدند که بی تحرکی و یک جا نشستن مثل سیگار کشیدن برای سلامتی مضر است. با توجه به تعداد بیماری ها و آمار مرگ ومیر مرتبط با بی تحرکی باید گفت که یک جا نشستن، یکی از بدترین بلاهایی است که بر سلامتی مان می آوریم. اما بدتر از آن، کارهایی است که هنگام یک جانشینی انجام می دهیم؛ تصور کنید که دقایق ارزشمند اوقات فراغت را برای شبکه های اجتماعی اختصاص دهیم. برای برخی افراد، این دقایق به ساعت ها تبدیل می شوند. تحقیقات مختلف ثابت کرده اند که اعتیاد به شبکه های اجتماعی جزو بدترین عادت هایی است که افراد جامعه از لحاظ روانشناسی اجتماعی با آن روبه رو می شوند. در این مقاله ۶ تاثیری که شبکه های اجتماعی روی سلامت روان ما می گذارند را بررسی خواهیم کرد.

آکادمی پزشکی کودکان آمریکا در زمینه ی اثرات منفی شبکه های اجتماعی بر کودکان و نوجوانان هشدار داده است؛ کودکان در این فضا با احتمال «تهدیدات اینترنتی» و «افسردگی فیس بوک» مواجه هستند. البته بزرگ سالان در نسل های مختلف نیز با این خطرات روبه رو هستند. مطالعات گوناگون نشان داده اند که شبکه های اجتماعی برای سلامت ذهن زیان بار هستند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم.

۱. شبکه های اجتماعی اعتیادآور هستند

متخخصان هنوز به توافق نرسیده اند که آیا اعتیاد به شبکه های اجتماعی و اینترنت پدیده ای واقعی است یا خیر؛ بااین حال شواهدی وجود دارد که واقعی بودن این دو نوع اعتیاد را نشان می دهد.

در یکی از مطالعات، نتایج تحقیقات گذشته در زمینه ی «مشخصات روان شناختی، شخصیتی و استفاده از شبکه های اجتماعی» بررسی شد. محققان به این نتیجه رسیدند که «احتمال واقعی بودن اختلال اعتیاد به فیس بوک» وجود دارد؛ چراکه معیارهای اعتیاد مثل بی توجهی به زندگی شخصی، تمایل ذهنی، فرار از واقعیات، تعدیل و تغییرات خلق وخو، تحمل و پنهان کردن رفتارهای معتادگونه، در افرادی که بیش ازاندازه از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند نیز دیده می شود.

دانشمندان همچنین متوجه شدند که انگیزه استفاده ی مفرط از شبکه های اجتماعی بسته به شرایط مختلف، متفاوت است. افراد درون گرا و برون گرا به دلایل مختلفی از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند. برخی نیز به دلیل خودشیفتگی به این شبکه ها گرایش دارند. البته این موضوع به بررسی های جداگانه ای نیاز دارد.

تحقیقات دیگر همچنین تأیید کرده اند که افراد به نوعی عقب نشینی یا کناره گیری تمایل پیدا می کنند. مطالعاتی که چند سال قبل در دانشگاه سوانسی انجام شده نشان می دهند، نوعی علائم روانی عقب نشینی در افرادی که اینترنت را کنار می گذارند، دیده می شود. این مورد تنها به شبکه های اجتماعی محدود نمی شود و تمامی مدل های استفاده ی مفرط از اینترنت را در بر دارد.

تحقیقات بیشترِ انجام گرفته در این زمینه نشان می دهد، زمانی که این گونه افراد از اینترنت استفاده نمی کنند، نوعی اثرات فیزیولوژیکی اندک، اما قابل اندازه گیری را متحمل می شوند. فیل رید، نویسنده ی ارشد این مطالعات، دراین باره می گوید: «مدت هاست می دانیم افرادی که بیش ازاندازه به دستگاه های دیجیتال وابسته هستند، هنگام کنار گذاشتن آنها نوعی اضطراب را تجربه می کنند، اما درحالِ حاضر می بینیم که این اثرات روانی همراه با تغییرات واقعی در روان افراد ایجاد می شوند.» هنوز به طور قطع نمی توان گفت که این اثرات در نتیجه ی استفاده از شبکه های اجتماعی نیز ایجاد می شوند یا خیر؛ بااین حال شواهد بسیاری هستند که این ادعا را قوی تر می کنند.

۲. اندوه بیشتر و سلامتی کمتر

شواهد نشان داده اند که هرچه بیشتر از شبکه های اجتماعی استفاده کنیم، غمگین تر می شویم. تحقیقاتی در چند سال قبل نشان می داد که استفاده از فیس بوک با کاهش لحظه ای احساس خوشبختی و کاهش رضایت از زندگی در ارتباط است. هر چقدر که مدت زمان استفاده ی روزانه از فیس بوک بیشتر می شد، این دو متغیر نیز به همان نسبت کاهش می یافت.

محققان معتقدند که فیس بوک نوعی حالت انزوای اجتماعی ایجاد می کند که در سایر فعالیت های انفرادی موجود نیست. فیس بوک در ظاهر، منبع بسیار ارزشمندی برای برآورده ساختن نیازها فراهم می کند و این کار را از طریق امکان برقراری ارتباط آنی و لحظه ای انجام می دهد. یافته های اخیر نشان داده اند که تعامل با فیس بوک می تواند برای جوانان، نتایج منفی داشته باشد؛ جوانانی که باید با روابط اجتماعی موفق به فکر سلامتی و تقویت روحیه خود باشند، در عوض با استفاده از فیس بوک و شبکه های اجتماعی، تاثیر متضادی را ایجاد کرده و خود را تضعیف می کنند.

نتیجه ی بررسی های بیشتر نشان می دهد که استفاده ی مفرط از شبکه های اجتماعی با سطح گسترده تری از احساس انزوای اجتماعی در ارتباط است. تیمی از محققان، مدت زمان استفاده ی کاربران از برخی شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک، توییتر، گوگل پلاس، یوتیوب، لینکدین، اینستاگرام، پینترست، تامبلر، واین، اسنپ چت و ردیت را با رابطه ی آن با انزوای اجتماعی بررسی کردند. نتیجه ی این بررسی نشان داد هرقدر که کاربران بیشتر از این شبکه های اجتماعی استفاده می کنند، خود را از لحاظ اجتماعی منزوی تر می دانند. علم بر انزوای اجتماعی، یکی از بدترین زیان ها را از لحاظ فیزیکی و ذهنی به همراه دارد.

۳. مقایسه زندگی خود با دیگران

بسیاری از افراد در نتیجه ی استفاده ی مکرر از شبکه های اجتماعی تصور می کنند که به انزوای اجتماعی دچار هستند؛ درحالی که ممکن است با چنین مشکلی مواجه نباشند. بااین حال، همان طور که در بالا اشاره شد، اینکه افراد خودشان را منزوی اجتماعی بدانند، یعنی با یکی از بدترین مشکلات ذهنی روبه رو هستند.

عامل مقایسه از مهم ترین مواردی است که این احساس انزوای اجتماعی را ایجاد می کند. با نگاه کردن به جدیدترین پست های دوستان و آشنایان مان، ناخودآگاه خودمان را با آنها مقایسه می کنیم و درباره ی کیفیت زندگی خود قضاوت می کنیم.

در یکی از مطالعات، نحوه ی مقایسه کردن در دو جهت «رو به بالا» و «رو به پایین» بررسی شد؛ به بیان ساده تر، محققان قصد داشتند بدانند که ما با مقایسه کردن، خودمان را بهتر از دوستان مان می دانیم یا بدتر.

نتیجه ی این بررسی ها نشان داد که هر دو نوع مقایسه کردن باعث می شود که احساس بدی در افراد ایجاد شود. نکته ی جالب اینجاست که در زندگی واقعی، تنها درصورتی که زندگی دیگران را بهتر از خودمان بدانیم، احساس بدی را تجربه می کنیم. اما نتیجه ی این مطالعات نشان داد که در جهان شبکه های اجتماعی، هر نوع مقایسه کردن با علائم افسردگی در ارتباط است.

۴. حسادت و چرخه ی بدبختی

تقریبا همه ی ما می دانیم که مقایسه کردن در شبکه های اجتماعی به حسادت منجر می شود. اکثر افراد اعتراف می کنند که تعطیلات دوستان شان در مناطق گرمسیری یا رفتارهای مؤدبانه ی کودکان آنها، باعث حسادت می شود.

مطالعات نشان داده اند که شبکه های اجتماعی، احساس حسادت را تحریک می کنند. نویسنده ی یکی از مطالعات که حسادت و سایر احساسات منفی ناشی از فعالیت در فیس بوک را بررسی کرده بود، این طور می نویسد: «این حجم از حسادت که فیس بوک به تنهایی ایجاد می کند، حیرت انگیز است. این مسئله نشان می دهد که فیس بوک، شرایط لازمی را برای پرورش احساسات زشت فراهم می کند.»

محققان همچنین معتقد هستند که فیس بوک و سایر شبکه های اجتماعی می توانند چرخه ی بدبختی ایجاد کنند. احساس حسادت باعث می شود، افراد تلاش کنند تا ظاهر زندگی خود را بهتر جلو دهند؛ به همین دلیل نیز پست هایی از جنبه های مختلف زندگی خود به اشتراک می گذارند و این چرخه دائما ادامه پیدا می کند.

ارتباط بین حسادت و افسردگی ناشی از فیس بوک نیز بررسی شد. در نتیجه ی این بررسی ها مشخص شد که حسادت در رابطه ی بین افسردگی و فیس بوک نقش مهمی دارد؛ به بیان بهتر، زمانی که احساس حسادت کنترل شود، فیس بوک دیگر افسرده کننده نیست. با این اوصاف، حسادت بیشترین تأثیر را در ایجاد افسردگی ناشی از فیس بوک دارد.

۵. تصور می کنیم که شبکه های اجتماعی به ما کمک می کنند

متأسفانه با اینکه می دانیم شبکه های اجتماعی احساس ناخوشایندی را در ما ایجاد می کنند، اما باز هم به سراغ آنها می رویم. این حالت احتمالا به دلیل تأثیری است که با نام «خطای پیش بینی» شناخته می شود. فکر می کنیم که استفاده از شبکه های اجتماعی، مثل مصرف دارو می تواند به ما کمک کند؛ اما این طور نیست و در نهایت، باعث شکل گیری احساسات ناخوشایند در ما می شود. نتیجه ی این حالت ها باعث می شود، خطایی در توانایی پیش بینی واکنش های ما شکل بگیرد.

در یکی از مطالعات، احساسات افراد بعد از استفاده از فیس بوک و تصور خود آنها درباره ی احساسات شان مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه ی این تحقیقات نیز همانند مطالعات دیگر نشان می داد که افراد پس از استفاده از این شبکه ی اجتماعی، در مقایسه با افرادی که فعالیت های دیگری انجام می دهند، تقریبا همیشه احساس بدی پیدا می کنند. نکته ی جالب اینجاست که این افراد تصور می کنند، پس از استفاده از فیس بوک، احساس بهتری دارند. البته که چنین احساسی اصلا واقعی نیست و به الگوهای انواع دیگر اعتیاد شباهت دارد.

۶. داشتن دوستان بیشتر در شبکه های اجتماعی به معنای اجتماعی بودن شما نیست

تحقیقاتی که چند سال قبل انجام شده بود، نشان می دهد که تعداد بیشتر دوست ها در شبکه های اجتماعی، لزوما به این معنا نیست که زندگی اجتماعی بهتری دارید. این طور که به نظر می رسد، مغز ما می تواند تعداد مشخصی از افراد را به عنوان دوست بشناسد. علاوه براین، افراد باید تعاملات واقعی اجتماعی دارا باشند تا یک رابطه ی دوستی شکل بگیرد؛ صرفا داشتن رابطه ی مجازی کافی نیست.

بنابراین، با فعالیت در شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک، به یک فرد اجتماعی تبدیل نمی شوید. بررسی های مختلف نشان داده اند که احساس تنهایی با شمار زیادی از بیماری های جسمی و روحی در ارتباط است؛ به همین دلیل نیز برقراری روابط اجتماعی واقعی نقش بسیار مهمی در سلامتی افراد دارد. اوقاتی که با دوستان مجازی خود سپری می کنید، به اندازه ی دوستان واقعی تأثیر درمانی و آرامش بخشی ندارد.

البته منظور این نیست که شبکه های اجتماعی هیچ مزیتی ندارند. یکی از مهم ترین مزایای این شبکه ها، برقراری ارتباط از فاصله های بسیار دور است. علاوه براین، به ما کمک می کند، افرادی را پیدا کنیم که سال هاست نشانی از آنها نداریم.

اما استفاده از شبکه های اجتماعی برای پر کردن اوقات فراغت یا در زمان هایی که احساس خوبی ندارید، اصلا ایده ی خوبی نیست. مطالعات نشان داده اند که فاصله گرفتن از فیس بوک، حتی در کوتاه مدت، به بهبود سلامت روان ما کمک می کند. اگر احساس شجاعت می کنید، پیشنهاد می کنیم از شبکه های اجتماعی فاصله بگیرید و شاهد نتایج آن باشید. اما اگر باید از این شبکه ها استفاده کنید، حداقل اعتدال را رعایت کنید.

منبع : آکاایران

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره آنلاین ,
:: بازدید از این مطلب : 21
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 21 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

چرا برخی از افراد، از اعتمادبه‌نفس کاذب سود می‌برند و برخی دیگر بابت آن هزینه می‌دهند؟ استادان سه دانشگاه مطرح جهان، به این سؤال پاسخ می‌دهند.

فکر می‌کنید زندگی افرادی که از اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد بالایی برخوردارند، چگونه پیش می‌رود؟ آیا آن‌ها عموماً پاداش و ترفیع می‌گیرند و مورداحترام سایرین هستند؟ یا اینکه ما نمی‌توانیم به این افراد اعتماد کنیم و از همکاری با آن‌ها اجتناب می‌کنیم؟ تحقیقات استادان دانشگاه‌های نوتردام و نیویورک و یوتا نشان می‌دهد که پاسخ این سؤال، احتمالاً به نحوه‌ی ابراز اعتمادبه‌نفس این افراد بستگی دارد.

یکی از راه‌های ابراز اعتمادبه‌نفس، جملاتی است که به‌صورت شفاهی بیان می‌شوند. زمانی که ما چیزی را قضاوت می‌کنیم، اطمینان خود را از پیش‌بینی‌های احتمالی، با عبارات و ارقام خاصی نشان می‌دهیم (مثلاً من ۹۰ درصد مطمئن هستم)، یا عملکرد خودمان را نسبت به دیگران می‌سنجیم (من در زمره‌ی ۱۰ درصد افراد برتر قرار دارم). بسیاری از تحقیقاتی که در مورد اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد صورت می‌گیرند، به ابراز شفاهی اطمینان افراد می‌نگرند. زیرا این عبارات را می‌توان به‌وضوح با کارایی یا خروجی‌های واقعی افراد مقایسه کرد.

 

اما عبارات شفاهی، تنها راه ابراز اعتمادبه‌نفس نیستند. اغلب مردم، اطمینانی را که به شخص خود دارند، از راه‌های غیرکلامی، مانند زبان بدن و تن صدا نیز نشان می‌دهند. به‌عنوان‌ مثال، افراد با اعتمادبه‌نفس، متمایل‌اند رفتار مسلطی داشته باشند؛ آن‌ها بلند، غرا و سریع صحبت می‌کنند و معمولاً مکالمات را با بیان عقیده‌ی شخصی خود آغاز می‌کنند. به‌علاوه، سر خود را برای تأکید گفته‌هایشان تکان می‌دهند و به‌طورکلی، حضور وسیع‌تری در اتاق دارند. آن‌ها قدرتمند و متفاوت با سایرین به نظر می‌رسند. بااین‌حال این روش‌های ابراز غیرشفاهی اعتمادبه‌نفس، همیشه به‌درستی درک نمی‌شود؛ زیرا مسائلی مانند فرهنگ و مضمون می‌توانند رفتار انسان‌ها را تحت مفاهیم مختلفی تعبیر کنند.

 

هر دو کانال ارتباطی اعتمادبه‌نفس (کلامی و غیرکلامی)، تا حد بسیار زیادی در جلب‌توجه مثبت مردم و نفوذ در آن‌ها تأثیرگذارند. طبق یک فرضیه (پیش‌فرض فرضیه کالیبراسیون)، ما عموماً تصور می‌کنیم که مردم، از سطح اعتمادبه‌نفس خود آگاهی دارند. همچنین، فرض را بر این می‌گذاریم که آن‌ها، اعتمادبه‌نفس خود را صادقانه ابراز می‌کنند (این موضوع، یکی از سوگیری‌های متداول نسبت به واقعیت است)؛ مگر اینکه برخی شرایط خاص، خلاف این موضوع را نشان دهد. به همین علت وقتی‌ که با اعتمادبه‌نفس دیگران روبرو می‌شویم، متمایلیم که آن را قانع‌کننده و قابل توجیه بدانیم.

 

اما گاهی اوقات، ما اطلاعات دیگری به‌دست می‌آوریم که حاکی از اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد بالا و غیرواقعی فرد مخاطب است. در این شرایط، ما پیش‌فرض اولیه‌ی خود را تغییر می‌دهیم و دومین فرض یا گمان خود را باور می‌کنیم: شاید فرد مخاطب، بیش‌ازحد مطمئن صحبت کرده یا زبان بدن او اطمینانی را نشان داده است که واقعیت ندارد. در این شرایط، نتایج تحقیقاتی که در مورد پیامدهای اعتمادبه‌نفس کاذب صورت گرفته‌اند، کمی پیچیده‌تر می‌شوند.

 

به گزارش از چند تحقیق، زمانی که اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد در طول یک فعالیت گروهی دیده می‌شود، به شهرت و اعتبار فرد لطمه‌ای نمی‌زند. بیایید این نتیجه را به‌صورت ساده‌تری توضیح بدهیم: فرض کنیم شخصی مدعی است که عملکرد فوق‌العاده خوبی دارد، اما بعداً در عمل مشخص می‌شود که به همان اندازه عالی نیست. در این صورت موقعیت اجتماعی او در گروه، نسبت به فردی که مطابق با استانداردها عمل کرده، آسیب چندانی نمی‌بیند. به همین علت روانشناسان بالینی  می‌گویند: «مزایای اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد، به هر قیمتی، از هزینه‌های آن بیشتر است

 

اما تحقیقات دیگری، با استناد به تصاویر و ویدیوهای مردم، نشان می‌دهند که شاهدان عینی و متقاضیان شغلی که به‌صراحت اعتمادبه‌نفس بسیار بالایی را ابراز می‌کنند، پس‌ از اینکه اطلاعات بیشتر، خلاف گفته‌های آن‌ها را ثابت می‌کند، اعتبار خود را به‌شدت از دست می‌دهند. به نظر می‌رسد که این افراد با ابراز فروتنی، اعتبار خود را تا حد بیشتری حفظ می‌کنند.

 

در یک‌سری از مطالعات که اخیراً در ژورنال روانشناسی شخصیتی و اجتماعی (Journal of Personality and Social Psychology) منتشر شده، الیزابت تنی استادیار دانشکده‌ی مدیریت دانشگاه یوتا، ناتان میکل محقق دانشگاه نوتردام و دیوید هانساکر دکتر و محقق دانشگاه نیویورک، به بررسی علت نتایج متناقض تحقیقات پیشین پرداختند. در تحقیقات جدید، محققان به یک الگوی جالب پی بردند؛ تحقیقاتی که در گذشته در مورد نتایج رفتار فردی در میان یک گروه صورت گرفته بود، عمدتاً حاکی از ابراز اعتمادبه‌نفس غیرکلامی بوده‌اند. در حالی‌ که مطالعاتی که روی تصاویر و فیلم‌ها متمرکزشده بودند، حاکی از بیان مستقیم و گفتاری اعتمادبه‌نفس بودند. به همین علت، محققان موضوع دیگری را مورد آزمایش قرار دادند: آیا شیوه‌ی اظهار اعتمادبه‌نفس، روی عواقب آن تأثیر می‌گذارد؟

 

در اولین مرحله از تحقیقات، استادان دانشگاه از ۴۴۴ شرکت‌کننده‌ی آنلاین درخواست کردند که بین دو نامزد احتمالی برای همکاری در یک وظیفه، یکی را انتخاب کنند؛ یکی از نامزدها، فردی مطمئن و با اعتمادبه‌نفس و نفر دوم، شخصی محتاط بود. درصد بالایی از شرکت‌کنندگان، فردی را برای همکاری انتخاب کرند که به عملکرد خود اطمینان داشت. این نتایج، صرف‌نظر از این بود که نامزد مربوطه، اعتمادبه‌نفس خود را به‌صورت شفاهی و واضح بیان کند، یا شرکت‌کنندگان از طریق فیلم و تصاویر به اطمینان خاطر بالای او پی ببرند. پس‌ از این انتخاب، شرکت‌کنندگان اطلاعات مفیدی را دریافت کردند که به آن‌ها کمک می‌کرد اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد متقاضی را تشخیص بدهند. این اطلاعات ثابت می‌کرد که تمام نامزدها، از عملکرد متوسطی برخوردارند.

 

در این مرحله، یعنی پس از آشکار شدن عملکرد واقعی متقاضی، نتایج به‌طرز محسوسی تغییر کرد. اگر نامزد منتخب، اعتمادبه‌نفس خود را به‌طور شفاهی و از طریق کلام ابراز کرده بود، اعتبار خود را به‌شدت از دست می‌داد و شرکت‌کنندگان کمتری خواهان همکاری با او بودند. درواقع شرکت‌کنندگان ترجیح می‌دادند با نامزد محتاط همکاری کنند. از طرف دیگر، اگر نامزد منتخب، اعتمادبه‌نفس خود را به‌طور غیرمستقیم نشان داده بود، مزیت و اعتبار خود را از دست نمی‌داد و همچنان، موردعلاقه‌ی شرکت‌کنندگان بود.

 

 

محققان این آزمایش را با نامزدهای زن و مرد، با دو نوع مختلف از وظایف (یک آزمون عاطفی IQ و حدس زدن سن غریبه‌ها بر مبنای عکس آن‌ها) تکرار کردند. نتایج مطالعات، الگوهای قبل را تائید می‌کرد. در ابتدای کار، نامزدها همیشه از اعتمادبه‌نفس بالا سود می‌بردند. اما اگر عملکرد آن‌ها مطابق با انتظارات مردم نبود، کانال ارتباطی (گفتاری/رفتاری) یک عامل مهم و تعیین‌کننده در خصوص سطح مطلوبیت نامزدها به شمار می‌رفت.

 

استادان دانشگاه در مطالعات بعدی خود، این تست‌ها را با ۲۵۶ دانشجوی دوره‌ی کارشناسی تکرار کردند. به برخی از این دانشجویان، اجازه داده شد که با نامزدها ملاقات کنند، از آن‌ها سؤالاتی را بپرسند و رفتار غیرکلامی آن‌ها را مشاهده کنند. گروه دوم از دانشجویان، فقط شرایط رفتاری نامزدها را (با همان عبارات مطالعات اول) شنیدند. حالا محققان شاهد نتایج قوی‌تری بودند

 

 

   چگونه اعتماد به نفس واقعی به دست آوریم

چرا کانال ارتباطی، چنین نقش مهمی در معتبر یا نامعتبر دانستن اعتمادبه‌نفس کاذب ایفا می‌کند؟ یکی از ویژگی‌های رفتارهای غیرکلامی این است که آن‌ها مثل عبارات شفاهی و گفتاری، به‌وضوح به یک ادعای خاص و دروغین دلالت نمی‌کنند. محققان می‌خواستند تأثیر این موضوع را نیز موردبررسی قرار دهند.

مطالعات بعدی با حضور ۴۶۲ شرکت‌کننده‌ی آنلاین برگزار شد. درست مانند اولین مجموعه‌ی تحقیقات، بازهم از شرکت‌کنندگان خواسته شد که بین دو نامزد همکاری، یکی را انتخاب کنند. پس‌ از آنکه مشخص شد کیفیت عملکرد نامزدها، پایین‌تر از سطح ادعای آن‌ها است، محققان برای شرکت‌کنندگان توضیح دادند که نامزدها اعتمادبه‌نفس کاذب در خصوص توانایی‌ها و قابلیت‌های خود را کاملاً انکار می‌کنند. نتایج نشان می‌داد که انکار اعتمادبه‌نفس کاذب رفتاری، بیش از انکار اعتمادبه‌نفس کاذب گفتاری، پذیرفته می‌شود. این نتایج، نکته‌ی مهمی را ثابت می‌کرد: افرادی که اعتمادبه‌نفس بالای خود را به‌صورت رفتاری نشان داده بودند، در صورت انکار این مسئله، مزیت بسیار بالایی نسبت به سایر افراد ِ با اعتمادبه‌نفس گفتاری به‌دست می‌آوردند؛ یا به‌عبارت‌دیگر، انکارپذیری ماجرا، یک مزیت مهم برای افرادی محسوب می‌شد که اعتمادبه‌نفس کاذب خود را از کانال‌های رفتاری ابراز می‌کردند.

 

محققان در مطالعات بعدی نیز شواهدی یافتند که حاکی از اهمیت کانال ارتباطی و قانع‌کننده بودن انکار بودند. آن‌ها در مطالعات جدید، از پارادایم قاضی – مشاور استفاده کردند. ۳۰۲ دانشجوی دوره‌ی کارشناسی رشته‌ی مدیریت و کسب‌وکار، باید به‌عنوان مدیرانی عمل می‌کردند که وظیفه‌ی ارزیابی مشاوران را به عهده داشتند. این مشاوران، اطمینان و اعتمادبه‌نفس یا محتاط بودن خود را در یک ویدیوی ضبط‌شده، اظهار کرده بودند. ادعای آن‌ها، در سطوح مختلفی بیان‌ شده بود؛ به‌نحوی‌ که اگر بعدها ادعای خود را منکر می‌شدند، باورپذیری انکار آن‌ها در درجات مختلفی رده‌بندی می‌شد. به‌عنوان‌مثال، در یکی از شرایط موردبحث، مشاوران اعتمادبه‌نفس بالا یا پایین خود را از طریق یک ویدیوی بدون صدا نشان می‌دادند، که به‌نوعی رفتار غیرکلامی آن‌ها محسوب می‌شد (به‌عنوان‌مثال سر تکان دادن برای تائید مسئله و نظیر آن).

 

این مطالعات، نتایج تحقیقات قبلی را تکمیل کرد. اعتمادبه‌نفس، تا زمانی که قصور یا نادرستی ادعای فرد ثابت نشده بود، یک ویژگی شخصیتی سودمند و پرمنفعت بود؛ اما اگر این قصور یا نادرستی آشکار می‌شد، مشاورانی که از اعتمادبه‌نفس بسیار بالا و کاذب برخوردار بودند؛ هزینه‌ی زیادی متحمل می‌شدند. اما افرادی که اعتمادبه‌نفس خود را از راه‌های غیرکلامی ابراز کرده بودند (که تا حد بیشتری قابلیت انکار داشت)، کلیه‌ی سود و مزایای اولیه را از دست نمی‌دادند.

 

چرا برخی از مردم، به خاطر اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد خود هزینه می‌دهند و برخی دیگر نه؟ مطالعات بالا، یکی از دلایل این امر را اثبات می‌کند. به یاد داشته باشید که وقتی مردم، اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد بالای خود را در مورد دانش و توانایی‌های فردی، به‌صورت غیرکلامی بیان می‌کنند، پاسخگو نگه‌داشتن آن‌ها، کار سخت‌تری است. بسیار مهم است که نشانه‌های رفتاری آن‌ها را تشخیص بدهیم، نظیر بلند حرف زدن یا بالا و عقب نگه‌داشتن سر، یا تلاش برای مسلط شدن بر مکالمات. به‌این‌ترتیب می‌توانیم از نفوذ و تأثیر افرادی که از اعتمادبه‌نفس کاذب برخوردارند، اجتناب کنیم. به‌علاوه می‌توانیم با پرسیدن سؤالات خاص، اعتمادبه‌نفس همکارانمان را ارزیابی کرده و صحت ادعای آن‌ها را در طول زمان بسنجیم.

منبع : زومیت

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره آنلاین ,
:: بازدید از این مطلب : 21
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

نتایج تحقیقات نشان می‌دهد کارآفرینان بیش از بقیه‌‌ی مردم در معرض بیماری‌های روانی هستند. این بیماری‌ها در صورت درمان نشدن، خسارات جبران‌ناپذیری خواهند داشت.

مرگ آنتونی بوردن، آشپز و اینفلوئنسر معروف آمریکایی بر اثر خودکشی، زنگ خطر دیگری را برای فعالین دنیای کسب‌وکار به صدا در آورد. زنگ خطری که از بحرانی جدی با نام بیماری‌های روانی خبر می‌داد و لزوم توجه به دلایل و پیدا کردن درمان برای آنها را بیش از پیش مشخص می‌کرد. لیزا هریس، یکی از نویسندگان وبسایت entrepreneur است که تجربه‌ی کارآفرینی و البته دست و پنچه نرم کردن با بیماری‌‌های روانی را دارد. او در این مقاله به تشریح داستان خود و راه‌حل‌هایی برای برون‌رفت از این بحران می‌پردازد.

من در طول هفت سال تجربه‌ی مدیریت استارتاپ، تقریبا تمام احساسات کارآفرینی را درک کردم: آدرنالین رونمایی از استارتاپ، انرژی آرام‌بخش جریان ثابت کارها، شکنندگی، وحشت‌زدگی و عصبی بودن از کار کردن تا ساعت ۲ صبح، ترس از برملا شدن حقیقت زمانی که با وجود تمام نگرانی، مجبور بودم انرژی مثبت به مشتریان تزریق کنم؛ غم و اندوه شکست و حتی راحتی پس از شکست و در نهایت این سوال بحرانی که اگر این کار را نکنم چه کاری انجام خواهم داد؟

البته تاریخچه‌ی مشکلات و بیماری‌های روانی من طولانی‌تر از رزومه‌ی کارآفرینی است. من از زمان کودکی با افسردگی و اضطراب دست و پنچه نرم کرده‌ام. مدتی را در بیمارستان بستری بودم. علاوه بر آن سابقه‌ی تحصیلی من نشانه‌هایی از بیش‌فعالی (ADHD) را نیز نشان می‌دهد. در واقع موفقیت‌های تحصیلی من پوششی روی به‌هم‌ریختگی عاطفی و عدم سازمان‌دهی روانی من بوده است. من همیشه تصور می‌کردم که ذهن یاغی‌ام من را به‌عنوان فردی پیشرو در دنیای استارتاپ تثبیت خواهد کرد. اما بعدا متوجه شدم که مشکلات روانی من در این دنیا عجیب و نایاب نیستند.

گروه‌های بزرگ از دانشمندان شامل روانشناسان بالینی ، اقتصاددانان، متخصصین مدیریت و اساتید دانشگاه‌های کسب‌وکار همیشه در حال تحقیق روی سلامت روانی کارآفرینان هستند. آنها به یک نتیجه‌ی نهایی رسیده‌اند: اختلالات روانی نه تنها در میان کارآفرینان شایع است، بلکه به نوعی موتور محرکه‌ی آنان نیز محسوب می‌شود. مایکل فریمن، مربی مدیریت برای کارآفرینان و پروفسور روانپزشک دانشگاه کالیفرنیا در سان‌فرانسیسکو در این مورد می‌گوید: «این شرایط سلامت روانی، با ویژگی‌های مثبت ترکیب می‌شوند و موجب پیشرفت و برتری کارآفرینان خواهند شد. به‌عنوات مثال وقتی شما بیش‌فعال باشید، دو خصیصه‌ی مثبت نیاز به سرعت و علاقه به اکتشاف را در خود دارید. در نتیجه بدون گرفتار شدن در پروسه‌های آنالیز و بررسی، با اشتیاق و علاقه کار خود را پیش خواهید برد.»

بیش فعالی یکی از اختلالاتی است که تاثیر زیادی روی کارآفرین شدن افراد دارد

نتایج تحقیقات اخیر فریمن و تیمش نشان می‌دهد که کارآفرینان سطوح بالاتری از بیش فعالی، افسردگی و مصرف دارو را تجربه می‌کنند. یک تحقیق دیگر ارتباطی نزدیک بین تمایلات کارآفرینی و صفاتی شبیه به اختلال دوقطبی بودن را نشان می‌دهد. شری جانسون، متخصص اختلال دوقطبی و پروفسور روانپزشکی دانشگاه کالیفرنیا، برکلی یکی از افراد حاضر در این تحقیق بوده است. او در این باره می‌گوید:

 یکی از نتایج ثابت تحقیقات ما این بود که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی تمایل و جاه‌طلبی بیشتری برای حرکت و پایداری در مسیر اهداف خود دارند.

ژن افسردگی و محیط

نکته‌ی مهم این که شناخت علائم و خصوصیات، به‌معنای تشخیص کامل بیماری نیستند. در واقع کشف ارتباط بین بیماری‌های حتمی و تشخیص داده شده‌ی روانی با کارآفرینی هنوز در ابتدای راه خود قرار دارد؛ البته دانشمندان در حال پیشرفت در این زمینه هستند. به بیان دیگر تحقیقات گفته شده تنها افرادی که علامت بیماری دارند (و لزوما بیمار شناخته نمی‌شوند) بررسی شده‌اند. یک تحقیق علمی جامع که نتایج آن سال گذشته در IZA Institute of Labor Economics به چاپ رسید، روی اختلالات روانی دانشجویان تمرکز داشت. در این تحقیق ۹۸۰۰ دانشجوی هلندی مورد بررسی قرار گرفتند و مشخص شد دانشجویانی با علائم بیش‌فعالی،‌دو برابر دیگران پتانسیل راه‌اندازی کسب‌وکار دارند. البته موفقیت این افراد بررسی نشده و موضوع تحقیقی دیگر خواهد بود.

پس از بررسی عامل اختلالات روانی روی کارآفرین شدن افراد، به این سوال معکوس می‌رسیم که کارآفرینان تا چه حد در معرض ابتلا به اختلالات روانی هستند؟ اطلاعات کلی و بررسی‌های اجمالی نشان می‌دهد که این افراد بیش از عموم جامعه در معرض اختلالات هستند البته نتایج علمی محکمی در این زمینه منتشر نشده است.

تجربه‌ی اختلالات و علائم بیماری‌های روانی در کارآفرینان بیشتر است

فریمن و تعدادی از همکارانش برای بررسی این مورد، مطالعه‌ای روی ۲۴۲ کارآفرین و ۹۳ نفر فرد معمولی (گروه کنترلی) انجام دادند. تقریبا نیمی از کارآفرینان حداقل یک شرایط خاص روانی را گزارش کردند و این آمار بسیار بیشتر از آمار گروه کنترلی بود. بعلاوه کارآفرینان از سابقه‌ی بیماری روانی در خانواده‌های خود گفتند که می‌تواند دلیلی بر به ارث بردن خصوصیت‌های کارآفرینی و همچنین اختلالات روانی باشد. نتایج تحقیقات فریمن و تیمش امسال در مجله‌ی Small Business Economics چاپ شد اما پیش از آن در سال ۲۰۱۵ پیش‌نویسی از آن منتشر شد تا بحث و مکالمه پیرامون کارآفرینی و سلامت روانی را رواج دهد. فریمن در این باره می‌گوید:

هدف اصلی من این بود که آگاهی را در مورد سلامت روانی در میان کارآفرینان افزایش دهم. تمرکز اصلی نیز بر آن دسته از افرادی بود که در حال حاضر از این مشکلات رنج می‌برند. در نهایت می‌خواستم آنها متوجه مشکلات خود شده و در صورت نیاز، از دیگران کمک بگیرند.

بیماری‌های روانی

نکته‌ی روشن این که برخی بیماری‌های روانی در صورت بررسی و درمان نشدن، خسارات جبران‌ناپذیری خواهند داشت. در مثالی از پیچیدگی این اختلالات، خوش‌بینی زیاد برای کارآفرینی که به سرمایه‌گذار مراجعه می‌کند مفید است؛ اما همین خوش‌بینی در سطوح بالا باعث اشتیاق بیش از اندازه و مخرب خواهد شد. بعلاوه، اختلال دوقطبی شدید در کارآفرینان آنها را به سمت گگی شدید سوق می‌دهد که برای یک رهبر کسب‌وکار اصلا مفید نخواهد بود. فریمن در مورد کنار آمدن بامی‌گوید:

برخی روزها به این حس می‌رسید که هیچ چیز شما را خوشحال نمی‌کند. انگیزه خود را از دست داده‌اید و از سطح انرژی به پایین‌ترین حالت خود رسیده است. این شرایط را به عنوان افسردگی بپذیرید و با آن کنار بیایید. این رفتار، مسئولیت‌پذیری شما در برابر خودتان، سرمایه‌گذاران، کارمندان و خانواده را نشان می‌دهد.

با پیشرفت یافته‌های دانشمندان در مورد تاثیر سلامت روانی روی وضعیت کارآفرینان و پیشرفت آنها، خود دنیای کسب‌وکار نیز در حال دست و پنجه نرم‌کردن با مشکلات این نوع از سلامت است. در پست‌های وبلاگی و مقالات کارآفرینان، آنها به وفور در مورد کلنجار رفتن با اضطراب، افسردگی و علائم خودکشی صحبت می‌کنند. این روند با تراژدی‌های خودکشی افراد زیادی در دنیای استارتاپ‌های فناوری شدت گرفته است و البته، موج عظیمی از خوش‌بینی و امیدواری به عنوان جبهه‌ی مقاومت در برابر آن عمل می‌کند.

صحبت کردن و روشن‌گری در مورد این حقایق، مسیر را برای حل آنها و پیشگیری از مشکلات بزرگتر هموار می‌کند

متخصصان بر این باورند که فضای باز و صحبت کردن راحت در مورد اختلالات روانی برای همه‌ی افراد جامعه مفید است. به بیان دیگر با افزایش روشنگری‌ها، درگیر بودن با مسائل سلامت روانی و از طرفی سودبخش بودن اختلالات آن به موردی عادی میان کارآفرینان تبدیل شده و در نتیجه‌ی آن، کمک گرفتن در این موارد، دیگر مسئله‌ای عجیب و غریب نخواهد بود. از نظر فریمن قدم بعدی این است که سرمایه‌گذاران را به کنار آمدن با این حقایق تشویق کنیم.

نور خورشید و سلامت ذهن

جانسون معتقد است که انکوباتورها و دانشکده‌های کسب‌وکار باید تمرکز بیشتری روی ارائه‌ی پشتیانی سلامت روانی به کارآفرینان داشته باشند. او معتقد است پرداختن به این مسائل در دوران آموزش کسب‌وکار باید بیشتر شود. بعلاوه سرمایه‌گذارها و زیرساخت‌های حقوقی باید آگاهی بیشتری در این باره داشته باشند و در نهایت راهنماهای آموزشی بیشتری باید تدوین شود.

جان ویکلاند، پروفسور کارآفرینی در دانشکده‌ی کسب‌وکار دانشگاه سیراکوز و محقق کارآفرینی و بیش‌فعالی است. او در این‌باره تلاش‌های عمیق‌تری کرده و از برنامه‌ی خود می‌گوید:

من در فکر راه‌اندازی یک انکوباتور برای افرادی با ویژگی‌های متفاوت روانی هستم. از نظر من همه‌ی انکوباتورهای کنونی شبیه به هم هستند و تنها به قشر خاصی از مردم خدمت‌رسانی می‌کنند.

در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که راه پیش رو هم در زمینه‌ی تحقیقات و هم عملکرد، طولانی خواهد بود. هریس به عنوان کارآفرینی که خودش با مشکلات روبرو بوده، از این حقیقت که این اختلالات عمومی هستند و البته تلاش برای حل آنها ادامه دارد، خوشحال است. فریمن در انتهای صحبت‌هایش با هریس به نکته‌ی جالبی اشاره می‌کند:

اکثر مردم کارآفرینی نمی‌کنند و کسب‌وکار جدید راه‌اندازی نمی‌کنند. همه می‌دانند که کارآفرین شدن نیاز به کمی دیوانگی دارد.

 

منبع :  زومیت

 

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره آنلاین ,
:: بازدید از این مطلب : 26
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 18 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

اگرچه مدتی است که به سلامت روان بها داده شده و دیگر چون سابق افراد نسبت به آن موضع نمی‌گیرند، اما هنوز به‌طور کلی فقر سواد سلامت روان در جامعه برطرف نشده است. بر همین اساس حتی به شوخی هم شاهد انگ زدن به شهروندانی هستیم که به روانشناس و روانپزشک مراجعه می‌کنند.

 

بیرشک، روانشناس، درباره انگ زدایی از بیماری‌های روحی، می‌گوید: هنوز بسیاری افراد وقتی بحث مراجعه به روانشناس و مشاوره به میان می‌آید گارد می‌گیرند، حتی اگر مراجعه هم داشته باشند معمولا دوست ندارند این مساله را مطرح کنند. برای اینکه هنوز این ذهنیت وجود دارد که افراد دیوانه به روانشناس و روانپزشک مراجعه می‌کنند، در حالی که بزرگ‌ترین برداشت ناصحیح همین است. در واقع همین چیزها باعث شده که افراد دچار ترس شوند و به روانشناس و روانپزشک مراجعه نکنند.

بیشتر مردم از اینکه فردی به روانشناس مراجعه کند متاسف می‌شوند و پیش خود می‌‌گویند حتما مشکل روحی و روانی داشته که به روانشناس مراجعه کرده است.

 

به نظر شما دلیل عدم کارایی روانشناسی و مراجعه نکردن بعضی از افراد به روانشناس چیست؟

 

یکی از مشکلات و معضلاتی که در بحث سلامت روان جامعه مطرح می‌شود، مساله انگ و برچسب بیماری‌های روانی روی افراد است. شاید در مورد بیماری‌های جسمانی به این شدت مساله انگ زدن وجود نداشته باشد، آن هم برای اینکه مردم آن را به عنوان مشکل جسمانی می‌دانند، اما وقتی مساله به روان و ویژگی‌های شخصیت افراد برمی‌گردد می‌تواند بار منفی داشته باشد. به‌طور کلی اگر بخواهم بگویم انگ چیست؛ در واقع یک نوع ویژگی منفی و نامطلوب است که می‌تواند در فردی وجود داشته باشد، به نحوی که او را از دیگران متفاوت و متمایز می‌کند. البته این انگ می‌تواند بار منفی شدیدتری هم داشته باشد که گاهی خطرناک است، یعنی به فرد کلماتی مانند جانی و دیوانه اطلاق شود. از سوی دیگر، بحث انگ را در زمینه‌های مختلف داریم. گاهی برخی معایب ظاهری، معلولیت ها، نواقص و مشکلات شخصیتی و اختلالات روانی برچسب می‌خورند.

 

اگر توجه کنید حتی مسائل قومی و نژادی هم با انگ زدن مواجه هستند. از این رو این مساله ریشه بسیار قدیمی دارد و ناشی از این است که ما اطلاعات و آگاهی بسیار کمی نسبت به مسائل اعصاب و روان و خصوصیات شخصیتی افراد داریم. همچنین در گذشته‌های دور برخی بیماری‌های روانی شناخته شده نبودند و زمانی که فرد در حالت شدید مشکل روانی قرار می‌گرفت دیگران فکر می‌‌کردند که او دیوانه و مجنون است و نمی‌تواند در جامعه با دیگران زندگی کند. این چنین بود که به مراکز مخصوص مانند دارالمجانین منتقل می‌شد، اما امروزه دید و آگاهی مردم تغییر کرده و علم پزشکی هم به پیشرفت رسیده است.

 

از سوی دیگر، همه افراد نسبت به مشکلاتی که برایشان ایجاد می‌شود احساس متفاوتی دارند. ممکن است برخی‌ مدتی سر حال نباشند، کناره گیری کنند، حساس شوند، گریه کنند، انگیزه خود را از دست بدهند و...، تمام این موارد می‌تواند علل مختلفی داشته باشد. از دو سه دهه قبل سازمان جهانی بهداشت سلامت روانی افراد را مطرح کرد، یعنی دید جامع و کامل‌تری را در نظر گرفت که انسان جنبه فیزیکی، اجتماعی و روانی دارد، به گونه‌ای که اکنون جنبه روانی برای اینکه ما بتوانیم از انسان‌ها شناخت بهتری داشته باشیم بسیار کمک‌کننده است. البته ما هم نسبت به سابق در این زمینه پیشرفت داشته ایم، ولی هنوز به آن حدی که لازم است دست نیافته‌ایم.

 

هنوز بسیاری افراد وقتی بحث مراجعه به روانشناس و مشاوره به میان می‌آید گارد می‌گیرند، حتی اگر مراجعه هم داشته باشند معمولا دوست ندارند این مساله را مطرح کنند، برای اینکه هنوز این ذهنیت وجود دارد که افراد دیوانه به روانشناس و روانپزشک مراجعه می‌کنند، در حالی که بزرگ‌ترین برداشت ناصحیح همین است. همه ما در ایامی نیاز داریم که با فرد متخصص حرف بزنیم. برای مثال به لحاظ جسمانی به پزشک معالج مراجعه می‌‌کنیم و در صورت نیاز با کمک دارو، ام‌آرای، آزمایش و... بهبود می‌یابیم، اما وقتی جنبه روانی و ذهنیتی مطرح است بهتر است به مشاوره، روانشناس و روانپزشک مراجعه کنیم تا به کمک راهنمایی آنها به آرامش برسیم.

 

عده‌ای بر این باورند که برای بیماری‌های اعصاب و روان، درمان قطعی وجود ندارد. آیا این باور درست است؟

به هیچ‌وجه نمی‌توانیم بر این مساله دست بگذاریم که ایجاد بیماری‌های اعصاب و روان در کنترل انسان هاست. برای مثال ممکن است ترشح ماده‌ای در بدن انسان ایجاد اشکال کرده باشد. از این رو روانپزشکان به این مساله می‌پردازند و با تجویز دارو سعی می‌کنند تعادل بیوشیمیایی که در بدن بیمار کاهش یافته را دوباره به وجود آورند. در نتیجه شرایط بیمار بهتر می‌شود. از سوی دیگر، بسیاری بیماران با پیشرفت علم پزشکی، تجویز دارو و مراقبت‌های خاص اطرافیان زندگی عادی خود را دارند و دیگر بسیاری از بیماری‌ها لاعلاج نیست. بنابراین باید این ذهنیت را برطرف کنیم که درمان قطعی برای بیماری‌های اعصاب و روان وجود ندارد.

 

اطرافیان برخی بیماران روانی تا مدتی متوجه علت تغییرات به‌وجودآمده در فرد بیمار نیستند و پس از آن نیز مراجعه به پزشک را عیب می‌دانند. در راستای انگ‌زدایی از بیماری‌های روحی باید چه اقدامی انجام داد؟

رسانه‌ها در این زمینه نقش موثری دارند و می‌توانند با فرهنگسازی دید افراد را برای مراجعه به روانشناس تغییر دهند. در واقع باید به جامعه القا شود که مراجعه به روانشناس و روانپزشک به معنای بیماری نیست، حتی امروزه در برخی فیلم‌ها این موضوع عادی جلوه داده می‌شود، به گونه‌ای که شخصیت‌های معروف دنیا می‌گویند نیاز دارند که با یک روانشناس در تماس باشند. با توجه به اوضاعی که در دنیا وجود دارد، استرس‌های فراوان مشکلاتی را برای افراد به وجود آورده است. در واقع استرس نه تنها روی جسم بلکه در ذهن ما نیز تاثیر می‌گذارد.

 

بر همین اساس برای اینکه با انواع آسیب‌های روانی کنار بیاییم و آنها را به تعدیل برسانیم نیاز است که با کمک گرفتن از متخصص استرس خود را کاهش دهیم. بنابراین رسانه‌ها در این مساله بسیار تاثیرگذار هستند. البته تاکنون اقداماتی را انجام داده اند، اما هنوز کمرنگ است. برای مثال در گذشته انگ بیماری روانی حتی در فیلم‌ها هم وجود داشت، یعنی این افراد را به شکلی نشان می‌دادند که کارهای عجیب و غریب انجام داده و دیگران آنها را مسخره می‌کنند. در واقع همین چیزها باعث شده که افراد دچار ترس شوند و به روانشناس و روانپزشک مراجعه نکنند. از این رو باید ذهنیت‌ها را تعدیل کنیم. همه در انگ زدایی نقش دارند، حتی به خانواده‌ها توصیه می‌کنم کلمه دیوانه را به راحتی به کار نبرند. بنده مراجعان بسیار جوانی دارم که می‌گویند والدینمان به ما می‌گویند که تو دیوانه ای، حتی در زوج‌های جوان هم این مساله دیده می‌شود، در حالی که از آنها انتظار می‌رود با داشتن تحصیلات عالی به همدیگر برچسب نزنند، چرا که بارها دیده‌ام در مراجعه به بنده گفته اند که همسرم دیوانه است. او باید به روانشناس مراجعه کند. همین مساله برای افراد بار منفی دارد و بین آنها فاصله ایجاد می‌کند.

منبع : بیوته

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره آنلاین ,
:: بازدید از این مطلب : 23
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

یکی از مشکلات ازدواج جوانان مخالفت خانواده ها می باشد که گاهی این مخالفت ها بدون دلیل و منطق است و جوانان باید با روش هایی با مخالفت والدین کنار بیایند و این مشکل را برطرف کنند.


کنار آمدن با مخالفت خانواده در ازدواج و راه حل های این مورد

همیشه یکی از دغدغه های جوانان هنگام ازدواج مخالفت خانواده ها با ازدواج آنهاست. ازدواج امر مهمی است که باید با دقت صورت گیرد ، گاهی این مخالفت ها نشان دهنده اشتباه بودن انتخاب هاست اما اگر شما همسری متناسب با خواسته های خودتان پیدا کرده باشید، به این نتیجه برسید که با این فرد خاص در بیشتر موارد همراه و همدل هستید، در کنارش احساس آرامش می کنید، تفاوت های آشکاری ندارید و او هیچ مشکل و مسأله خاص و و نامتعارفی ندارد مخالفت خانواده با ازدواج یک آسیب اجتماعی است. در این بخش از نمناک به شما می گوییم چگونه با مخالفت خانواده در ازدواج کنار آییم.



علت مخالفت خانواده با ازدواج و روش کنار آمدن با مخالفت آنها

ازدواج و پیوند زناشویی از پسندیده ترین امور است و انجام آن بسیار توصیه شده است. در بعضی موارد ممکن است خانواده ها با ازدواج شما مخالفت کنند به این دلیل که خودشان را کاملا تصمیم گیرنده می دانند که این تفکر بسیار سنتی است و در زمان قدیم رواج بیشتری داشته است اما امروزه جوانان انتخاب همسر را حق خود می دانند و می گویند این زندگی ماست پس خودمان باید تصمیم بگیریم و اگر خانواده با این انتخاب مخالف باشند بحث و جدل و شاید هم دعوا و درگیری پیش آید.

هنگامی که خانواده ها با ازدواج فرزندشان مخالفند اما فرزندشان بر تصمیمش پا برجاست ، پدر و مادر احساس کنار گذاشته شدن می کنند ومی پندارند فرزندشان به آنها اهمیت چندانی نمی دهد و از طرف دیگر هم نگران فرزندشان هستند، این نگرانی منجر به رفتارهایی می شود که بچه ها را از پدر و مادر دور می کند و در واقع والدین به جای حل مسئله در احساسی گیر می کنند که سراسر عشق و علاقه است اما متاسفانه نتایج مثبتی برایشان ندارد.

 


دلایل مخالفت خانواده ها با ازدواج چیست؟

وقتی شما انتخاب درستی انجام داده اید اما والدینتان با انتخاب شما موافق نیستند، این اتفاق مسأله ساده ای نیست و تحمل آن بسیار سخت است چون هم در کنار فرد مورد نظرتان واقعاً خوشحال هستید با این حال همیشه چیزی روی قلبتان سنگینی می کند.

بجز زخم زبان ها یا نگاه های تند و تیز یکی از اعضای خانواده و طعنه و بی توجهی او هیچ چیز در رابطه شما به خودی خود مشکل و مسأله نیست. مخالفت خانواده ها با ازدواج فرزندان از باوری اشتباه و یک ضعف فرهنگی و فکری نشات می گیرد . این والدین فکر می کنند حق نظر دادن بر زندگی فرزندشان را دارند ونیز حق دارند برای او تعیین تکلیف کنند.

مخالفت خانواده با ازدواج یک آسیب اجتماعی است چرا که تبعاتی فراتر از محیط خانواده دارد و طرز فکری است که در موقعیت های مختلف و به شکل های گوناگون بروز پیدا می کند. اگر همسرتان با خواسته های تان مطابق است و با او مشکلی ندارید و در بیشتر موارد همراه و همدل هستید، مخالفت خانواده یک آسیب اجتماعی است.


وقتی خانواده با ازدواج مخالفند چه باید کرد؟

با این راهکارها می توانید با رفتارهای تهاجمی خانواده مقابله کنید و رابطه خود را حفظ کنید این راهکارها عبارتند از :

1.همه چیز را شخصی نکنید شاید مخالفت خانواده همسرتان با ازدواج شما ، اصلاً شخص شما نباشید و به علت وابستگی عمیقی به فرزندشان باشد. در خانواده های ایرانی وابستگی به فرزندان و احساس مالکیت رایج است . در این شرایط شاید شما فکر کنید مقصر همسرتان است اما آیا همسرتان می تواند مسئولیت فرد بالغ دیگری را به عهده بگیرد؟ اگر یکی از اعضای خانواده همسرتان با شما مخالف است و رفتار بدی دارد و توهین می کند همسرتان مقصر نیست.

 

2.برای مقابله با مخالفت خانواده همسر با ازدواجتان روش درست تعامل را پیدا کنید. برای اینکه کمتر مورد آزار آنها قرار بگیرید رفت و آمد زیادی با چنین افرادی نداشته باشید و اجازه ندهید آنها رابطه شما و همسرتان را کنترل کنند.

 

3.بیش از اندازه به آدم هایی که نمی خواهند دوستتان داشته باشند ، محبت نکنید مگر اینکه محبت های شما باعث شود موضع آنها تغییرکند.

 

4.تلخی ها و آزارهای گذشته را به مرور زمان و با تمرین و تلاش فراموش کنید زیرا بعداز مدتی ممکن است خانواده همسرتان از قضاوت های زودهنگام و بدرفتاری هایشان پشیمان بشوند.

اگر نمی توانید تلخی ها و آزارهای گذشته را فراموش کنید، آنها را نادیده بگیریدو اجازه ندهید لحظات حالتان به خاطر اتفاقات گذشته خراب شود.

 

5.اگر سطح و حجم توهین ها و بدرفتاری ها آنقدر زیاد بود که سکوت و صبوری،بی احترامی به خودتان محسوب می شد، رابطه تان را با خانواده همسرتان محدود کنید.

 

6.خود را از آنها دور نگه دارید اگر افسار زندگی تان دست آنها افتاده واگر در جزئیات زندگی تان مانند رابطه زناشویی دخالت می کنند ویا برای وقت و پول و نوع تربیت فرزندتان تعیین تکلیف می کنند و یا شما را مورد توهین و آزار جسمی قرار می دهند.

منبع : نمناک

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , روانپزشک , مسائل زناشویی ,
:: بازدید از این مطلب : 26
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

دانستنی های جالب در مورد مسائل روانشناسی
مسائل روانشناسی نکات جالبی دارد که دانستن آنها خالی از لطف نیست و در زندگی می تواند به ما کمک کند.
در جهان صنعتی امروز، تقریباً هیچ فعالیت و حرفه ای یافت نمی شود که به درک و اندیشهٔ انسانی وابسته نباشد؛ در نتیجه روانشناسی با زندگی انسان مدرن پیوندی نا گسستنی ایجاد کرده است. و کسب اطلاعات هرچه بیشتر راجع به مسائل در این زمینه میتواند بسیار مفید واقع شود.

دانستنی های جالب روانشناسی:


1ـ اگر شما اهدافتان را برای دیگران بیان کنید احتمال کمتری وجود دارد که به آنها دست پیدا کنید چرا که با این کار انگیزه ی خود را از دست میدهید.


2ـ تاکنون 400 فوبیای مختلف توسط روانشناسان شناسایی شده است.


3ـ وقتی یک آهنگ مورد علاقه ی شماست به این دلیل است که مرتبط با یک رویداد عاطفی در زندگی شما است.


4ـ نوع موزیکی که گوش میدهید بر درک شما از دنیای اطراف تاثیر گذار است.


5ـ بر اساس یک مطالعه پول خرج کردن برای دیگران باعث خوشحالی بیشتری در مقایسه با پول خرج کردن برای خودتان میشود.


6ـ کلید شادی این است که پولتان را صرف تجربه کنید نه مال و اموال.


7ـ بر طبق یک مطالعه ی صورت گرفته ی جدید، فوبیاها ممکن است از طریق DNA به نسل های بعد افراد منتقل شوند.


8ـ 270 دانشمند دوباره 100 بررسی ای که در مجلات روانشناسی برتر 2008 انجام شده بود را انجام دادند و فقط نیمی از آنها نتایجی مشابه نتایج قبلی را نشان دادند.


9ـ یک اختلال روانی نادر وجود دارد که در آن افراد فکر میکنند مرده اند یا وجود ندارند.


10ـ محققان در حال بحث راجع به اضافه کردن اعتیاد به اینترنت به لیست اختلالات روانی هستند.( بعدم لابد هممون معتاد حساب میشیم!!)


11ـ یک ژنی وجود دارد که میتواند باعث شود اکثر اوقات منفی گرا باشید.


12ـ روانشناسان ترول ها را بررسی کردند و متوجه شدند که آنها خودشیفته، روانی و سادیسمی هستند!


13ـ سندروم ترومن یک اختلال روانی است که در آن بیمار معتقد است که در یک برنامه ی تلویزیونی زندگی میکند.


14ـ 68٪ مردم مبتلا به سندروم ویبره ی فانتوم هستند، یعنی وقتی گوشی آنها روی ویبره نیست حس ویبره دارند.


15ـ سندروم پاریس یک اختلال روانشناسی است که معمولا هم متوجه ژاپنی ها میشود وموقعی اتفاق میوفتد که به پاریس میروند و میبینند آن طوری که انتظار داشتند نیست.


16ـ به طور میانگین دانش آموزان دبیرستانی همان میزان اضطرابی را تجربه میکنند که بیماران روانی در سال 19500 تجربه میکردند.


17ـ اعمال مذهبی مثل دعا کردن باعث کمتر شدن سطح پریشانی روانی میشود.


18ـ هیچ شخص نابینایی تابحال به اسکیزوفرنی مبتلا نشده است.

19ـ Anorexia ( بی اشتهایی بر اثر اختلالات روانی) دارای بالاترین میزان مرگ ومیر نسبت به هرگونه اختلال روانی دیگر است. 5 تا 200 درصد مبتلایان به آن جان سالم به در نمیبرند.


20ـ به نظر می آید که صئاهای توهمی توسط فرهنگ های محلی شکل میگیرد. مثلا این صداها در آمریکا بسیار خشن و تهدید آمیز هستند در حالیکه درهند و آفریقا صداها ملایم و لطیف هستند.


21ـ تحقیقات بر روی کمدین ها و افراد بامزه نشان میدهد که آنها دارای میانگین سطح استرس بالاتری نسبت به دیگران هستند.


22ـ افسردگی حاد با افزایش روند پیری سلول ها میتواند باعث پیری بیولوژیکی زودترس تر شود.


23ـ گریه کردن باعث میشود احساس بهتری پیدا کنید، استرس را کاهش میدهد و به سلامت بدن کمک میکند.


24ـ قدردانی میتواند باعث افزایش ترشح دوپامین و سروتونین شود، درست مثل داروهای ضد افسردگی.


25ـ 82٪ مردم اگر سگشان همراهشان باشد در هنگام نزدیک شدن به افراد جذاب احساس اعتماد بنفس بیشتری دارند.


26ـ زندگی در کنار دریا یا رودخانه باعث میشود آرام تر، شادتر و خلاق تر بشوید.


27ـ بیشتر از یک سوم اروپایی ها دارای یک اختلال سلامت روانی هستند.


28ـ بیشتر راننده ها فکر میکنند که از بقیه ی راننده ها چیره دست تر هستند.


29ـ افرادی که بیشتر قسم میخورند صادق ترند.


30ـ تجربه ی چیزهای جدید حس درونی ما از گذر زمان را آهسته تر میکند یعنی در واقع زمان برایمان زودتر میگذرد.

منبع : نمناک

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره , متخصص اعصاب و روان ,
:: بازدید از این مطلب : 31
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

بیان سوالات جنسی قبل ازدواج خیلی مهم است شما باید بدانید که طرف مقابلتان چه تمایلاتی دارد و بهتر است در جلسه آخر خواستگاری آن ها را مطرح کنید.

 

سوالات جنسی که باید قبل از ازدواج پرسید

مسائل جنسی از خصوصی ترین مسائل فرد در زندگی است که بسیاری از زنان و مردان از بازگو کردن آن بشدت امتناع می ورزند و صحبت در این زمینه را بی حیایی و قباحت می دانند. بسیاری از ما صحبت درباره مسائل جنسی را به بعد از آشنایی و ازدواج موکول می کنیم و از مطرح کردن آن در جلسه خواستگاری شرم داریم اما باید بدانید دانستن یک سری نکات ازمسائل جنسی همسر آینده بخش مهم شناخت فرد مقابل است پس بهتر است طبق آنچه در این بخش از نمناک گفته شده است در جلسات خواستگاری و صحبتهای خصوصی دختر و پسر یک سری سوالات جنسی پرسیده شود

 

سوالات جنسی خواستگاری چیستند و چه زمانی باید مطرح کرد؟

زمان پرسیدن سوالات جنسی از خواستگار

 

هنگامی که دختر و پسر جوان از یکدیگر شناخت کافی به دست آوردند و رضایت خود را برای ازدواج اعلام نمودند باید درباره مسائل جنسی با رعایت حرمت خود و همسر آینده مان سوالاتی را مطرح کنیم که در واقع مطرح کردن این سوالات با جلسه نهایی خواستگاری تطابق می یابد. برای بسیاری از ما صحبت درباره مسائل جنسی با شریک زدگیمان قبل از ازدواج و در جلسه خواستگاری بسیار سخت است و جزو حرف های ممنوعه و تابوی اجتماعی است .

اگر چه قصد ازدواجمان قطعی است اما باید سوالات جنسی را صریحا نپرسید و با اشاره ای کوتاه طرف مقابلتان را متوجه کنید که تمایل دارید در این زمینه هم، صحبتی داشته باشید زیرا هنوز شما در معرض محک و سنجش از سوی فرد مقابلتان هستید و ممکن است با مطرح کردن این مسائل طرز فکر او نسبت به شما عوض شود و گمان کند که شما اهل ارتباطات نادرست هستید که براحتی توانستید این مسائل را مطرح کنید.

هنگام پرسش این سوالات باید به مسائلی مانند پذیرش یا عدم پذیرش، نحوه مواجه شدن با سوالات، چگونگی پاسخگویی به پرسش ها، علائم غیرکلامی قابل مشاهده هنگام پاسخگویی (شرم و حیا، سر به پایین انداختن، سرخ شدن، نگاه های تیز، خیره و...) توجه کنید زیرا واکنش فرد مقابل بسیار مهم است و شما را متوجه بسیاری از مواردی که نمی دانستید ، می کند.

 

سوالات جنسی را در کدام جلسه از خواستگاری بپرسیم؟

همه ما فکر می کنیم که زمان پرسیدن سوالات جنسی باید بعد از ازدواج باشد اما علم مشاوره می گوید بهترین زمان پرسیدن سوالات جنسی از همسر آینده جلسه نهایی خواستگاری است.درست است که عرف اجتماع ما صحبت درباره مسائل جنسی را در جلسه خواستگاری نهی می کند اما آیا بعد از ازدواج صحبت درباره این مسائل دیر نیست و اینکه اگر طرفین درباره مسائل جنسی بعد از ازدواج توافق نداشتند باید چه کنند؟

صحبت نکردن درباره مسائل جنسی به علت عرف جامعه و خجالت کشیدن در جلسه خواستگاری آسیبهای زیادی بر پیکر خانواده و بخصوص زن و شوهرهای جوان وارد می کند به طوری که در برخی از زندگی ها زوجین فرار را بر قرار ترجیح می دهند پس بهتر است درباره این مسائل در جلسه آخر خواستگاری صحبت کنیم و برای پیشگیری از مشکلات بعد از ازدواج با رعایت نکات اخلاقی و اجتماعی پرسش های را از طرف مقابلمان بپرسیم .

 

کدام سوالات جنسی را از خواستگار بپرسیم؟

برای مطرح کردن سوالت جنسی از طرف مقابلتان باید نکاتی را رعایت کنید . که این نکات عبارتند از :

   سوالات جنسی خود را محترمانه و با الفاظ غیرمحرک بپرسید.

   سوالاتی کلی را مطرح کنید که نگرش ها و جهتگیری های فرد را مشخص کند.

   از وارد شدن به جزئیات مسائل جنسی چپرهیز کنید.

   به رفتار فرد مقابل هنگام پاسخ به این مسائل توجه داشته باشید.

در صورتی که طرف مقابلتان به بازگو کردن جزئیات رفتار جنسی پرداخت، به داشتن وسواس جنسی یا برخی از ویژگی های نامطلوب اخلاقی در او شک کنید.

 

نمونه ای از سوالات جنسی در جلسه خواستگاری

1. آیا با مشکلات جنسی و انحرافات جنسی آشنا هستید؟

2. سلیقه و انتظارات جنسی شما چگونه است؟

3. با نیازهای جسمی، جنسی و روحی و روانی خود در دوران مجردی چه می کردید؟

4. دیدگاهتان درباره مسأله رابطه جنسی چیست؟

5. اطلاعاتتان در زمینه مسائل جنسی چگونه است؟

6. اطلاعات جنسی را از چه منبعی دریافت کرده اید؟

7. در رابطه جنسی نقش اصلی زن/ مرد چیست؟

8. آیا انتظارات زن و مرد از رابطه جنسی متفاوت است؟ چرا؟

9. در مورد جذابیت های جسمانی ـ جنسی همسر آینده تان چه نظری دارید؟

10. آیا روش های محبت کردن و عشق ورزیدن را بلدید؟

11. آیا از لحاظ جنسی، فردی سالم هستید؟

12. مسائل جنسی در زندگی زناشویی چه جایگاهی دارد؟

13. به رابطه جنسی در زندگی چه قدر بها می دهید؟

14. وجود فرزند در زندگی برای شما ضرورت دارد؟

15. زمان فرزنددار شدن چه وقت باشد؟

16. آیا بلافاصله بعد از ازدواج دوست دارید فرزنددار شوید، چرا؟

17. آیا حاضرید برای اطلاع از روش های جلوگیری از بارداری به متخصص مراجعه کنید؟

منبع : نمناک

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , مشاوره ازدواج , مسائل زناشویی ,
:: بازدید از این مطلب : 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 11 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

خیانت امری نکوهیده و ضد اخلاقی است و به هر دلیلی که انجام گرفته باشد، ناپسند و منفور است و نتیجه ای جز شرمندگی در بر ندارد. اثرات زیانبار خیانت دیر یا زود گریبان گیر فرد خواهد شد؛ بنابراین چنانچه مشکلی در روابط وجود دارد باید با دید باز به آنها نگریست و با اندیشه و تدبیر سعی در حل آنها کرد. در این بخش از رازهای زندگی مشترک در نمناک راهکارهایی برای جلوگیری از خیانت بیان شده است.

14راه موثر برای جلوگیری از خیانت همسر 

با همسرتان توافق داشته باشید 

همسران عقاید بسیار متفاوتی درباره تمامی مسائل زندگی دارند و نظرات آنها نسبت به مقوله خیانت نیز با یکدیگر متفاوت است . ممکن است یکی از همسران بیرون رفتن با همکار جنس مخالف خود و صرف شام را با وی عادی بداند ولی برای طرف مقابل این قبیل رفتارها جزئی از خطوط قرمز باشند. پس بهتر است با همسرتان درباره درباره هر آنچه خیانت محسوب می شود ،صحبت شفاف واضحی داشته باشید و به توافق برسید. 

 

برایش ستاره باشید 

دلیل خیانت بسیاری از زوجین برآورده نشدن نیازهایشان توسط همسر است پس به همین دلیل برای رفع نیازشان متوسل به دنیای خارج از زندگی مشترک می شوند و بدین طریق این خلا را پر می کنند . توصیه می کنیم برای جلوگیری از خیانت همسر نقاط ضعف را مرتفع ساخته و در جهت رفع نیازها و خواسته های همسرتان برآیید .

  

به کارهای خود توجه ویژه داشته باشید 

با افزایش سن همه ما تغییر می کنیم بنابراین باید برای شناخت بهتر یکدیگر کارهایی که هم به رشد خود و هم همسرتان کمک می کند مانند کتاب خواندن با یکدیگر، شرکت در سمینارهای آموزشی یا یک برنامه آموزش روابط زناشویی آنلاین پیدا کنید تا رابطه خود را رو به پیشرفت و بهبودی قرار دهید.

 

حسادت ممنوع ، بهتر عمل کنید 

اگر همسر شما به کسی دیگر توجه می کند ، با عصبانیت شما این توجه عمق بیشتری پیدا می کند. تلاش کنید همسرتان را جذب استعداد و توانایی شما شود و دلایل زیادی برای دوست داشتن شما در شخصیتتان بیابد . شاید تهدید همسرتان در یک مقطع زمانی کوتاه مدت او را بترساند اما در طولانی مدت اثر ندارد و شما نمی توانید همسرتان را با استفاده از تهدید و ترس در کنار خود حفظ کنید.

 

باید همسر خود را درک کنید 

همسرتان حتما تفکرات مخفی و احساسات پنهان فراوانی دارد که هیچ کس از آنها باخبر نیست و کسی درباره آنها چیزی نمی داند.شما سعی کنید صداقت را با محبت و بدون هیچ قضاوتی تبلیغ و ترویج کنید و چیزهایی را سعی کنید بدانید که حتی مادر و نزدیک ترین دوستان او هم نمی دانند. از این اطلاعات برای نزدیک شدن به او استفاده کنید تا این نزدیکی و صمیمیت مانع خیانت او به شما شود.

 

حضور خود را اثبات کنید 

همه ما در زندگی به دنبال تامین نیازهای خود هستیم و اگر در زندگی زناشویی همسرمان نتواند نیازهای عاطفی، جسمانی و معنوی ما را به خوبی برآورده سازد ، به دنبال فرد دیگری برای رفع این نیازها می گردیم و دیگران پایه ای برای آغاز یک پیوند عاطفی می شوند بنابراین اگر در زندگی زناشویی تان شما کسی باشید که همسرتان به شما مراجعه می کند و آنقدر خوب باشید که کسی نتواند با شما برابری کند همسرتان به دلیل ویژگی های برتری که شما دارید ، نمی تواند کسی را جایگزین شما کند و به شما خیانت نمی کند.

 

به سراغ مشاوره های دوره ای بروید 

همه ما دچار نقاط کوری در برخورد با دیگران هستیم که این نقاط کور نشات گرفته از رفتار و روابط خانواده ما است . نقشه رابطه ایمن و سلامت روان ما اغلب به خوبی همان چیزی است که برای بار اول آن را دیده و تجربه کرده ایم. پس بهتر است مشاور خوب و توانا پیدا کرده و چندین جلسه نزد او برویم تا او در تدوین نقشه ای جامع تر از چگونگی حفظ رابطه با همسر خود و تقسیم شادمانه تر زندگی با یکدیگر کمک رسان باشد.

 

 

فرصت ها را محدود سازید 

خیانت و داشتن روابط نامشروع، گاهی به علت ایجاد یک فرصت به وجود می آید مثلا وقتی به تنهایی با یک همکارسفر می رویم یا بدون حضور همسر تا دیروقت در مهمانی ها هستیم یا زمان های تنهایی بسیاری را می گذرانیم و یا مشروبات الکلی و مواد مخدرمصرف می کنیم یا فعالیت ها و روابط اجتماعی فراوان داریم ، همه اینها می توانند فرصت مناسبی برای خیانت به همسر باشند . 

برای جلو گیری از خیانت در این مواقع تمام در طول روز با همسرتان در ارتباط باشید و کارها را با همسرتان انجام دهید و هنگام دور بودن همسرتان از شما به او پیامک عاشقانه ارسال کنید.

 

اصل تعهد را فراموش نکنید

برای اینکه به همسرمان خیانت نکنیم باید نسبت به همسرمان تعهد داشته باشیم ، صادق و وفادار بمانیم و دلایل تعهدمان نسبت به همسرمان را به خود گوشزد کنیم تا مغزمان بدون کنترل عمل نکند. 

دلایل تعهد و فواید تعهد نسبت به همسر عبارتند از:کسی که همه خصوصیاتتان را می شناسد؛ کسی که با او خاطره دارید ؛ کسی که تکیه گاه شماست؛ کسی که در زمان پیری و هنگامی که زیبایی، جوانی، سلامتی و توانایی های شما از بین رفت، با شما خواهد ماند و زندگی اش را با شما به اشتراک بگذارد؛ کسی که تا پیری همراه شماست.

 

برای ارتقا و بهبود روابط خود و جلوگیری از خیانت لازم است کارهای زیر را انجام دهید : 

    زندگیتان را هیجان انگیز کنید و با همسرتان لحظات شاد و هیجان انگیزی برای خود بسازید و با او سرگرمی های جدید را با هم امتحان کنید.

    با همسر خود راحت و صمیمی درباره مسائل جنسی، شادی ها و تمایلات خود صحبت نمایید.

    دریک کلاس ورزشی و هنری ثبت نام کنید.

    به یکدیگر برنامه های مهیج تلویزیونی ببینید.

    با هم به سفر و مکان های سیاحتی بروید و از رفتن به سفر لذت ببرید.

    تجربه هایی را که کمی برایتان دشوار است ، انتخاب کنید.

    در حوزه های جسمی و احساسی فعالیت های هیجان انگیز جدید را تجربه کنید.

    زندگی عاشقانه تان را تازه و جدید نگه دارید.

    به جای آنکه به سرزنش و تهدید بپردازید، تمرکز خود را روی قوی تر ساختن خود قرار دهید و همسرتان را به خود جذب کنید و برای ارتقا و بهبود روابط خود ثابت قدم باشید.

 

اول مشخص کنید آیا می خواهید زندگی زناشویی تان را نجات دهید. 

اگر در همسرتان بی وفایی دیدید نشان دهنده این است که برای مدت طولانی دچار مشکل در زندگی مشترک بوده اید هرچند آن را تشخیص نداده باشید و این را می رساند که یکی یا هر دوی شما نیازهای اساسی یکدیگر را برطرف نکرده اید. زندگی شما در لبه پرتگاه قرار دارد و ممکن است همسرتان به شما بی وفایی نماید پس ابتدا مشخص کنید که آیا می خواهید زندگی زناشویی تان را نجات دهید.

 

میدان را برای نفر سوم خالی نکنید 

با ظهور بی وفایی ، مسیری مستقل و سختگیرانه را در پیش بگیرید و برای همسر بی وفایتان روشن کنید که به هیچ عنوان این وضعیت را تحمل نمی کنید. با فهمیدن این مسئله داد و فریاد راه نیاندازید و به هیچ عنوان خانه را برای نفر سوم خالی نکنید. 

در اکثر مواقع زنان بعد از مدتی کشمکش و درگیری با همسر، به راحتی میدان را خالی می کنند و به نفر سوم این فرصت را می دهند که در دل همسرشان جا باز کند. بهتر است بمانید ، مشکلات را شناسایی و حل کنید و اگر لازم دیدید با همسرتان صحبت نکنید اما به نقش های زناشویی خود و امور فرزندان و رسیدگی کنید.

 

بدانید چه انتظاری داشته باشید

بی وفایی دردی غیرقابل تحمل را به افراد وارد می کند،اما اغلب آنها می تواند به طلاق منجر نشود و به رفع اختلاف بیانجامد. بنابراین خودتان را آماده کنید و به ازدواج تان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام دهید. 

بعد از چند روز از وقوع این حادثه بر اعصاب خود مسلط شوید و در غیاب فرزندان مفصلا با همسرتان صحبت کنید و دلیل رفتارش را جویا شوید. 

اگر کاستی های زندگی زناشویی شناسایی و سپس اصلاح شود مشکلات تا حد زیادی برطرف می شود. اما در برخی موارد بدون اینکه کاستی در زندگی زناشویی باشد ، مرد در یک موقعیت وسوسه انگیز قرار گرفته و دچار لغزش می شود. شما باید به عنوان یک فرد در مرکز عاطفی خانواده تان با تلاش پایدار دوباره همسرتان را به خانواده بازگردانید. 

 

شروع به رفع نیازهای یکدیگر کنید 

حالا نوبت آن است که نیازهای عاطفی که دیگری همسرتان برطرف می ساخت ، خودتان برطرف کنید . زن و مرد برای بازسازی زندگیشان و آغاز فصل تازه ای از عشق باید با تلاش پایدار مهمترین نیازهای عاطفی یکدیگر را برطرف کنند . وقتی شروع به کار کردن در مورد این نیازها کنید، زندگی مشترک تان همان می شود که همیشه خواهانش بوده اید. 

اولین گام های اصلاح رابطه تخریب شده تان را از طریق ارتباط کلامی که در آن زوجین نگرش های خود را درباره مسائل کلی و مسائل مشترک به یکدیگر انتقال می دهند، برقرار کنید .

 

منبع : نمناک

 



:: برچسب‌ها: روانشناسی بالینی , روان درمانی , ازدواج , مشاوره ازدواج ,
:: بازدید از این مطلب : 27
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 10 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

سلامت نیوز:اختلال افسردگی فصلی نشانه‌هایی دارد که از آن جمله اینکه در طول زمستان پیش می‌آید، در بهار یا تابستان سال بعد بهبود می‌یابد و به همین دلیل به آن افسردگی فصلی می گویند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از زندگی آنلاین ، همه انسان‌ها در مقطعی از زنـدگی خود احساس «افسردگی» می کنند و معمولا علت این افسردگی رابه رویدادهای مشخصی ریط می‌دهند.
در ایجاد افسردگی دو نوع رویداد اهمیت ویژه‌ای دارند.«فقدان» و «شکست»!تجربه‌هایی مانند ازدست دادن شغل یا فوت بستگان نزدیک می‌توانند باعث آغاز دوره‌ای از غم و خمودگی باشند.همچنین شکست‌ها، مانند ردشدن در امتحان یا عدم موفقیت در قانع کردن فرد مورد علاقه برای ازدواج نیز می‌توانند به ناامیدی و ایجاد احساس‌های منفی منجرشوند.در اختلال افسردگی معمولاً، نشانه‌های هیجانی، انگیزشی، شناختی، رفتاری و فیزیولوژیکی دیده می‌شوند.

 

روش‌های درمانی برای اختلال افسردگی
از جمله روش‌های درمانی برای این اختلال می‌توان به درمان‌های بیولوژیکی، دارو درمانی و درمان با شوک الکتریکی که به عدم تعادل مواد نوروشیمیایی است اشاره کرد.همچنین برخی دیگر از روش‌های درمانی نیز وجود دارند از جمله: روان درمانی سایکودینامیک یا روان کاوی، درمان رفتاری یا رفتار درمانی و روان درمانی شناختی رفتاری."همچنین برای درمان اختلال افسردگی فصلی می‌توان از«نور درمانی» استفاده کرد.نور در نور درمانی که بهترین درمان برای این اختلال محسوب می‌شود، افراد را زیر نورهای مصنوعی و شبیه به نور خورشید قرار می‌دهند که هفته‌ای چند روز و هر روزچند ساعت انجام می‌گیرد.

 

توصیه‌های روان‌شناس
دوستان و همراهان همیشگی! اگر نشانه‌هایی که از آنها نام برده شد را در خود دیدید و احساس کردید که رفتار و عملکرد شما نسبت به قبل دچار تغییر شده است سعی کنید در اولین فرصت ممکن نزدیک روان‌شناس بالینی یا یک روان پزشک متخصص و مجرب بروید و علائم و نشانه‌های بیماری خود را برای بازگو کنید که اگر نیاز به درمان بود توصیه‌های درمانگری را انجام دهید و از خود درمانی و استفاده از داروهای ضد افسردگی بدون تجویز پزشک متخصص لطفاً خودداری کنید.

 

اختلال عاطفی فصلی یا اختلال افسردگی فصلی در یک نگاه
اختلال افسردگی فصلی نشانه‌هایی دارد که از آن جمله اینکه در طول زمستان پیش می‌آید، در بهار یا تابستان سال بعد بهبود می‌یابد و به همین دلیل به آن افسردگی فصلی می گویند.این اختلال تقریباً عمومیت داردو 1 تا 3 درصد بزرگسالانی را که در آب و هوای مناطق معتدل زندگی می‌کنند را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد!نشانه‌های اساسی و اصلی این اختلال عبارتند از: «غمگین بودن، بی رمق بودن، پرخوابی، اشتها و هوس شدید به هیدرات‌های کربن، پر خوری و افزایش وزن»!شواهد بالینی موجود نشان می‌دهد که علت اصلی ابتلا شدن برخی از افراد به افسردگی فصلی احتمالاً این است که دوره‌های طولانی تاریکی در زمستان ترشح هورمون "ملاتونین" را افزایش می‌دهد.افزایش ترشح هورمون ملاتونین باعث کند شدن افراد و در نتیجه، احساس خواب‌آلودگی و بی‌رمقی می‌شود.

 

منبع : سلامت نیوز

 



:: برچسب‌ها: روان درمانی , روانشناسی بالینی , متخصص اعصاب و روان , روان درمانی آنلاین ,
:: بازدید از این مطلب : 34
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

بسیاری از ما در فیلم ها دیده ایم که افراد بدجنس از قدرت هیپنوتیزم برای وادار کردن فردی برای انجام کاری استفاد میکنند اما در واقعیت هیپنوتیزم راهی جهت دسترسی به خود آگاه است. شما همیشه در کنترل هستید . 

 

حقایق و رازهای جالب در مورد هیپنوتیزم

1.معالجه امراض بوسیله هیپنوتیزم مثل هیپنوتیزم نیست. درمان با هیپنوتیزم یک هیپنوتیزم کاملا هدایت شده با هدف کمک به یک بیمار در پیشگیری از یک مشکل روانشناختی است.

 2. یپنوتراپیست ها میتوانند گواهی و مجوز رسمی دریافت کنند اما هیچ مقرراتی در این باره موجود نیست.

3. خود تلقینی یا تلقین بوسیله یک هیپنوتراپیست در هنگام درد زایمان میتواند جهت کاهش درد مفید واقع شود.

4. تحقیقات روی کورتکس مغز نشان میدهد که در هیپنوتیزم ، مغز تحت شرایط نوروفیزیولوژی جدیدی قرار می گیرد

5.هیپنوتراپیست ها برای هیپنوز کردن بیمار معمولا از تکنیک های خاص القایی همچون تجسم ، فیکس کردن چشم ها یا وضعیت و حالت جسمی استفاده می کنند.

6. میزان موفقیت هیپنوتیزم تا میزان زیادی بستگی به این دارد که شما تا چه حد میتوانید در تلقین موفق بوده اید.

7. هیپنوتیزم نباید برای افرادی که از بیماری های شدید روانی رنج میبرند استفاده شود.  

8. هیپنوتیزم چهار مرحله دارد :خلسه سبک، خوابگردی آشکار ، خواب مطلق و مرحله کما.

9. خود تلقینی شاخه ای از هیپنوتیزم است که در آن فرد با استفاده از عبارات و موقعیت های مثبت به طور پیوسته درک خود را تغییر میدهید.

10.درحالیکه هیپنوتیزم میتواند ابزار عملی مناسسب برای بیمارن خاص باشد ، نباید جایگزینی برای درمان اصلی باشد و در جلسات روانپزشکی نباید به عنوان تنها مورد درمانی استفاده شود.

11. در تاریخ بشری هیپنوتیزم با سحر و جاد همراه است اما تاریخ علمی آن با فرانسیس مسمر و در قرن 18 میلادی آغاز شد.

12.هیپنوتیزم به بازگشایی و کمک به افراد برای پیدا کردن خاطرات گم شده در ناهشیار کمک میکند.

13. والدینی که از استفاده مکرر فرزند بیش فعال شان از دارو ناراحت هستند میتوانند هیپنوتیزم را بعنوان درمان این بیماری در نظر بگیرند. هیپنوتیزم احساس کنترل و عرت نفس را در کودک بالا برده و استرس را نیز میکاهد.

14.استیج هیپنوتیزم یک نوع بسیار متفاوت از هیپنوتیزم است که در آن از روانشناسی برای پیدا کردن افراد صحیحی برای استفاده می شود. وقتی معیارهای مناسب را یافتید، استیج هیپنوتیزم معمولا میتواند افراد را بی چون و چرا وادار به انجام کاری که از آن ها درخواست می شود کند.  

15.برای منظم شدن، هیپنوتیزم میتواند بعنوان ابزاری برای رسیدن به هدف شما را یاری کند و شما را در موقعیت ریلکس و خلسه مانند قرار دهد که میتواند کمک به قرار گرفتن تان در مسیر حرکت باشد.  

16 مطالعات نشان میدهد که برخی افراد پس از اینکه هیپنوتیزم شدند ، توانستند سیگار را ترک کنند.  

 17هیپنوتیزم فرد را در مواجهه و مغلوب شدن بر ترس ها و فوبیا ها کمک می کند ، مغز را یاری میکند تا بتواند ادراک خود را در هنگام مواجه با فوبیا تغییر دهد.  

. 18عوارض جانبی هیپنوتیزم نادر است اما سردرد ، خواب آلودگی، اضطراب و ایجاد خاطرات دروغین همه عوارض جانبی آن شناخته می شوند.  

  19.علیرغم آنچه در فیلم ها دیده اید ، نمیتوان در خلسه هیپنوتیزم گیر افتاد.

 20 هیپنوتیزم به درمان بیخوابی و جلوگیری از راه رفتن هنگام خواب کمک میکند.  

21.هیپنوتیزم برای کمک به افراد جهت تحریک حواس، رفتار و افکار بیمار به کار گرفته می شود.  

22.برخی از هیپنوتراپیست ها برای بیمارانی که توجه کوتاهی دارند از هیپنوتیزم های القایی سریع استفاده می کنند.  

23.هیپنوتیزم اگر با ورزش و رژیم غذایی مناسب همراه باشد میتواند منجر به کاهش وزن شود.  

 .24تکنیک مشترک هیپنوتیزم این است که به طور ذهنی فرد را به سمت یک پله هدایت کند.  

25.هیپنوتیزم همچنین میتواند کمک به از بین بردن دیگاه های منفی و افزایش مثبت نگری فرد کند و همین موضوع منجربه افزایش اعتماد به نفس می شود

 

منبع :‌ نمناک

 



:: برچسب‌ها: هیپنوتیزم , هیپنوتیزم درمانی , روانشناس بالینی , روان درمانی ,
:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 8 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

نکات طلایی که قبل از ازدواج باید بدانید!

اگر تا 23 سالگی برای ازدواج صبر کنید، احتمال اینکه طلاق بگیرید بسیار کمتر می‌شود

اتفاقا برخلاف داستان‌های قدیمی، رابطه‌ها به سادگی ایجاد نمی‌شوند و ساختن آن‌ها زمان می‌خواهد. بنابراین ما نکات بسیار خوبی را بر اساس پژوهش‌های انجام شده در حوزه علوم اجتماعی جمع‌آوری کرده‌ایم

23سالگی

اگر تا 23 سالگی برای ازدواج صبر کنید، احتمال اینکه طلاق بگیرید بسیار کمتر می‌شود. مطالعه انجام شده در سال 2014 در دانشگاه پنسیلوانیا نشان داد که آن دسته از آمریکایی‌هایی که از سن 18 سالگی زندگی با شریک زندگی‌شان را شروع می‌کنند، با احتمال 60 درصدی طلاق مواجه هستند. از سوی دیگر، افرادی که تا سن 23 سالگی برای شروع زندگی مشترک خود منتظر می‌مانند، با احتمال طلاق 30 درصدی مواجه خواهند شد

فاز عشق تنها یک سال باقی می‌ماند

بر اساس گفته گری لواندوفسکی، روانشناس دانشگاه مانموث، فاز ماه عسل که در آن عشق، احساسات و نگاه مثبت به شریک زندگی‌تان در بیشترین حد خود است، زیاد دوام نمی‌آورد

بالاخره به این نتیجه می‌رسید که شبیه نیستید!

به محض اینکه زندگی‌تان را آغاز می‌کنید، پی می‌برید که اولویت‌ها و آستانه‌ی تحمل مشابهی – مثلا نسبت به شدت شلختگی یا نظافت – ندارید. 

هیجان برای اخبار خوب

اگر هنگام شنیدن اخبار خوب از سوی شریک زندگی‌تان هیجان زده شوید، رابطه بهتری را تجربه خواهید کرد. نتایج چندین مطالعه نشان می‌دهد که زوج‌هایی که اخبار خوب زندگی یکدیگر را جشن می‌گیرند (برخلاف برخی که آن را نادیده گرفته و یا به سادگی از کنار آن رد می‌شوند) از کیفیت بهتری در رابطه‌شان برخوردار می‌شوند

شادترین ازدواج‌ ها بین دوستان نزدیک رخ می‌دهد

پژوهش انجام شده توسط دفتر ملی اقتصاد در سال 2014 نشان می‌دهد که دوستی می‌تواند رابطه عالی بین ازدواج و رضایت از زندگی را بیان کند

اختلاف سنی

هرچه سن دو طرف یک رابطه به هم نزدیک‌تر باشد، احتمال طلاق در بین آن‌ها کمتر می‌شود. مطالعه انجام شده در دانشگاه اِموری نشان می‌دهد که احتمال طلاق در زوج‌های با فاصله سنی 5 سال 18 درصد بیشتر از موارد دیگر است. این احتمال در زوج‌های با اختلاف سنی 10 سال 39 درصد بیشتر است

رنجش در زوج‌هایی که همکاری نمی‌کنند

بیش از 60 درصد آمریکایی‌ها می‌گویند که کمک کردن در انجام كارهاى‌ عادى‌ و روزمره‌ زندگی نقش مهمی در داشتن یک ازدواج موفق دارد. اگر هر شخص کاری را که در انجام آن تبحر دارد را انجام دهد، ازدواج شکل بهتری به خود می‌گیرد.

منبع : بیوته

 



:: برچسب‌ها: مشاوره ازدواج , روانشناس بالینی , روانی درمانی , ازدواج موفق ,
:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 7 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

اثرات ازدواج ناموفق و یک راه حل موثر
ازدواج ناموفق موجب تخریب و صدمه زدن به برخی از احساسات هر دو طرف می شود ولی همانطور که می دانید هیچ عاملی نمی تواند شما را از داشتن یک زندگی خوب باز دارد پس باید راههای را طی کنید تا به آرامش برسید.

برای حل مشکل ازدواج ناموفق چه کنیم
یک ازدواج ناموفق می تواند قلبتان را بشکند. آیا بهتر است یک رابطه سخت که ممکن است موجب به خطر انداختن سلامتی تان شود را ترک کنید یا برای اصلاح آن تلاش کنید؟
افراد متاهل معمولاً از افراد مجرد سالم تر هستند. این را تحقیقات نشان می دهد. اما آنهایی که در روابط پر از ناراحتی و مشکل هستند ممکن است از همه ناسالم تر باشند. در تحقیقی که در ژورنال سلامت و رفتار اجتماعی در امریکا به چاپ رسید، مشخص شده است که ازدواج هایی که پر از مشکل و انتقاد هستند، خطر بروز بیماری قلبی را بالا می برند.
محققان از اطلاعات 1198 زوج استفاده کردند و عوامل خطرزای شناخته شده برای حملات قلبی و سکته و سابقه بیماری قلبی را با کیفیت روابط این زوج ها مقایسه کردند. اگر مجرد هستید و تصور می کنید یافته های این تحقیق به درد شما نمی خورد، احتمالاً اشتباه می کنید. بااینکه این تحقیق فقط روی زوج هایی که ازدواج کرده بودند بررسی کرده است اما تحقیقات جدید دیگر نشان می دهند که دوران نامزدی هم می تواند موجب بهبود سلامتی شود .

اثرات ازدواج ناموفق و راه حل شکست در ازدواج
گرچه تاثیرات هر دو وضعیت ممکن است بعد از ماه عسل و رفتن زیر یک سقف از بین برود. چیزی که همه تحقیقات نشان می دهد این است که روابط، در هر شکلی که باشد، برای اینکه بتواند سلامت شما را بهبود بخشد، باید رابطه ای موفق و شاد باشد.
این تحقیق که روی زوج های متاهل انجام گرفت مشخص کرد که کسانیکه در روابط استرس زا هستند (و با معیارهای کیفیت مربوط به نزدیکی، رضایت احساسی، میزان زمانی که در طرف با هم می گذرانند و اینکه چند وقت یکبار می توانند درمورد نگرانی های خود با هم حرف بزنند، مشخص می شود) بیشتر در معرض ابتلا به بیماری قلبی قرار دارند - مخصوصاً درمورد زنان و آنها که سن شان بالاتر است.
استرس نه تنها فشارخون را بالا می برد بلکه به اندازه کافی هورمون هایتان را بر هم می ریزد که ایمنی بدنتان کاهش یافته، دچار افسردگی شده و چاقتان کند. پس چه باید کرد؟ آیا باید رابطه ای که باعث ناراحتی مان می شود را ترک کنیم یا برای درست کردن آن بیشتر تلاش کنیم؟

 

راه حل ازدواج ناموفق
بعضی روابط بیشتر از آن خراب هستند که بتوان درستشان کرد. اما آدمها معمولاً نمی دانند که چقدر می توانند بر سلامت طرف مقابلشان اثر بگذارند. کریستین پرولکس، مولف یک تحقیق بر روی روابط طولانی مدت که در ژورنال روانشناسی خانواده به چاپ رسیده، دریافته است که کسانیکه در روابط و ازدواج های موفق هستند، با بالا رفتن سن بسیار بیشتر از افراد مجرد و طلاق گرفته یا بیوه ،احساس سلامتی می کنند.


او می گوید زوج ها باید بدانند که رفتارشان با طرف مقابل تا حد بسیار بالایی بر سلامت خودشان و آنها اثر دارد. اگر می خواهید کاری کنید که وقتی سنتان بالاتر رفت، سلامت باشید، باید به همان اندازه ای که در باشگاه ورزشی تلاش می کنید برای بهتر کردن رابطه تان بکوشید.


یکی از بهترین نکات در این زمینه این است که با همدیگر مهربان باشید، از دشمنی و اهانت کردن به همدیگر دوری کرده و از همه اینها مهمتر نقاط مثبت همسرتان را ببینید. بدجنس نباشید. این اصلاً کار خوبی نیست و ممکن است نه تنها به مرگ رابطه تان بلکه به خطر افتادن سلامتی هر دو شما منجر شود.

منبع : نمناک

 



:: برچسب‌ها: روانشناس بالینی , ازدواج موفق , مشاوره ازدواج ,
:: بازدید از این مطلب : 44
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 6 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

همه چیز درباره هیپنوتیزم

سلامت نیوز: در نمایشهای هیپنوتیزم ، لحظات مجذوب کننده ای وجوددارد، هنگامیکه شرکت کنندگان نمایش را به برآشفتگی و دستپاچگی در مقابل حضار وامیدارد. اما هیپنوتیزم چیزی فراتراز یک سرگرمی میباشد. هنگامی که توسط یک متخصص با صلاحیت بکارگرفته شود، میتواند بسیاری از مسایل مشکل ساز شما را رفع کند. به خواندن خود ادامه دهید تا با حقایق هیپنوتیزم آشنا گردید. 

● هیپنوتیزم چیست؟

فرهنگ لغت Webster واژه هیپنوتیزم را اینگونه توصیف می کند: حالتی است مشابه خواب ، که توسط کسی القا شده باشد و تلقیناتش بسادگی و بدون مقاومت توسط فرد پذیرفته میگردد. اگر چه کارشناسان معتقدند، هیپنوتیزم بیشتر نوعی خیالبافی است تا یک خواب. 

● هیپنوتیزم

هنگام هیپنوتیزم، شما همواره هوشیار هستید و تنها به محرکات بیرونی واکنش نشان می دهید. این اساسا مشابه زمانی است که در حال مطالعه یک کتاب مهم و جذاب هستید. شما حقیقتا” نمیتوانید به چیز دیگری جز موضوع آن کتاب فکرکنید. تمام توجه شما متمرکز خواهد ماند، تا زمانی که وضعیت حس آگاهیتان تغییر کند. 

● هیپنوتیزم چگونه عمل می کند؟

برای رساندن به این حالت، فرد هیپنوتیزم کننده شما را وادار به تمرکز بروی صدای خود و یا یک شیء میکند. چیزیکه در مرحله بعد رخ میدهید اینست که ذهن آگاه و هوشیار شما فعالیتش در روند تفکر کاهش می یابد، زیرا عمیقا آرامش ذهن پیدا کرده اید. این موضوع سبب میشود ذهن ناخوداگاه شما در دسترس او قرار گیرد.

هنگامیکه هیپنوتیزم میشوید، بیشتر مستعد پذیرش تلقینات در خصوص اینکه چگونه احساس کرده، رفتار نموده و بیاندیشید، خواهید شد. زمانی که فرد هیپنوتیزم کننده با شما سخن میگوید، ذهن ناخوداگاه شما با مقاومت کمتری تلقینات را می پذیرد. این دقیقا مانند حالتی است که فرد هیپنوتیزم کننده مستقیما با شخص تصمیم گیرنده در اداره و نه یک کارمند جزء صحبت میکند. 

● اقسام هیپنوتیزم

از نقطه نظر علمی، هیپنوتیزم به سه گونه عمده تقسیم میگردد: تلقینی، پسرفتی و تحلیلی. هر کدام از این اقسام توسط متخصصین علم هیپنوتیزم مورد استفاده قرار میگیرند.

تلقین درمانی ، زمانی است که به فرد تلقینات ساده ای القا می شود تا طرز فکر، احساس و کردار وی را تغییر دهند تا اینگونه مشکل او را رفع کنند. هیپنوتیزم کننده های نمایشهای سرگرمی نیز در این گروه قرار می گیرند. هر چند که در آن کار جنبه درمانی مطرح نمی باشد.

در پسرفت درمانی، فرد هدایت می شود تا خاطرات گذشته خود را بیاد بیاورد، تا وی بهتر بتواند به علت مشکلاتی که اکنون از آنها رنج می برد، پی ببرد.

سرانجام در تحلیل درمانی ، متخصص می کوشد ذهن ناخودآگاه فرد را تحلیل کند تا متوجه مشکل آن گردد. 

● آیا شما می توانید هیپنوتیزم شوید؟

از نقطه نظر تئوری، هیپنوتیزم بروی همه افراد انجام شدنی است. با این وجود استثناهایی وجوددارند.متخصصین کشف کرده اند که هیپنوتیزم کودکان خردسال، افراد مست و اشخاص دارای بهره هوشی بسیار پایین، عملا” غیر ممکن است. مضاف بر اینکه ناتوانی در تمرکز کامل میتواند هیپنوتیزم شدن را برای فرد غیر میسر سازد.

برای هیپنوتیزم شدن سه پیش نیاز اساسی وجود دارد

▪ باید خواهان و راغب به هیپنوتیزم شدن باشید.

▪ باید به اینکه هیپنوتیزم بروی شما قابل انجام است باور داشته باشید.

▪ باید قادر باشید آرام شده و تمدد اعصاب پیدا کنید.

هیپنوتیزم هنگامی به بهترین صورت عمل می کند ، که شما شدیدا” برانگیخته شده باشید و هیپنوتیزم کننده از مشکل خاص شما که برای کمک به او مراجعه کرده اید، آگاه باشد.این تصور که افراد شکاک به هیپنوتیزم و یا دارای اراده قوی قادر به هیپنوتیزم شدن نمیباشند، واهی و غیر واقعی است. درحقیقت متخصصین بر این باورند که چنین افرادی کاندیدهای بسیار مناسبی برای هیپنوتیزم شدن هستند.هرچند که فرد میبایست خود مایل به همکاری باشد. 

● تلقینات پس از هیپنوتیزم

تلقیناتی که شما را هدایت می کند تا اینکه باورشان نمایید، می تواند توسط صدای فرد، کلمات، حرکات، اصوات خاص و حتی یک رایحه خاص آغاز گردد. با وجود این میتواند شستشوی مغزی طولانی مدتی برای شما ایجاد کند. برای مثال هرگاه کلمه “کاستینوپل” را می شنوید اقدام به سرقت منازل میکنید. همانند شخصیت وودی آلن در فیلم نفرین عقرب.

با این وجود،تلقین درمانی بطور کلی پیرامون تغییر رفتار شما در آینده میباشد. در حین این نوع هیپنوتیزم ، به شما تلقیناتی داده میشود که درآینده میبایست اجرا گردند. برای مثال چنانکه شما تلاش میکنید کشیدن سیگار را ترک کنید، به شما القا میگردد هرگاه هوس سیگار کشیدن کردید، در شما احساس اشتیاق به دویدن و یا چیزی مشابه آن پیدا خواهد شود.اینها تلقینات پس ازهیپنوتیزم نامیده میشوند. شما دیگر تحت هیپنوتیزم نخواهید بود، اما تلقینات به کار خود ادامه خواهند داد. این با کنترل فکر تفاوت دارد که در آن تاثیر یک جلسه هیپنوتیزم درمانی تنها برای مدت تقریبی چندین ساعت تا دوهفته ادامه خواهد یافت. این گونه تلقینات ، بمنظور اینکه بتوانند تاثیر مفید طولانی مدت داشته باشند، نیاز دارند تا در یک دوره چند جلسه ای تقویت گردند. همچنین هیپنوتیزم درمانهای مجرب ، برای شما مطالب خواندنی و CD های صوتی تدارک می بینند تا هر روز خودتان شخصا” به تقویت تلقینات بپردازید. 

● آیا هیپنوتیزم خطری ندارد؟

بزرگترین ترس و واهمه در رابطه با هیپتوتیزم این است که شما را وادار به انجام اعمال پست و غیر اخلاقی نماید. اطمینان داشته باشید شما را نمیتوان وادار به انجام کاری گردانید که در حالت عادی انجامش نمی دهید. 

بیاد داشته باشید این ذهن ناخودآگاه شما می باشد که در حین هیپنوتیزم مورد درخواست و مخاطب قرار میگیرد و از آن جایی که اخلاقیات شما درآن جای گرفته، شما کاملا از انجام عملی بر خلاف اراده خود مصون میباشید. تنها زمانی هیپنوتیزم خطرناک میباشد که فرد تحت تاثیر الکل و مست باشد.

 

● هیپنوتیزم برای چیست؟

قبلا اشاره کردیم که هیپنوتیزم می تواند در درمانهای روانشناسی مورد استفاده قرارگیرد. اما موارد استفاده کاربردی دیگری نیز دارد که شامل:

▪ تغییرعادات غلط چون پرخوری و استعمال دخانیات

▪ برطرف کردن ترسهای مفرط

▪ کاهش استرس اضطراب و ترس

▪ درمان آسم

▪ التیام بیماریهای پوستی

▪ درمان سردردهای میگرن

▪ کاهش عوارض شیمی درمانی

▪ کنترل خونریزی در جراحی ها و اعمال دندانپزشکی

▪ کنترل فشار خون

▪ بهبود سیستم ایمنی بدن

به عنوان یک اصل، هیپنوتیزم همراه با دیگر درمانها مورد استفاده قرار میگیرد و نه لزوما بطور انفرادی.

 

● شروع کنید

یافتن متخصص

هیپنوتیزم زمانی کاربردی وسیع دارد ، که فقط توسط سازمانهای معتبر انجام پذیرد. در واقع انجام عمل هیپنوتیزم، در اکثر کشورها به طور قانونی کنترل نمی گردد. اساسا دو دسته وجود دارند که به حرفه هیپنوتیزم به مفهوم درمانی آن مشغول هستند:

نخست متخصصین علوم پزشکی مجاز، پزشکان، روانشناسان، کارشناسان علوم اجتماعی و روانپزشکان. روی هم رفته این افراد علاوه بر تحصیلات دانشگاهیشان آموزش تخصصی دیده اند تا قادر به انجام عمل هیپنوتیزم گردند.

دوم هیپنوتیزم کنندگان گواهی نامه دار غیر متخصص. این افراد متخصص پزشکی نمیباشند اما دوره آموزشی ۲۰۰ ساعته هیپنوتیزم را بپایان رسانیده اند.

 

● پرسشهای متداول در خصوص هیپنوتیزم:

1- آیا هیپنوتیزم عوارض زیانبار بلند مدت دارد؟

خیر. هیپنوتیزم برعکس برای بهبودی تندرستی شما در بلند مدت میباشد. درهرصورت سابقه پزشکی خود را با هیپنوتیزم کننده در میان بگذارید تا مطمئن شوید یک کاندید ایده آل می باشید. همچنین اگر شما زمینه تفکرات توهم آمیز دارید و یا از الکل و مواد مخدر استفاده می کنید، امکان خطر وجود خواهد داشت.

هنگامی که شما از حالت خلسه خارج میگردیید ممکن است اندکی احساس گیجی و و سردرگمی کنید اما هیچگاه این حالت زیاد بطول نخواهد انجامید. احساس اضطراب پس از آن معمولا نشانه اثر بخشی درمانی می باشد. با این حال با هیپنوتیزم کننده خود در خصوص آن صحبت کنید. 

2 -آیا میتوان تا مدت نامحدود تحت تاثیرهیپنوتیزم باقی ماند؟

هر شخصی که فیلمهایی نظیر Office Space را دیده باشد ، در این فکر است که هرگاه هیپنوتیزم کننده در حین هیپنوتیزم فرد ناگهان بمیرد، چه اتفاقی رخ خواهد داد. نگران نباشید، شما قادر خواهید بود به تنهایی از حالت خلسه خود خارج گردید.یا برای چند دقیقه به خواب فرو خواهید رفت وبطور طبیعی بیدار خواهید شد و یا متوجه آن می شوید که کسی با شما سخن نمیگوید و با یک احساس طراوت چشمان خود را باز می کنید. 

3-آیا میتوان در هر زمان از آن حالت خارج شد؟

همانطور که قبلا بحث شد ، هیپنوتیزم می باید از طرف شما و با میل داوطلبانه حس ناخودآگاه صورت گیرد. بنابراین ضمیر ناخودآگاه شما همواره تحت کنترل می باشد و هرگاه موضوعی ناراحتتان کند، قطعا امکان خواهد داشت از آن حالت خارج شوید. 

4 -آیا میتوان حالت خلسه را بعدا به خاطر آورید؟

هر اندازه جلسه هیپنوتیزم عمیقتر باشد ، به خاطر آوردن لحظات هنگام هیپنوتیزم کمتر خواهد بود. و این ضمیر ناخودآگاه خود شماست که می گوید به چه اندازه هیپنوتیزم عمیق باشد. اکثر افراد قادر هستند حداقل لحظاتی را به خاطر بیاورند.

 

● احساس خواب آلودگی میکنید…

اعتبار هیپنوتیزم بعنوان یک ابزار درمانی قابل اطمینان ، همواره مورد بحث دانشمندان بوده است. اما هزاران مشتری خوشنود ، نمیتواند بی سبب و غیر واقعی باشد.میتواند؟ اگر اعتقاد دارید که هیپنوتیزم برای شما مناسب میباشد ، بهترین توصیه در این نظر این است که با توقعات و انتظارات معقول و اندک به آن مبادرت ورزید.

 

منبع :سلامت نیوز

 



:: برچسب‌ها: هیپنوتیزم , هیپنوتیزم درمانی , روانشناس بالینی ,
:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

زمانی اگر احوال کسی پریشان می شد، دستش را می گرفتند می بردند پیش دعانویس، برایش سرکتابی باز می کرد، طلسمی می نوشت می داد در آب حل کنند و به خوردش بدهند تا مثلا جن و پری دور شوند و آن شخص، آرامش پیدا کند. بعدتر که علم روان شناسی شناخته شد، محدود به بیمارانی خاص بود که نگاه خاصی هم نسبت به آن ها وجود داشت


هفته نامه همشهری جوان - الناز اسدی: زمانی اگر احوال کسی پریشان می شد، دستش را می گرفتند می بردند پیش دعانویس، برایش سرکتابی باز می کرد، طلسمی می نوشت می داد در آب حل کنند و به خوردش بدهند تا مثلا جن و پری دور شوند و آن شخص، آرامش پیدا کند. بعدتر که علم روان شناسی شناخته شد، محدود به بیمارانی خاص بود که نگاه خاصی هم نسبت به آن ها وجود داشت اما حالا نگاه ها تصحیح شده و همه می دانیم مراجعه به روان شناس، نیاز خیلی هایمان برای بهتر زندگی کردن است و ابایی از گفتنش نداریم.


با وجود این شناخت زیادی از فرآیند معالجه و درمان وجود ندارد. این جا کسی را که نیت کرده به روان شناس مراجعه کند، راهنمایی کردیم و برای این کار از آقای سعید بی نیاز، روان شناس، کمک گرفتیم.

چطور حلش کنیم؟

تصور غالب این است که حتما باید مشکل خاصی وجود داشته باشد تا به روان شناس مراجعه کنیم اما واقعیت این است که روان شناس ها کمک می کنند خودمان را عمیق تر بشناسیم و کیست که نیازی به شناختن و یادگرفتن خودش نداشته باشد؟ اما زمانی که احساس می کنید چیزی که نمی دانید چیست و در زندگی اجتماعی، تحصیلی، شغلی و روابط خانوادگی و عاطفی تان تاثیر می گذارد یا می دانید چیست و نمی دانید چطور حلش کنید، این نیاز، به الزام تبدیل می شود. مشکلی را که به خودتان بر می گردد، گرهی را که با دست و زبان خودتان باز نمی شود و اطرافیان جز شنیدن درددل ها کمک موثری از دستشان بر نمی آید، باید به دست روان درمانگر بسپارید.
 
اولین سوال این است که کدام روان درمانگر؟ شرط اول داشتن مجوز فعالیت است، نه مدرک روان شناسی؛ مجوزی که از سازمان نظام روان شناسی ایران یا سازمان بهزیستی اخذ شده باشد. در سایت بهزیستی، نام تمام افراد و کلینیک های مجوزدار و در سایت نظام روان شناسی، نام کلینیک های مجاز به فعالیت وجود دارد و شما وقتی مراجعه می کنید باید تابلوی معرفی بنفش رنگ بهزیستی یا سبز و زرد نظام روان شناسی را ببینید. به افرادی که در واحدهای بی نام و نشان مجتمع های مسکونی فعالیت می کنند اعتماد نکنید.


اما تشخیص روان شناس خوب از روان شناس بد بحث دیگری است. یک روان شناس خوب برای شما، روان شناسی است که بتوانید ارتباط خوبی با او برقرار کنید، اعتماد کنید، راحت حرف بزنید و حس کنید که خوب به شما گوش می دهد و به دانشش اعتماد داشته باشید.

از نشانه های غیرحرفه ای بودن روان درمانگر این است که به جای راهکار، به شما راه حل مستقیم بدهد و امر به انجام کاری کند یا مثل بزرگ ترها بنشیند به نصیحت کردن شما، رازدار بناشد (مگر در مواقعی که مراجعه کننده قصد آسیب زدن به خود یا دیگران را داشته باشد که در این صورت موظف است به خانواده یا مرجع قانونی اطلاع دهد) سر وقتی که به شما گفته شده جلسه شروع و تمام نشود یا هر چیز دیگری که اذیتتان می کند. اگر بعد از یک یا چند جلسه چنین مواردی را تشخیص دادید، در انتخاب روان شناس تجدید نظر کنید، چون رضایت شما از روند درمان شرط لازم برای نتیجه گرفتن است.

 

مراحل درمان
توانایی مدیریت
اولین بار که رو به روی یک مشاور یا روان شناس می نشینید، سوالات روتینی از شما می پرسد: به خاطر چه مشکلی آمده اید؟ از کی شروع شده؟ چرا حالا تصمیم به درمان گرفته اید؟ در خانواده گسترده تان هم چنین مسئله ای وجود دارد؟ تا به حال پیش روان شناس رفته اید؟ و... مجموع این سوال و جواب ها شرح حال شما را می سازند که با توجه به آن، روان درمانگر روشی را برای حل مسئله در پیش می گیرد. به طور کلی دو رویکرد وجود دارد؛ نگاه اول که معتقد است ریشه همه مشکلات انسان در گذشته است، مثلا می گوید همه مشکلات رفتاری ما از رابطه با والدینمان سرچشمه می گیرند و روان شناس جلسات اول را به کنکاش در اتفاقات گذشته می گذراند تا ریشه مشکل را پیدا کند، مثل روانکاری. نگاه دوم اما به زمان حال توجه می کند و سعی می کند اکنون را بشناسد و دلایل را در آن پیدا کند؛ مثل شناخت درمانی.


هر روانشناسی با توجه به علاقه، مهارت و شخصیت خودش روشی را انتخاب می کند که به آن باور داشته باشد. مشکلات یکسان، راه حل  های متفاوت دارند. هر چند برای بعضی، راه های ثابت شده تر و مطمئن تری وجود دارد. در ادامه هر کدام از این دو روش، روان شناس به شما راهکارها و تکنیک هایی می دهد که به کار ببندید و از شما بازخورد می گیرد، در صورتی که تاثیرات مثبت و رضایت شما حاصل شود، تا رسیدن به نتیجه مطلوب ادامه می دهید.


نکته ای که باید به آن توجه کنید این است که نتیجه مطلوب همیشه رفع کامل مشکل مورد نظر نیست. نقطه پایان جلسات مشاوره در بیشتر موارد زمانی است که مشکل به کمترین حد خودش رسیده باشد و شما به باور خود و روان درمانگرتان، «توانایی مدیریت مشکلات خود» را پیدا کرده باشید.

 

باورهای غلط
بدون هیچ معجزه ای

* اولین باور غلط شاید این است که روان شناس ها معجزه بلدند. می رویم مشکلمان را می گوییم و آن ها با چند جمله جادویی که با هیجان ادا می شود، زندگی ما را دگرگون می کنند که مسلما این طور نیست و نشانی غول چراغ جادو جای دیگری است.

* روان درمانی یک جلسه نیست، یک دوره است و دوره ها در موارد مختلف فرق می کنند. دوره های کوتاه مدت بین 8- 12 جلسه و دوره های بلند مدت بیشتر از 15 جلسه یا حتی تا پایان عمر و حوصله طول می کشند.


* روانشناس به شما راه حل نمی دهد، راهکار و روش و تکنیک هایی را که لازم دارید معرفی می کند؛ مثلا اگر بگویید اعتماد به نفسم پایین است، نمی گوید شما که خوبی، کمک می کند با کشف توانایی هایتان، خودتان به نتیجه برسید. مثالی که می زنند این است که روان شناس مثل کسی است که چراغ می اندازد و راه را به شما نشان می دهد، این شمایید که باید قدم در راه روشن شده بگذارید و آن را طی کنید.


* شباهت بین پزشک و روان شناس، خیلی کمتر از چیزی است که در ذهن ما وجود دارد. روان شناسی بر پایه علوم انسانی است، نه تجربی. پس روان شن اس ها حق تجویز دارو ندارند، در صورتی که مشکل شدید باشد، فرد را به «روانپزشک» ارجاع می دهند، یعنی کسی که پزشکی خوانده و متخصص اعصاب و روان است تا با کمک درمان دارویی در کنار درمان روانی مسئله حل شود. بنابراین اگر روان شناس یا مشاوری دارو تجویز کرد، تخلف کرده است.

 

مشاوره ازدواج
به درد هم می خوریم؟
پرکاربردترین خدمت روان شناسی در جامعه ما، مشاوره های پیش از ازدواج است که مجموعه ای است که از سنجش شخصیت و سلامت روان هرکدام از طرف ها و تطبیق دادن این نتایج با طرف دیگر. برای مورد اول از دو بخش تست های شخصیت شناسی و مصاحبه استفاده می کنند، نتیجه روی یک نمودار شخصیتی یا نیمرخ روانی از فرد به دست می آید که هر قدر این نمودارها بر هم منطبق تر، نزدیک تر و به هم شبیه تر باشند، احتمال موفقیت آن زوج در ازدواج بیشتر است و روان شناس فقط با توجه به تفسیر این ها، قوت و ضعف این احتمال را اعلام می کند.
 

 
کتاب ها و فیلم ها
کتاب های زیادی برای افزایش مهارت های زندگی و شاد زیستن و... در بازار وجود دارد. لوح های فشرده که شامل سخنرانی های روان شناس های مختلف داخلی و خارجی پیرامون مسائل مختلف اند اما هرگز نباید جایگزین مراجعه حضوری شوند. 90 درصد کتاب های روان شناسی حاصل تجربه زندگی نویسنده اند که به زبان عامه نوشته شده اند و اگر بخواهیم کتابی علمی تر و دقیق تر بخوانیم، بهتر است با نظر روان شناس مطالعه کنیم.

 

تعرفه ها
می دانیم دلیل اصلی خیلی ها برای مراجعه نکردن، همین هزینه های نسبتا زیاد درمان است. تعرفه های مشاوره و روان شناسی به چیزهای زیادی بستگی دارد مثل در استان، مرکز استان یا شهرستان بودن مرکز مشاوره، تحصیلات روان شناس، عضو بودن یا نبودن در هیئت علمی دانشگاه.
هزینه در تهران برای یک ساعت، بین 65 تا 120 تومان متفاوت است. تعرفه های بیشتر در جدولی در سایت نظام روان شناسی موجود است که البته به دلیل متغیر بودن شرایط، خیلی از طرف مراکز رعایت نمی شود اما خبر خوب این که به زودی شرایطی فراهم می شود که هزینه های روان درمانی شامل خدمات بیمه شوند.



راهی برای شناخت بهتر

کاربرد تست های روان شناسی در زندگی ما گسترده است؛ از سنجش برای ورود به دبستان تا تست های انتخاب رشته، انتخاب شغل و سنجش شخصیت و... که تست های مشاوره ای در نظر گرفته می شوند. اما در محیط درمانی، روان شناس برای شناخت بیشتر و تایید تشخیص روان شناسی خودش ار تست های بالینی استفاده می کند. اما تست های مشاوره ازدواج نیاز به توضیح بیشتری دارند؛ آشنایی و ارتباط یک زوج، چه به شکل سنتی باشد، چه امروزی، رسیدن به شناخت منطقی و دور از احساسات و کشش های درونی لازم است.


این شناخت همیشه با معاشرت به دست نمی آید و ابعاد مختلف شخصیت طرف مقابل گاهی تا سال ها می تواند ناشناخته بماند. تحلیل تست های روان شناس به فرد کمک می کند خودش و طرف مقابل را بهتر بشناسد و به کنار هم قرار گرفتنشان منطقی تر فکر کند.


حتما در محیط دانشگاه و کار و... دیده اید که دو نفر شخصیت های خوب و نرمالی دارند اما نمی توانند با هم دوست صمیمی باشند، چون وجوهی از شخصیت هایشان با هم تطابق ندارد؛ مثلا یکی درونگرا و دیگری برونگراست و مگر نه این که برای انتخاب مهمی مثل انتخاب همسر، باید همه توان خود را برای کم کردن ریسک های انتخاب به کار برد؟

 

منبع : برترینها

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: روانشناس بالینی , دكتر روانشناس , مشاوره , روانپزشك ,
:: بازدید از این مطلب : 27
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی؛ از واقعیت تا تخیل
گاهی مسائلی درباره هیپنوتیزم بیان می شود که ریشه در واقعیت ندارد و تنها برداشتی از تصورات و تخیلات افراد است؛ به ویژه اینکه در فیلم های سینمایی و برخی نمایش های سرگرمی، نمونه هایی از هیپنوتیزم نشان داده می شود که باعث می شود افراد باور کنند کسی که توانمندی هیپنوتیزم کردن دارد، چه کارها که نمی تواند بکند!


فصلنامه روانپزشکی و جامعه: واژه هیپنوتیزم همواره برای افراد مختلف واژه ای جذاب است. گاهی مسائلی درباره هیپنوتیزم بیان می شود که ریشه در واقعیت ندارد و تنها برداشتی از تصورات و تخیلات افراد است؛ به ویژه اینکه در فیلم های سینمایی و برخی نمایش های سرگرمی، نمونه هایی از هیپنوتیزم نشان داده می شود که باعث می شود افراد باور کنند کسی که توانمندی هیپنوتیزم کردن دارد، چه کارها که نمی تواند بکند! آیا باید از چنین کسی ترسید؟ آیا او می تواند ما را مجبور به انجام کارهای خاصی بکند؟ آیا می تواند به اسرارمان پی ببرد؟


سوال هایی از این دست پیوسته با واژه هیپنوتیزم همراه است. به نظر من یکی از علل مهم این گونه سوال ها و تصورها و همچنین دلیل مهم جذابیت این واژه، رازآلود بودن و شفاف نبودن آن است. تصور سفر در زمان، دیدن محل هایی در نقاط مختلف دنیا و نمونه هایی از این دست، از جذابیت های هیپنوتیزم است و از طرف دیگرترس از لورفتن اسرار، ترسِ از دست دادن کنترل بر رفتار و همچنین گم شدن در عالم هیپنوتیزم، از جمله ترس هایی است که از شیرینی مزایای آن نزد افراد می کاهد.


در این مقاله سعی می کنیم در حد حوصله مخاطب و به زبانی ساده و قابل فهم و با پرهیز از لغات علمی سخت، به تعریفی درست از این تکنیک پرداخته و گامی کوچک در جهت شناخت درست هیپنوتیزم و تصحیح باورهای نادرست درباره آن برداریم.

 

هیپنوتیزم چیست و چه نیست؟
حتما بارها برای شما اتفاق افتاده است که در حال انجام کاری باشید و تمام تمرکز و حواستان جلب آن کار باشد؛ به شکلی که متوجه اتفاقات اطراف خود نشوید. در این حالت شما در حالت هیپنوز هستید. در حقیقت هیپنوز عبارت است از تمرکز کامل روی یک اتفاق، یک نقطه یا یک صدا.

از نظر علمی باید گفت هیپنوتیزم تکنیکی است که در مسائل روانشناسی و مسائل مربوط به ذهن و روان کاربرد دارد. واژه هیپنوتیزم با خواب مصنوعی با یکی از گرایش های مهم روانشناسی به نام «روانکاوی» ارتباطی تنگاتنگ دارد و در حقیقت می توان گفت هیپنوتیزم می تواند یکی از تکنیک های روانکاری باشد. در روانکاوی انسان دارای دو سطح ادراکی هشیار و ناهشیار یا خودآگاهی و ناخودآگاهی، است. در برخی منابع این تقسیم بندی بدین شکل است: هشیار، نیمه هشیار و ناهشیار.


سطح هشیاری یا خودآگاهی، سطحی است که در آن فرد در حالت درک کامل محیط و اتفاقات اطراف است و به قول عوام بیداری نام دارد. در این سطح افکار و مسائل داخلی ذهن فرد رفتار او را کنترل و اداره می کنند؛ مثلا فرد تصمیم می گیرد غذا بپزد.


سطح ناهشیار سطحی است که فرد ارتباط خود را با محرک های محیطی و اتفاقات اطراف از دست می دهد یا رفتاری از فرد سر می زند که دلیل آن در ذهن او شکل نگرفته و معمولا خود او متوجه نمی شود که چرا آن کار را کرده است. مثلا ممکن است بارها برای شما اتفاق افتاده باشد که ناگهان احساس اضطراب و دلشوره کنید. بهترین مثال برای عالم ناهشیار، عالم خواب یا زمانی است که در خواب به سر می برید. در این هنگام بر اتفاقاتی که در ذهن شما می افتد و تصاویری که در رویا می بینید، کنترلی ندارید.


به عبارت ساده تر عالم هشیار زمانی است که شما می فهمید و متوجه امور هستید و قدرت کنترل دارید؛ اما در عالم ناهشیار کاملا برعکس، نه متوجه اتفاقات اطراف هستید و نه قدرت کنترل دارید.


زمانی که بدن شما برای خواب آماده می شود و شما به حالت خواب می روید، سطح هشیاری شما به شکل ناگهانی کاهش نمی یابد؛ بلکه به شکلی تدریجی بدن و مغز از سطح هشیاری کامل به سمت ناهشیاری و خواب حرکت می کند؛ گرچه در برخی افراد ممکن است این روند سریع تر باشد. تنها در حالت بیهوشی و ضربه به سر است که ممکن است فرد درجا بیهوش شود.

 

برای درک بهتر مطلب می توان افرادی را مثال زد که برای عمل جراحی آماده می شوند. حتما دیده اید که پزشک بیهوشی از فرد می خواهد شروع به شمردن کند. زمانی که فرد شروع به شمردن می کند، صدایش کم و کمتر می شود هشیاری اش نیز کم کم از بین می رود.


زمانی که به خواب می روید نیز بدن به همین شکل عمل می کند. اما نکته اینجاست که هم زمان با پیش رفتن ذهن به سمت کم شدن هشیاری، بدن شما نیز شروع به شُل شدن می کند و در اصطلاح انگلیسی «ریلکس» می شود. مهم این است که هرچقدر بدن شما در حالت آرامش و شُل شدگی بیشتری قرار گیرد، ذهن راحتتر می تواند به سمت خواب و کاهش هشیاری حرکت کند.

 

اما هدف از توضیح این قسمت چه بود؟ حتما متوجه شده اید زمانی که می خواهید بخوابید، لحظاتی هرچند کوتاه وجود که سر و صدای محیط اطراف را می شنوید و متوجه می شوید که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است؛ اما بدن شما قدرت حرکت ندارد و ذهن نیز خیلی نگران اطراف نیست. این زمان و این مرحله، مرحله ای است که شما در وضعی بین خواب و بیداری قرار گرفته اید. در این وضع بدن نه کاملا خواب است و نه بیدار. در حقیقت باید گفت هیپنوتیزم به شما کمک می کند در این شرایط قرار بگیرید.

 

خصوصیات این مرحله:
در این مرحله که می توان آن را نیمه هشیار نامید، ذهن و بدن تغییرهایی می کنند. یکی از تغییرهای مهم کاهش مقاومت بدن و ذهن است. افراد در حالت هشیاری ذهن خود، همواره در برابر اتفاقات جدید برخوردی مقاومتی دارند وبه مسائلی فکر می کنند که به آنها «فاکتورهای انتقادی» می گویند (این کار را نکن، آن کار را بکن، اگر نشود چه می شود؟ و سوال هایی که با اما و اگرهای زیادی همراه اند و تنها خصوصیتشان این است که جلوی تجربه های جدید مقاومت می کنند).


در حالت نیمه هشیار (جز در افرادی که درگیر مسائل خاص ذهنی و روانی هستند) این فاکتورهای انتقادی به ضعیف ترین حد خود می رسند. در این حالتذهن آماده پذیرش مسائلی است که با آنها برخورد می کند.


نمونه ملموس دیگری که می توان برای درک بهتر مثال زد، افرادی هستند که در حالت شوک ناشی از تصادف قرار می گیرند. در این حالت معمولا افراد به دستورها و خواسته های دیگران مقاومت کمتری نشان می دهند و احتمال اینکه آن دستورات را پذیرند و اجراکنند، بیشتر است.
یک هیپنوتیزم گر ماهر به شما کمک می کند در این مرحله نیمه هشیاری قرار بگیرید تا مقاومت ذهنی شما کم شود و ذهنتان برای دریافت دستورهای جدید آماده شود. همین نکته برای برخی افراد این شبهه را ایجاد می کند که در حالت هیپنوتیزم در مقال فرد هیپنوتیزم کننده کاملا بی دفاع می شوند و در معرض سوءاستفاده های گوناگون (از حرف کشیدن گرفته تا رفتارهای دیگر) قرار می گیرند. در ادامه سعی می کنیم تمام این شبهه ها و اشتباه ها در شناخت هیپنوتیزم را برای خواننده از بین ببریم.

 

سوالات متداول:
1. در شرایطی که ما هیچ کنترلی روی خود نداریم، چطور می شود نگران اتفاقی بد نبود؟
پاسخ: باید همیشه به یاد داشته باشید که حتی در عمیق ترین حالت هیپنوتیزم نیز ذهن شما خاموش نمی شود و همیشه کنترلگر نهایی ذهن شماست؛ نه تلقینات فرد هیپنوتیزم کننده. به عبارت دیگر در شرایط هیپنوز ممکن است مقاومت ذهنی شما کم شود؛ اما هیچگاه صفر نمی شود. این بدان معناست که اگر در حالت هیپنوز دستوری به شما داده شود که با باورهای واقعی و عمیق شما مخالف باشد، آن دستور هیچگاه اجرا نمی شود؛ اما اگر آن دستور رفتاری از شما بخواهد که باور عمیقی به پرهیز از آن ندارید و تنها به دلیل همان فاکتورهای انتقادی که توضیح داده شد، از انجام آن اجتناب می کنید، احتمال عمل به آن دستور در حالت هیپنوز بیشتر می شود.


برای درک بهتر به مثالی توجه کنید. فردی را در نظر بگیرید که برای ترک سیگار به هیپنوتیزم روی می آورد. اگر این تصمیم فرد تنها به دلیل فشار دیگران باشد و خودش از ته دل تمایلی به ترک سیگار نداشته باشد، حتی اگر در حالت عمیق هیپنوز نیز قرار بگیرد، تلقین اثری در سیگار کشیدن وی نخواهدداشت؛ اما اگر خود فرد به این باور رسیده باشد که سیگار را کنار بگذارد و به دلیل سختی ترک عادت موفق به انجام این کار نشده باشد، هیپنوز کمک کننده خواهدبود.


پس تا زمانی که شما واقعا چیزی را نخواهید، حتی در حالت هیپنوز نیز این اتفاق نخواهدافتاد.

 

2- آیا می شود بدون اینکه متوجه باشیم و بخواهیم، هیپنوتیزم شویم؟
پاسخ: با توجه به پاسخی که به سوال اول داده شد، باید گفت تا زمانی که شما نخواهید و در برابر آرامش ذهنی مقاومت کنید، احتمال هیپنوز شدن کم است. در شرایطی که فرد هیپنوتیزم کننده بتواند این مقاومت را با تکنیک های ویژه دور بزند، احتمال هیپنوزشدن شما وجود دارد. معمولا این وضعیت با اعتماد متقابل شما به شدت گره خورده. منظور از اینکه فرد بتواند مقاومت شما را دور بزند، بیشتر هنگام درمان است که فردِ رو به روی شما متخصص مسائل روانی است و می تواند اعتماد شما را جلب کرده، سپس وارد روند هیپنوز شود.

 

3- آیا در حالت هیپنوتیزم ممکن است به موضوعی اعتراف کنیم؟ ممکن است رازی را برملا کنیم؟
پاسخ: احتمال آن بسیار ناچیز است؛ چون ذهن از ورود به مسائلی که ممکن است برایش خطر ایجاد کند، پرهیز می کند؛ مگر اینکه ذهن ناهشیار شما تشخیص دهد که راز شما آنقدرها هم که در حالت عقلانی خطرناک به نظر می رسد، خطرناک نیست.
 
4- اگر در حالت هیپنوتیزم گم شویم چه می شود؟
پاسخ: گم شدن در حالت هیپنوتیزم زاده توهمان و تصورات سینمایی است. چنین اتفاقی در عالم واقعی نمی افتد.
البته ذکر این نکته بسیار مهماست که چون در هیپنوتیزم درمانی، فرد در حالت نیمه هشیار با ترس ها و مسائل و مشکلات ذهنی خود رو به رو می شود، ممکن است درگیر مسائل روانشناختی و واکنش های هیجانی و عاطفی شدیدی شود؛ به همین دلیل به هیچ وجه پیشنهاد نمی شود این نوع هیپنوتیزم جز با نظارت درمانگری حرفه ای و آشنا به مسائل روانی انجام گیرد. موضوع هیپنوتیزم نمایشی و خودهیپنوتیزم  از این بحث  جداست.


تنها اتفاقی که ممکن است هنگام ناتوانی از کنترل ذهن در حالت هیپنوتیزم برای فرد رخ دهد، این است که هیپنوتیزم گر نتواند وی را در حالت بینابین نگه دارد و فرد هیپنوتیزم شده به خوابی عمیق فرو برود. در این موقعیت نیز فرد مانند هر زمان دیگری که به خواب رفته عمل می کند. به عبارت ساده تر اگر فرد از دست هیپنوتیزم گر رها شود، می خوابد و پس از مدتی بیدار خواهدشد.

 

5- آیا وقتی هیپنوتیزم می شویم دیگر متوجه چیزی نمی شویم؟
پاسخ: این اتفاق بارها برای خود من افتاده است که مراجعه کننده پس از هشیارشدن ادعا کند هیپنوز نشده و تمام مدت صداهای اطراف را می شنیده است. وقتی از آنها درباره تصورشان از هیپنوتیزم می پرسم، با این جواب رو به رو می شوم که حالتی است که من هیچ چیزی نمی شنوم و حس نمی کنم و پس از بیدارشدن مشکلم حل می شود. این هم از جمله مسائلی است که به دلیل نمایش های نادرست وارد ذهن مردم شده است.


جلال خادمی، دانشجوی دکتری در روانشناسی رشد، آکادمی ABO فنلاند، مدرس دانشگاه در اران

 

منبع‌ : برترینها

 

 



:: برچسب‌ها: هیپنوتیزم , هیپنوتیزم درمانی , روان درمانی ,
:: بازدید از این مطلب : 32
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 3 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

شیوه های كار در روانشناسی بالینی

در خانواده درمانی تمام اعضاء یك خانواده به عنوان تك اعضای یك سیستم حركت می كنند. در ابتدای روابط ، مشكلاتی حضور دارند كه تاب و توان یكایك اعضا را سلب كرده اند .


چه وقت مراجعه به روان شناس ضروری می شود ؟
درمان اختلالات روانی به همان اندازه مهم و حقیقی است كه درمان بیماری های جسمی . حتی در بسیاری از اوقات نمی توان اختلالات جسمی را از اختلالات روانی جدا كرد. طبق آمار جسمی سازمان بهداشت جهانی علت بیش از نیمی از بیماری های جسمی ناراحتی های روانی است كه در مدت طولانی با ایجاد اختلال در كاركرد طبیعی بدن مشكلات و دردهای سمی را به وجود می آورند . طبعاً هر نوع فشار روانی را نمی توان بیماری خواند و كمتر كسی به محض برخورد با یك بحران روانی فوراً به روان شناس رجوع می كند .
در مورد رجوع به روان شناس به خاطر درمان بیماری های روانی نیز مثل اختلالات جسمی ، هركسی مدتی را به مدارا با آن آزردگی می پردازد و هنگامی كه فشار آن زیادتر از توان تحمل می شود به توصیه ی اطرافیان سعی می كند با استفاده از ویتامین های لازم ، مصرف نوشیدنی های گرم و استراحت ، به بهبود خود كمك كند؛ ولی اگر در عرض دو الی سه روز بهبودی حاصل نشد به پزشك معالج خود رجوع می كند.

اولین قدم به سمت بهبودی و تسلط یافتن بر اختلالات روانی نیز همین طور است. تشخیص این كه چه زمان مراجعه به روانشناس ضروری می شود به عهده خود فرد است، یعنی زمانی كه فرد نیاز به كمك تخصصی را احساس می كند به روانشناس رجوع می كند.
این نكته به این معنی است كه افرادی به روان شناس رجوع می كنند كه توان تشخیص دارند و می دانند مسئله ای دارند كه باید حل شود. به طور كلی روان درمانی شیوه ای است برای كمك به آن دسته از افرادی كه در آن تشخیص و مقابله با آزردگی های روانی را از دست نداده اند و شیوه ای است برای ایجاد و از بین بردن چیزهایی كه رشد فرد را محدود می كنند. اكثراً وقتی اختلالات به شكل كهنه در می آیند ، یعنی زمانی كه فرد بدون توجه به آنها فقط " می سوزد و می سازد" و یا راه حل هایی كه اختیار می كند به اندازه كافی مؤثر نمی افتند ، رفته رفته بحران اولیه شكل مزمن به خود می گیرد و در كنار خود بسیاری از اختلالات دیگر را می سازد كه دیگر عنان زندگی را از انسان گرفته و زندگی را تلخ می كنند. یك روان شناس در درجه اول ، مشاور بهداشت روانی است.

ضرورت رجوع به روانشناس آن وقتی است كه فرد احساس كند دركاری و یا در حل مشكلاتی احتیاج به كمك تخصصی دارد. روانشناسان تنها به مداوای بیماری نمی پردازند . آیا كسی كه به خاطر مشكل تمركز فرزندش در مدرسه یا به خاطر امور تربیتی فرزندش یا به خاطر اختلافات خانوادگی اش راه هایی را خود آزمایش كرده ولی نتایج مطلوب را نگرفته است ؛ و یا كسی كه در مورد روابطش با كار ، با همكاران ، دوستان وغیره با مشكلاتی روبرو است ؛ و یا كسی كه در مورد انتخاب شغل آینده مردد است ، احتیاجی به كمك تخصصی ندارد؟ طبیعی است كه برای همه این امور می توان به روان شناس مراجعه كرد.

شیوه های كار در روانشناسی بالینی
روان شناسی بالینی و یا كلینیكی یكی از شاخه های كار در روانشناسی است كه منحصراً به شناخت و مداوای بیماری های روانی می پردازد. این نكته به این معنا نیست كه آدم باید مبتلا به اختلالات شدید روانی باشد و یا علائم شدید بیماری از خود نشان دهد تا برای مداوای آنها به مطب روانشناس رجوع كند. هر فردی در رابطه ای متقابل با محیط زندگی اش به سر می برد و مدام در حال تأثیر گذاری و تأثیر گرفتن از محیط زندگی اش است. به این معنا هر فردی دارای یك دنیای درون و یك دنیای بیرون است كه شكل دادن به هر دوی آن دنیا ها با روابطی كه خاص خود آن فرد هستند و توسط افكار ، احساسات و رفتارهای وی ساخته و به كار گرفته می شوند صورت می گیرد.
با این توصیف بسیاری از اوقات در راه ایجاد تعادل بین این دو دنیا چیزهایی سخت جانی می كنند و توان انسان را بیش از حد محدود كرده و فشارهای زیادی را به وجود می آورند كه برای حل آنها انسان احتیاج به كمك پیدا می كند. اشكال این گونه كمكها بسیار متقاوت است .
این كمك می تواند به صورت گپی از ته دل و حمایتی واقعی از طرف دوستی كه واقعاًً دوست است صورت بگیرد و گاهی از اوقات این كمك حتماً باید به صورت كمكی تخصصی و توسط متخصص باشد. در كار بالینی سه شكل اصلی برای برگزاری جلسات روان درمانی وجود دارد كه بنا به نوع مشكل ، هر مراجعه كننده با یكی و یا با هر سه شكل این كار آشنا می شود. این سه شكل در زیر قدری توضیح داده شده اند.

روان درمانی فردی
منظور از روان درمانی فردی شكلی است كه فرد با روان درمانگر خود در جلسات ملاقاتی كه فقط آن دو در آن شركت می كنند حضور می یابد . در روان درمانی فردی این امكان فراهم می آید كه فرد با احساسات و افكار خود آشنایی عمیق بیابد ، به علت وجود آنها پی ببرد ، روابط فردی خود را با دیگران و با چیزهایی كه زندگی جمعی را می سازند آشكارتر درك كرده و آنها را بهتر بشناسد و در نگاه كلی شخصیت خود را بهتر درك كند. تنها بعد از این مرحله است كه فرد می تواند برای رفع مشكلاتی كه وی را فرسوده كرده اند اقدام كند، بدون اینكه مانند گذشته دائماً حالت ضعف ، ناتوانی ، درد ، خودخوری ، سركشی ، پرخاش و خشونت و غیره جلوی رفع مشكلاتش را بگیرند.
سرعت و شكل رفع مشكلاتی كه هر شخصی برای كنار آمدن با آنها به روانشناس رجوع می كند از فرد تا فرد متفاوت است. ولی به صورت كلی می توان گفت كه رهایی ا زمشكلات یعنی یادگیری جدید، یعنی یادگیری چیزها و روابط به نوعی دیگر ، به نوعی كه فرد ، دست وابسته ، اسیر مسائلش نباشد. این یادگیری روندی است كه سرعت و كیفیت آن در جریان روان درمانی كاملاً به عهده ی خود فرد است و روان درمانگر به حكم كسی است كه تشریح این راه ، نحوه شروع آن ، پیش بردن آن و به سرانجام رساندن آن را حمایت می كند.

روان درمان گروهی
روان درمانی گروهی شكل دیگری از روان درمانی است كه برای مسائل معینی برقرار می گردد و معمولاً شكل پیشرفته تری نسبت به روان درمانی فردی دارد. برای تشخیص این كه روان درمانی گروهی به درد چه كسی می خورد هر فردی تعدادی جلسات روان درمانی فردی را پشت سر می گذارد و سپس می تواند به جمعی از كسانی كه همان مشكلات را دارند بپیوندد.

در این حال اعضاء شركت كننده در گروه رفته رفته نزدیك هر عضو دیگر شده و هر عضو گروه از حمایت كنترل شده ی اعضای گروه برخوردار شده و تمام نقش های جدید و چیزهایی را كه می خواهد یاد بگیرد تا به رابطه بهتری با دنیای درون و دنیای بیرون خود دست بیابد درتمرین با دیگران ، آنها را در خود درونی می كند.

مشاوره خانوادگی و خانواده درمانی
در خانواده درمانی تمام اعضاء یك خانواده به عنوان تك اعضای یك سیستم حركت می كنند. در ابتدای روابط ، مشكلاتی حضور دارند كه تاب و توان یكایك اعضا را سلب كرده اند . هركدام از اعضای خانواده علیرغم تلاشهای بسیارشان برای كنترل دامنه ی مشكلات رفته رفته به جایی رسیده اند كه نمی توانند با یكدیگر و به عنوان تك تك اعضای یك سیستم مشكلاتشان را حل كنند. بلكه هر كدام با رفتارشان باعث پایدار ماندن مشكلات و سخت تر شدن آنها می شوند. در این حال مهم است اشاره شود كه در اینجا چیزی به عنوان تقصیر و یا گناه وجود ندارد و اصلاً مهم نیست كه چه كسی مسبب مسائل شده است . بلكه هدف اول در خانواده درمانی فهمیدن نقش تك تك اعضای خانواده برای برنامه ریزی و ایجاد تغییرات لازم است.

در این شكل از روان درمانی ، خانواده به عنوان یك سیستم حضور دارد و می آموزد كه راهها و نظم های جدیدی ایجاد كند و آنها را به كار بسته تا این روابط جدید جانشین روابط قبلی شوند. خانواده به عنوان یك سیستم می آموزد تا به جای سرپوش گذاشتن بر مشكلات كه تنها موجب پا برجا نگاه داشتن آنها می شود برای یكایك مشكلات ، راههای جدیدی بیابد . طبیعی است كه شناخت پیدا كردن تك تك اعضا خانواده از روندهای فكری ، احساسی و رفتاری خود و درك نقش و موقعیت خود به عنوان یك عضو از سیستم خانواده در تمام طول روان درمانی نقش اساسی بازی می كنند. مشكلات آموزشی و تربیتی كه پدر و مادر و فرزندانشان با آن روبرو می شوند نیز در این شیوه كار بالینی به نحو بهتری نسبت به اشكال دیگر روان درمانی نتیجه می دهد.

منبع : عصرایران

 



:: برچسب‌ها: مشاوره , روانشناس بالینی , روان درمانی ,
:: بازدید از این مطلب : 30
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 2 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : روانشناس بالینی

آیا هیپنوتیزم خطرناک است؟

رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران با اشاره به اینکه بعضی هیپنوتیزم و خواب را یکی میدانند تصریح کرد: هیپنوتیزم حالت تغییر یافته هوشیاری است.

علی شریفی در همایش ملی دانشجویی هیپنوتیزم و علوم وابسته که در آمفی تئاتر دانشکده علوم دانشگاه فردوسی برگزار ‌شد، با بیان اینکه به دلیل پیدا نشدن واژه‌های بهتر ما کلمات را اشتباه به کار می‌بریم گفت: یکی از همین غلط‌های مشهور واژه‌هایی است که برای هیپنوتیزم به عنوان معادل قرار می‌گیرد.

وی با اشاره به اینکه میزان هیپنوتیزم‌پذیری در افراد متفاوت است، افزود: حدود هفت تا 10 درصد مردم بیشترین هیپنوتیزم‌پذیری، 20 درصد کمترین و 48 درصد متوسط هیپنوتیزم‌پذیری را دارند.

شریفی اضافه کرد: البته افرادی که از لحاظ روانپزشکی سرکوب شده هستند، هیپنوتیزم‌پذیر نیستند. 

رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران با بیان اینکه تمرکز سنگ‌بنای هیپنوتیزم است تصریح کرد: وقتی روی مساله‌ای آنقدر تمرکز کرده‌ایم که متوجه اطراف خود نمی‌شویم، بیشتر مستعد هیپنوتیزم‌پذیری هستیم.

شریفی با اشاره به اینکه انفکاک (تجربه و گسستگی) یکی دیگر از شرایط هیپنوتیزم است، افزود: هرگاه یکی از حس‌های پنج‌گانه ما با حالت‌ معمولی خود تفاوت پیدا کند، وارد مرحله انفکاک شده‌ایم.

وی ادامه داد: سومین شرط هیپنوتیزم که فاکتور مهمی هم می‌باشد، افزایش قدرت پذیرش است؛ یعنی مطالبی که مطلوب و منطقی هستند، خیلی راحت پذیرفته می‌شوند. 

رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران با بیان اینکه درمانگر کمک می‌کند زودتر و بهتر در حالت هیپنوز قرار بگیریم گفت: درمانگر قدرت خاصی ندارد و فقط می‌داند از این علم چگونه بهتر و هنرمندانه‌تر استفاده کند.

وی با اشاره به اینکه بعضی فکر می‌کنند، هیپنوتیزم کاری اجباری و تحمیلی است، تصریح کرد: اگر کسی نخواهد و با درمانگر همکاری نکند، هیچ‌وقت هیپنوتیزم نمی‌شود.

رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران اضافه کرد: قدرت هیپنوتیزم‌پذیری در افراد مریض و ضعیف کم نمی‌شود زیرا این یک کار ارادی است.

شریفی گفت: هیپنوتیزم به تنهایی باعث درمان نمی‌شود، بلکه باید با تلقینات مناسب همراه باشد اما در مورد اضطراب، دیده شده که به طور مشخصی با هیپنوتیزم شدن میزان آن کم می‌شود.

رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران با بیان اینکه هیپنوتیزم خطرناک نیست تصریح کرد: در صورتی هیپنوتیزم به یک خطر تبدیل می‌شود که توسط شخصی آماتور اجرا شود.

در ادامه این مراسم، مهدی فتحی، دبیر انجمن هیپنوتیزم ایران، با بیان اینکه اخلاق اولویت اول در علم هیپنوتیزم است تصریح کرد: بدون اخلاقیات هیپنوتیزم هیچ ‌ارزشی ندارد؛ استفاده‌های ابزاری که از هیپنوتیزم صورت می‌گیرد، باعث می‌شود به این علم آسیب‌های جدی وارد شود.

وی ادامه داد: در حال حاضر هیپنوتیزم جایگاه خود را در بین علوم مختلف پیدا کرده و دیگر به آن به چشم جادو و خرافه نگاه نمی‌شود.

دانشیار دانشگاه علوم پزشکی مشهد با اشاره به اینکه ایران در بین کشورهای آسیا در زمینه هیپنوتیزم رتبه اول را دارد، افزود: در مجامع بین‌المللی هم جزو بهترین‌های کنگره بین‌المللی است. 

فتحی اضافه کرد: کنگره بین‌المللی هیپنوتیزم در اواخر فروردین ماه با حضور 20 سخنران خارجی در تهران برگزار می‌شود.

فتحی با بیان اینکه اگر فکر کنیم هیپنوتیزم قدرت ماورا طبیعه است، کاملا اشتباه است گفت: هیپنوتیزم یک حالت مغزی است که هم در درمان و هم در فن ارتباط از آن استفاده می‌شود.

وی افزود: در حال حاضر پنج تا شش هزار درمانگر هیپنوتیزم داریم اما اگر همین درمانگران هم مراقب نباشند، این علم می‌تواند به یک ابزار خطرناک تبدیل شود.

دبیر انجمن هیپنوتیزم ایران با اشاره به اینکه باید هیپنوتیزم علمی را از غیرعلمی جدا کنیم، تصریح کرد: هیپنوتیزم در دست درمانگر مانند تیغ در دست جراح است که اگر درست استفاده نشود عواقب خیلی زیادی دارد. 

وی اقبال پژوهشی به هیپنوتیزم مطلوب دانست و گفت: در حال حاضر 70 پایان‌نامه در زمینه هیپنوتیزم یا دفاع شده و یا در حال اجراست.

فتحی با بیان اینکه انجمن هیپنوتیزم از سال 1368 با مجوز وزارت کشور به دنبال ارائه مستندات برای اثبات این علم است افزود: در سال 1380 انجمن علمی هیپنوتیزم با مجوز وزارت بهداشت فعالیت خود را به طور رسمی‌تر آغاز کرده است.

همچنین فروزان پاسالار ، عضو انجمن علمی هیپنوتیزم ایران با بیان اینکه هر بیماری که به دلیل اضطراب باشد، با هیپنوتیزم درمان می‌شود گفت: هیپنوتیزم در درمان بسیاری از بیماری‌ها کاربرد دارد. 

پاسالار با اشاره به اینکه اگر پزشک بهترین دارو را برای بیمار خود بنویسد، اما نتواند ارتباط خوبی با او داشته باشد، تمام زحماتش هدر می‌رود، تصریح کرد: پزشکان باید بتوانند به خوبی از تکنیک‌های درمانی استفاده کنند.

وی با بیان اینکه اختلالات اضطرابی با هیپنوتیزم درمان می‌شوند گفت: فوبیا، اضطراب منتشر (مانند حالت مریضی در ایام امتحانات) و اختلالات پس از ضربه از جمله این اختلالات هستند.

پاسالار ادامه داد: برای بیماری‌های پوستی مانند زگیل، سوختگی، خارش و تزریقات بدون درد هم می‌توان از هیپنوتیزم استفاده می‌شود.

وی یکی دیگر از درمان‌های هیپنوتیزم را در جراحی دانست و افزود: هیپنوتیزم هم قبل از جراحی برای آرامش دادن به بیمار و هم در حین جراحی برای داشتن جراحی بدون درد و بیهوشی به کار می‌رود.

پاسالار با اشاره به این که در مسائل مربوط به مامایی نیز از این علم استفاده می‌شود، گفت: زایمان بدون درد،‌ استفراغ‌های دوران بارداری و دیسموره(دردهای عادت ماهیانه) را به راحتی می‌توان با هیپنوتیزم کنترل کرد.

عضو انجمن علمی هیپنوتیزم تصریح کرد: در دندانپزشکی هم برای اعمال بی‌حسی، کنترل درد، بزاق و خون‌ریزی، باز کردن فک و ناراحتی‌های پس از دندانپزشکی از هیپنوتیزم استفاده می‌شود. 

وی با بیان اینکه هیپنوتیزم از لحاظ طبی باعث بهبود سرطان نمی‌شود خاطرنشان کرد: با این حال می‌توان برای تحمل عوارض شیمی‌درمانی، ‌افزایش امید و اعتماد به نفس از این علم استفاده کرد.

عضو انجمن علمی هیپنوتیزم ایران با اشاره به اینکه هیپنوتیزم تاثیر بسیار زیادی در درمان بیماری‌های داخلی دارد، افزود: کنترل فشار خون اولیه و سندروم روده تحریک‌پذیر از جمله این بیماری‌ها هستند که به هیپنوتیزم بسیار خوب جواب دادند.

پاسالار با بیان اینکه کار با کودکان نیازمند علاقه خاص با آنان است خاطرنشان کرد: شب ادراری، ناخن جویدن، انگشت مکیدن در کودکان را به راحتی می‌توان با هیپنوتیزم درمان کرد.

وی اضافه کرد: هیپنوتیزم در بیماری‌های اختلالات خوردن، اختلالات کندن مو، اختلالات خواب و ترک سیگار هم کاربردهای زیادی دارد.

پاسالار تاکید کرد: نمی‌توان با هیپنوتیزم هیچ کاری برای اشکالات جسمی انجام داد ولی برای حواشی بیماری کارهای بسیار خوبی می‌توان انجام داد.

منبع : تی نیوز

 

 



:: برچسب‌ها: هیپنوتیزم درمانی , هیپنوتیزم , هیپنوتیزم چیست؟ ,
:: بازدید از این مطلب : 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 1 دی 1397 | نظرات ()